کد خبر: 865387
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۳
گزيده‌اي از همايش بزرگداشت سهروردي
همايش بزرگداشت حكيم سهروردي هفته گذشته با حضور غلامحسين ابراهيمي ديناني، حجت‌الاسلام عبدالحسين خسروپناه و غلامرضا اعواني به مناسبت سالروز درگذشت اين فيلسوف بزرگ و صاحب مكتب اشراق، در مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران برگزار شد.
همايش بزرگداشت حكيم سهروردي هفته گذشته با حضور غلامحسين ابراهيمي ديناني، حجت‌الاسلام عبدالحسين خسروپناه و غلامرضا اعواني به مناسبت سالروز درگذشت اين فيلسوف بزرگ و صاحب مكتب اشراق، در مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران برگزار شد. در ادامه چكيده‌اي از بيان اساتيد سخنران حاضر در اين همايش آورده شده است.
 
اعواني: سهروردي قائل به وجود امام است
غلامرضا اعواني در اين مراسم سخنان خود را درباره سهروردي و غزالي آغاز كرد و گفت: تلاشم اين است كه دلايلي بياورم كه سهروردي تحت تأثير غزالي بوده است يا خير.
وي در ادامه گفت: سهروردي با فلسفه‌اش جواب مقتضي به غزالي داده و سبب تداوم فلسفه شده است و در واقع اين ابن‌رشد نبوده كه باعث شده جريان فلسفه ادامه پيدا كند بلكه سهروردي بوده است. كتاب حكمت الاشراق در واقع پاسخي صريح به غزالي است و باعث مي‌شود كه فلسفه به حيات خودش ادامه مي‌دهد.
اين استاد فلسفه يادآور شد: مراد غزالي از تكفير فلاسفه رد فلسفه يوناني بوده است و او با نوشتن كتاب‌هايي مانند احيا علوم دين و مشكات الانوار مبادي يك فلسفه بر مبناي نور را تأسيس مي‌كند. او مخالف فلسفه يونان بود و در تهافت الفلاسفه، فلاسفه را در ۱۷ مورد متبدل و در سه مسئله آنها را تكفير مي‌كند.
 
وي افزود: اكنون ما منابع بسياري در دسترس داريم كه اين منابع در دسترس گذشتگان نبود و ما بايد به داوري بنشينيم. اما داوري من از غزالي اين است كه او تكفير كرده است كه بسيار خطرناك و اشتباه بزرگي است. غزالي در كتاب المنقذ من الضلال، فلاسفه را به دهريون، طبيعيون و الهيون تقسيم مي‌كند و معتقد است كه اين سه گروه كافرند. وي همچنين دانش‌هايي كه فلاسفه به آن پرداخته‌اند مانند رياضيات، الهيات و طبيعيات را تحريم كرده است.
 
وي افزود: خواجه طوسي وجود امام را اثبات كرده است، سهروردي هم در آثارش به وجود قطب يا امام قائل است.
اعواني در ادامه يادآور شد: اگر سهروردي را با دكارت مقايسه كنيم به نظرم هر دو قائلند كه ماهيت جسم امتدادي دارد، يعني هر جسمي تعييني دارد. سهروردي مطرح مي‌كند كه جسم خودش قابل به تعيين نيست و آن را به عالم ملكوت نسبت مي‌دهد. بحث ديگر مربوط است به رمز تمثيل كه هم در حكمت اشراق و مشكاه الانوار غزالي مطرح است.
وي در پايان افزود: خلاصه اينكه سهروردي بعد از حمله غزالي بر فلسفه يك نظام فلسفي حاكم كرد و فلسفه را نجات داد اما اينكه چرا غزالي در ايران موفق نبوده است، بايد بگويم چون فردي مانند سهروردي بعد از او آمده و فلسفه اشراق را تأسيس كرده كه فلسفه با آن توانست حيات خودش را ادامه دهد. فخر رازي و شهرستاني معترض سهروردي نشدند و فقط اينها به مشاييون ايراد مي‌گرفتند.
 
خسروپناه: انديشه سهروردي مانع انحطاط فلسفي است
حجت‌الاسلام خسروپناه در اين مراسم سخنراني خود با موضوع «كاربست روش‌شناسي حكمت اشراق براي جلوگيري از انحطاط انساني» را ارائه كرد و گفت: حكمت سهروردي نشان مي‌دهد شيخ اشراق از روش‌هاي عقلي، شهودي، نقلي و تجربي استفاده كرده است و آثار وي با وجود سن ۳۸ ساله‌اش نشان‌دهنده اوج نبوغ اوست. وي بيهوده روشي را استفاده نكرده بلكه يك فرايند متدولوژي را طي كرده بدين معني كه با يك روش‌شناختي عقلاني شروع به نفي شكاكيت مطلق مي‌كند. سپس به سراغ معرفت‌هاي حصولي و ابزار مي‌رود و در نهايت با روش عقلي آنها را تبيين مي‌كند.
 
خسروپناه با بيان اينكه انحطاط فلسفي وقتي رخ مي‌دهد كه روش عقلاني رخت بربندد گفت: وقتي نگاه كثرت به وحدت فنا شد انحطاط عرفاني پديد مي‌آيد. سهروردي معتقد است متكلمي كه تنها روش نقلي را دارد بخشي از راه را رفته و فيلسوفي كه روش عقلي را به كار مي‌گيرد نيز بخشي از راه را طي كرده و به همه آن اعتماد نداشته است در حالي كه ما به همه روش‌ها نياز داريم.
 
