شاهد توحيدي
علي اميني نيز در آغاز نگاشتههاي خويش به«شأن نزول»نگارش اين خاطرات اشاره كرده است. او مدعي است كه در ماههاي منتهي به انتشار خاطراتش در جريده سلطنتطلبان، با درخواست مصباحزاده مدير روزنامه كيهان لندن مبني بر انتشار آن در جريده مزبور مواجه شده و آن را براي انتشار در اختيار آن روزنامه قرار داده است:«آقاي دكتر مصباحزاده كه مرا سرگرم نوشتن خاطرات ديدند، خواستند قسمتهايي از آن را براي انتشار به روزنامه كيهان بدهم، اما بعد ديدم كار مشكل و ظريفي است. اولاً به مناسبت وضع خاصي كه خوانندگان كيهان [لندن] دارند و هر يك به علتي در غربت و دوري از وطن به سر ميبرند، بايد تعدادي از وقايع را انتخاب كنم كه مفيد به نقل تجربههاي معين است. مخصوصاً براي نسل جوان كه اميدها و آرزوها دارند تا در سرنوشت كشور خود مؤثر باشند. ثانياً هر واقعه را خلاصه كنم و بيشتر لطيفهها را بنويسم تا صفحات روزنامه تبديل به كتاب نشود و در حوصله خواننده بگنجد.»
علي اميني در ادامه مقدمهنگاري خود بر اين يادداشتها، درصدد پاسخ به اين پرسش است كه بر نگارش اين مجموعه خاطرات، چه منطقي حاكم بوده؟ و او وقايع روايت شده را از چه منظري ديده است؟ بديهي است كه او روايت تاريخ را از منظر خود انجام داده و البته در اين طريق، نوعي افراط نيز در يادداشتهاي وي ديده ميشود:«به نظر من كسي كه خاطرات مينويسد بايد اين چند سؤال را پاسخ دهد: من كيستم؟ از كجا آمدهام؟ چه وقايعي را ديدهام؟ در چه وقايعي شركت داشتهام؟ آنهايي را كه ديدهام، چگونه ديدهام؟ در آنها كه شركت داشتهام، چگونه شركت داشتهام؟ و چرا؟ اين خاطرات را در ايران و سالهاي پيش از انقلاب اسلامي با استناد به يادداشتهاي خصوصي چندين ساله و مجموعه اسنادي كه در دسترسم بود نوشته بودم كه در تهران ماند و از دست رفت. در اينجا از دو سه سال پيش دوباره شروع به نوشتن كردم، ولي متأسفانه نه آن انبوه يادداشتها را در اختيار دارم، نه اسناد لازم را. ناچار بيشتر با كمك حافظه مينويسم كه نظم و دقت مطلوب را نبايد از آن انتظار داشت. مهمترين مطلب را در اين مقدمه ناگفته نگذارم كه آنچه مينويسم چه درباره افراد و چه درباره مشاهدات يا وقايعي كه در آنها شركت كردهام، نظر شخصيام است. ممكن است درباره بسياري از افراد و حوادثي كه مينويسم، تاريخ طور ديگري قضاوت كند يا محققي خلاف آن را بگويد، اما من مثل هر خاطراتنويس ديگري افراد و حوادث را از دريچه چشم خودم و با علم و اطلاع خود ديدهام. سعي كردهام جانب انصاف را رعايت كنم، اما در هر موردي هر محقق منصفي با دقت در اسناد و مدارك خلاف آن را نشان داد كه من نشان دادهام، حق با محقق است!»