مفهوم آزاد بودن انسان، قرنها پيش از آنكه در اروپا مطرح بشود، در اسلام مطرح شد و قرنها پيش از آنكه متفكرين و روشنفكران و انقلابيون و رهبران اروپايي به فكر بيفتند كه آزادي بشر را يكي از حقوق اساسي بشر بدانند، اين در اسلام مطرح شده. حالا اگر آزادي را با آن معناي راقي و لطيف و بلند آن مطرح كنيم، كه آزادىِ روح انسان از آلايشها، از هواها و هوسها، از رذائل، از قيدوبندهاي مادي است، اگر اين را بگوييم كه اين تا امروز هم هنوز در انحصار مكاتب الهي است و اصلاً مكاتب غربي و اروپايي آن را استشمام نكردهاند و آن آزادياي كه در فرانسه در انقلاب كبير در قرن هجدهم مطرح شد و همچنين بعد از او در دنياي غرب، اين آزادي مطرح شد، او خيلي كوچكتر و محدودتر و كمارزشتر از آن آزادياي است كه انبياي الهي و مكاتب الهي درباره او بحث كردهاند، اگر آزادي را به اين معنا بگيريم، اين، مخصوص مكاتب الهي است.
اما اگر آزادي را با همان معنا و مفهومي كه امروز در مكاتب سياسي مطرح ميشود، آزاديهاي اجتماعي، آزاديهاي سياسي، آزاديهاي اقتصادي، آزادي فكر و انديشيدن و عقيده، اگر به همين معنا هم آزادي را بگيريم، البته با تفاسير مختلفي كه در زير هر يك از اين مطالب و عناوين هست، در همين هم اسلام قرنها قبل از انقلابهاي اروپايي و مكاتب اروپايي، اين آزادي را به ارمغان آورده است.
خطبههاي رهبر معظم انقلاب در نمازجمعه تهران – 65/۹/14