اين استاد فلسفه با تأكيد بر اينكه سهروردي با تأليف كتاب التنقيحات ‌في ‌اصول ‌الفقه‌ كار مهمي كرده افزود: اين كتاب مبتني بر حكمت اشراقي است البته متأسفانه بسياري از آثار سهروردي تصحيح و چاپ نشده كه در غير ‌اين‌صورت مي‌توانستيم ببينيم كه چگونه سهروردي علم حضوري را براي حقيقت استفاده مي‌كند.
 
خسروپناه در پايان يادآور شد: اين روش‌هاي متنوع مي‌تواند سير تمدني ما را تغيير دهد، چراكه اگر ما تنها به يك روش بسنده كنيم به مشكل برمي‌خوريم و اينها هركدام مي‌تواند جلوي يكي از آسيب‌هاي معرفتي، اجتماعي و اخلاقي را بگيرد. آنگونه كه روش‌شناسي سهروردي مي‌تواند از انحطاط معرفتي و علمي جلوگيري كند. براي جلوگيري از انحطاط اخلاقي و اجتماعي هم مهم‌ترين دستاورد حكمت اشراق نظريه عشق است كه مي‌گويد نورالانوار زيباترين نور است و عشق و جمال با هم آميخته شده است. اگر جامعه ما جامعه‌اي باشد كه عشق و محبت بر آن حاكم باشد بسياري از اين انحطاطات اخلاقي و اجتماعي و... از بين مي‌روند.
 
ديناني: 800 سال درباره سهروردي اشتباه كرده‌اند
غلامحسين ابراهيمي ديناني در اين مراسم سخنراني خود را با موضوع معني اشراق در حكمت سهروردي ارائه كرد و گفت: شيخ شهيد صاحب كتاب حكمت‌الاشراق و فلسفه او، فلسفه اشراقي است. كلمه اشراق عربي است و واژه شرق به‌معناي طلوع خورشيد است. به همين جهت مكان طلوع و غروب خورشيد مشرق و مغرب ناميده مي‌شود. هر نوري كه مي‌تابد براي اين است كه ديده شود. صدا و موسيقي نيز از آن جهت نواخته مي‌شود براي اينكه شنيده شود. بنابراين اگر گوشي در عالم هستي نباشد نواختن موسيقي معنايي ندارد.
 
وي ادامه داد: نور و صدا اهميت بنيادي در هستي دارند و عالم هستي عالم نور و صداست. در مقابل اين دو چشم و گوش به عنوان دو قوه‌اي هستند كه نور و صدا را دريافت مي‌كنند. خداوند متعال زماني كه درباره خودش سخن مي‌گويد خود را واجب‌الوجود معرفي نمي‌كند، بلكه مي‌گويد من سميع بصير هستم. البته اينكه واژه سميع در ابتدا مي‌آيد نيز قابل تأمل است.
 
اين استاد فلسفه با طرح اين پرسش كه بين شنيدن و ديدن كدام قوه در فهم آدمي بيشتر تأثيرگذار است گفت: مولوي بلخي در ابتداي مثنوي بسم‌الله نمي‌گويد، او كتابش را با اين مصرع كه «بشنو از ني چون حكايت مي‌كند» آغاز مي‌كند. مولانا تأكيدش بيشتر بر شنيدن است اما سهروردي نوري است و بيش از آنكه روي گوش تكيه كند به چشم اشاره دارد و مي‌گويد خداوند نورالسموات و‌الارض است. حكمت و فلسفه سهروردي هم نوري و اشراقي است.
 
ديناني با بيان اينكه به مدت ۸۰۰ سال به اشتباه سهروردي را قائل به اصالت ماهيت دانسته‌اند گفت: طي اين زمان فلاسفه بيان كرده‌اند كه چون شيخ سهروردي معتقد است وجود اعتباري است پس قائل به اصالت ماهيت است، در حالي كه اين عين ناداني است چراكه سهروردي قائل به اصالت نور است. چون ماهيت ظلماني است. چنانكه ابن‌سينا، ارسطو و ملاصدرا قائل به اصالت وجود هستند، اما شيخ اشراق مي‌گويد وجود يك ماهيت اعتباري است و قائل به اصالت نور است.
 
وي درادامه گفت: فلسفه نور خودش روشن بالذات است و همه چيز را روشن مي‌كند. خداوند نيز ظاهر است و همه چيز را ظاهر مي‌كند و اين معناي اشراق است. اشراق يعني نور معنا و نه نور حسي و فيزيكي. خداوند نورالانوار است يعني نور همه نورهاست و چيزي روشن‌تر و ظاهرتر از حق‌تعالي نيست و اگر ما قادر به ديدن او نيستيم به دليل نقص بصري ماست.
 
ديناني در ادامه به داستان حضور حضرت موسي در كوه طور اشاره كرد و گفت: حضرت موسي ابتدا از خداوند خواست كه او را ببيند و آنگونه كه در قرآن روايت شده خداوند با خطاب تندي به موسي گفت: (‌لن تراني) كه هرگز نمي‌تواني مرا ببيني! پس موسي به كوه طور رفت و به‌دنبال شنيدن صداي حق‌تعالي رفت. اين در حالي ‌است كه حضرت ختمي مرتبت پيامبر اكرم در ابتدا وحي را شنيد و بعد به معراج رفت. يعني موسي ابتدا نوري بود و بعد شنيدني شد اما حضرت محمد ابتدا شنيدني بود و بعد نوري شد. اما هر دو هم شنيدن و هم ديدن داشتند. وي در پايان گفت: شيخ اشراق مي‌گويد حكمت من اشراقي و نوري است. هگل مي‌گويد اولين بار در تاريخ بشريت معنويت از طريق طرح مسئله نور به وسيله ايرانيان وارد جامعه بشري شد و اين بسيار قابل تأمل است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر