کد خبر: 864035
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۸
نقدي بر مردم‌آزاري آگاهانه بعضي آدم‌ها كه دور و برمان كم نيستند
چند سال پيش كتابي خواندم با عنوان بي‌شعوري. عنوان عجيب كتاب، كششي براي خواندن در من ايجاد كرد كه ناگفتني است.
مريم ترابي

چند سال پيش كتابي خواندم با عنوان بي‌شعوري. عنوان عجيب كتاب، كششي براي خواندن در من ايجاد كرد كه ناگفتني است. مي‌گويم كشش براي خواندن، از آن جهت كه هميشه با احتياط واژه بي‌شعوري را به كار مي‌بردم و از اينكه از گفتن آن به كسي بربخورد، هراسان بودم. در حالي كه از بي‌شعوري بسياري از افراد در عذاب بودم و هستم. انسان‌هايي كه با وقاحت اسباب آزار و اذيتم را فراهم مي‌كردند. افرادي كه خود را عقل كل مي‌دانستند و من را حقير و كوچك. تا آن كه كتاب بي‌شعوري را خواندم. خواندن اين كتاب به من كه در حصار بي‌شعورها قرار گرفته بودم كمك كرد كه بتوانم خود را از آزار بي‌شعوري‌هاي اطرافيانم كمي نجات دهم.
 
با خواندن اين كتاب فهميدم كه چطور يك انسان مي‌تواند بي‌شعور واقعي باشد و نسبت به اين رفتار خود ناآگاه و تا وقتي هم كه خود اين انسان بي‌شعور باور نكند كه بي‌شعور است نمي‌توان براي او كاري كرد. اين موضوع دقيقاً حكايت همان آدمي است كه خود را به خواب زده و تا وقتي كه خود نخواهد بيدار شود با هيچ روشي نمي‌توان او را بيدار كرد. به نظر نويسنده كتاب بي‌شعوري، بي‌شعورها احمق نيستند، اتفاقاً بيشتر آنها نابغه‌اند اما نابغه‌هايي خودخواه؛ مردم‌آزار، با اعتماد به نفس بالا و البته وقيح كه نتيجه تيزبازي‌هايشان در نهايت به ضرر خودشان و اطرافيان‌شان تمام مي‌شود. نويسنده با شوخ‌طبعي و يك عالمه ماجراهاي ساختگي (اما در واقع بسيار شبيه اتفاقاتي كه هر روز دور و بر ما مي‌افتد) نظريه شخصي خودش را مطرح مي‌كند: بي‌شعوري يك بيماري مسري است و دارد دنيا را تهديد مي‌كند! بايد كاري كرد و الا بي‌شعورها دنيا را نابود مي‌كنند. حالا من هم مي‌خواهم در مورد بي‌شعوري و بي‌شعورها بنويسم بدون آنكه قصد توهين به كسي را داشته باشم، چراكه به هر حال وجود بي‌شعوري و آدم‌هاي بي‌شعور واقعيت تلخ و محرزي است كه دور و بر ما وجود دارد و نمي‌توانيم نسبت به آن بي‌تفاوت باشيم.  
 
دنياي بي‌شعورها بي‌شعور است!
هر يك از ما، در محل كار، خانواده و فاميل يا در كوچه و خيابان با افرادي برخورد مي‌كنيم كه با رفتارهاي غير‌عقلاني و غيراخلاقي خود باعث ناراحتي و دلخوري ما مي‌شوند. افرادي كه حق به جانب به ما زور مي‌گويند. افرادي كه با زرنگي از چراغ قرمز رد مي‌شوند و در وسط چهارراه گره كور ترافيكي ايجاد مي‌كنند. كساني كه چنان دروغ را راست جلوه مي‌دهند و سر ما كلاه مي‌گذارند كه از حيرت انگشت به دهان مي‌مانيم. افرادي كه در لباس دوست از محبت و اعتماد ما سوء‌استفاده مي‌كنند و ما را بدهكار اين بانك و آن بانك مي‌كنند. افرادي كه در بزرگراه‌ها با سرعت غيرمجاز ظرف يك بار مصرف خود را از پنجره خودرو به بيرون پرتاب مي‌كنند و آن ظرف مستقيم به شيشه جلوي ماشين ما برخورد مي‌كند. همسايه بي‌ملاحظه‌اي كه كيسه آشغال خود را آب‌چكان از راه پله به بيرون مي‌برد و جلوي در خانه رهايش مي‌كند. پزشكي كه بعد از ساعت‌ها انتظار و پرداخت هزينه‌ بالاي ويزيت، بدون آنكه اجازه بدهد در مورد بيماري‌مان توضيحي بدهيم شروع به نوشتن نسخه مي‌كند يا رئيسي كه فقط توهين به كارمند خود را بلد است و بس. تقريباً اكثر ما هنگام مواجهه با چنين آدم‌هايي با خود مي‌گوييم: «عجب آدم بي‌شعوري!» آدم‌هايي كه بدون آنكه براي لحظه‌اي، از نتيجه و عواقب اعمال خود ناراحت شوند و با وجودي كه از تأثير احتمالي آن بر ديگران آگاه هستند دست به انجام آن مي‌زنند. اين‌ها در نظام هستي اختلال ايجاد مي‌كنند. اين افراد با اعمال خود در نظم جامعه اختلال ايجاد مي‌كنند.
 
بعضي‌ها اطلاق واژه بي‌شعوري را توهين به ديگري قلمداد مي‌كنند و معتقدند اين واژه در مقام تحقير و استهزاي افراد است و ما نبايد در مورد افراد جامعه اين واژه را به كار ببريم، در حالي كه همان طور كه پيش‌تر گفتيم، بايد بپذيريم استفاده از اين واژه توهين به هيچ كس نيست بلكه نقد يك بيماري فردي و اجتماعي است كه موجب آزار ديگران مي‌شود. بيماری‌اي كه توأم با يك نوع اعتياد به قدرت، وظيفه‌نشناسي بي‌حد و ميل تسلط بر ديگران است، اين بيماري تعادل دروني قرباني خود را به‌هم مي‌زند.
 
آنها مي‌توانند در قالب دوست، همكار، همسر، پزشك، راننده تاكسي، فروشنده، رهگذر يا هر فرد ديگري در هر شغلي باشند. حتي مي‌توانند در نقش والدين يا فرزندان هم ظاهر شوند. در واقع فرقي ندارد كه فرد در چه جايگاه و موقعيت اجتماعي است وقتي مبتلا به اين بيماري است، پس او هم در اين طيف محسوب مي‌شود. آنها قوانين نانوشته‌اي براي خود دارند. درواقع آنها بر اين باورند كه قانون در رابطه با آن‌ها تعريف و معين مي‌شود و آنها تافته‌هاي جدا بافته‌اي هستند كه حق انجام هر كاري را كه اراده مي‌كنند، دارند حتي اگر منجر به سوءاستفاده از ديگران شود. آنها بي‌مسئوليت‌ترين افراد هستند. آنها معتقدند تمام مشكلات را ديگران به وجود آورده‌اند.
 
اصلاً نيازي به ريشه‌يابي مشكلات نمي‌بينند، فقط يكي را پيدا مي‌كنند و تقصير را به گردنش مي‌اندازند. اصلاً كم نمي‌آورند، تمام كاستي‌ها و خطاها را به راحتي در پشت نقابي از خودخواهي پنهان مي‌كنند. بي‌قانوني يكي از شاخصه‌هاي آنهاست. هر زمان كه از قانوني خسته شدند آن را نقض مي‌كنند و براي خود قانون جديدي مي‌سازند اما به محض آن كه به خواسته‌شان رسيدند آن را هم نقض مي‌كنند. آنها هرگز در صف نمي‌ايستند. هرگز خواهش نمي‌كنند. هميشه دستور مي‌دهند. نيشدار و با فرياد با ديگران صحبت مي‌كنند. دوست دارند كار ديگران را به اسم خودشان تمام كنند. به هيچ وجه ظرفيت ندارند كه با آنها شوخي كنيد. به دنبال شاد كردن شما هم نيستند. به جاي آن، تمسخر كردن، پوزخند زدن و به بدبختي ديگران خنديدن را دوست دارند. آنها عاشق موقعيت، مقام، ثروت و نظرات خودشان هستند. آنها تنها عاشق خودشان هستند و بس. آنها اعتقاد دارند خشم بهترين ابزار براي پيشبرد اهدافشان است. در يك كلام دنياي اين آدم‌ها از شعور خالي است.
  
نوع برخورد ما، راه فراري براي ما
روانشناسان معتقدند «اصلاح آدم بي‌شعوري كه از بي‌شعوري خود پشيمان نيست، محال است». پس بهتر است تصميم به اصلاح چنين انساني نگيريم اما نوع رفتار خود را در مقابل اين افراد مي‌توانيم تغيير دهيم. اگر گير يك همكار يا رئيس از اين گروه افتاديم بهتر است خود را به دام بحث با او گرفتار نكنيم. اينطوري خود را از شر آزارهاي احتمالي‌شان نجات داده‌ايم. اگر روزي نسبت به بي‌شعوري دوست‌مان مطمئن شديم يا دوستي با او را تمام كنيم چون با وجود چنين دوستي نيازي به دشمن نداريم يا اگر توان قطع ارتباط با او را نداريم چاره‌اي جز مدارا نيست ولي توصيه صريح بزرگان دين ما اين است كه به شدت از دوستي و تعامل با افراد اين‌چنيني بپرهيزيم.
اما اين نكته را هم نبايد فراموش كنيم كه اين بيماري به شدت واگير دارد، تا آنجا كه حتي ممكن است يك روانپزشك قوي و بااراده، به راحتي تحت تأثير استدلال‌ها و دفاعيات فردي كه مبتلا به اين بيماري است قرار گيرد. بنابراين تا آنجا كه امكان دارد از مخالفت با چنين افرادي ابايي نداشته باشيم و تعارف نكنيم چراكه همين ملاحظات و تعارف‌هاست كه باعث مي‌شود چنين افرادي خود را محق بدانند.
  
زير ذره‌بين رسانه‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي
شايد هر يك از ما هم در مواقعي كه تصور مي‌كنيم كار و رفتار درستي را انجام مي‌دهيم در واقع از نگاه ديگران رفتارمان غلط باشد. مهم‌ترين نكته ماجرا اين است كه همه مردم به رفتار و اعمالي كه انجام مي‌دهند آگاه هستند. خيلي خوب مي‌دانند كه نبايد از چراغ قرمز رد شوند ولي آگاهانه و خودخواهانه رد مي‌شوند. مي‌دانند كه نبايد زباله‌هاي خود را بر روي زمين بريزند ولي خيلي راحت و بدون عذاب وجدان اين كار را مي‌كنند. مي‌دانند نبايد به صندلي‌هاي وسايل نقليه عمومي بعد از باخت تيم مورد علاقه‌شان آسيب بزنند ولي خشم خود را اينگونه خالي مي‌كنند.
 
بي‌شك رسانه‌ها مهم‌ترين نقش را در رفع يا كاهش چنين رفتارهاي نابهنجاري دارند. همين برنامه دورهمي كه از تلويزيون ملي پخش مي‌شود يكي از بهترين برنامه‌ها در چند سال اخير در اين زمينه بوده است. از اين جهت كه خيلي ساده و زيبا و با زبان طنز بسياري از رفتارهاي ناهنجاري كه در جامعه شاهد هستيم را بازگو مي‌كند. درواقع اين برنامه حكم يك آينه را براي مخاطبين خود دارد. زشتي رفتارهايي كه بي‌شعوري افراد را ثابت مي‌كند را نمايش مي‌دهد. دورهمي، اين رفتارها را از همان زاويه‌اي كه خود مردم به آن نگاه مي‌كنند كالبدشكافي كرده و زشتي‌هاي آن را نمايان مي‌سازد. در واقع اين برنامه با نمايش و كلام طنز، زشتي رفتاري كه در جامعه داريم را به رخ ما مي‌كشد تا شايد وجدان خفته‌مان بيدار شود. بنابراين مسئولان صدا و سيما جا دارد كه با استمرار ساختن برنامه‌هايي از اين دست به حل معضل بي‌شعوري در جامعه كمك كنند. مردم نيز با تذكرات بجا به آدم‌هاي اين‌چنيني قبح رفتارهاي آنان را گوشزد كنند.
 
شبكه‌هاي اجتماعي هم در سال‌هاي اخير در بازتاب رفتارهاي ناهنجار، بسيار خوب عمل كرده‌اند. انتشار تصاوير يا حكايت‌هايي كه در طول روز هر يك از ما را آزار مي‌دهد باعث شده است افراد جامعه كمي نسبت به اعمال و گفتار خود محتاط‌تر باشند، زيرا كساني هستند كه ما را زير ذره‌بين خود، خيلي سريع نقد مي‌كنند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر