غلامرضا صادقيان
عمده رسانههاي مکتوب کشورکه متعلق به جريان اصلاحطلب است در هفت، هشت روزي که گذشت، حرمت خود را به برجام و به امريکا يعني به حرمت «برجام امريکا» فروختند، در حالي که ما هم يک سر برجام هستيم و انتظار اطلاعرساني در اين باره داريم. اين يک ادعا با سندهاي زنده و آنلاين است که در دسترس شما و پيشروي شماست. اسنادي که نشان ميدهد هيچ يک از رسانههاي جريان اصلاحطلب که به اسم زنجيري خوانده ميشوند و رسانههاي حامي دولت، در يک هفته گذشته غوغاي ظريف در نيويورک و سپس پشتيباني روحاني از سخنان او در هيئت دولت را نشنيدند و نديدند! رئيسجمهور در هيئت دولت ميگويد: «ما مقابل نقض متن برجام از سوي امريکا ميايستيم»، اما حتي رسانه رئيسجمهور، اين خبر را نميبيند و نميخواهد ببيند.
حرمت رسانه با سانسور شکسته ميشود، زيرا حريم رسانه، «اطلاعرساني» است و اين اطلاعرساني، يک تعريف در ميان روزنامهنگاران دارد. مثلاً ممکن است مالباختگان يک مؤسسه مالي قبل از تجمع، از دفتر روزنامه بخواهند که تجمع آنان پوشش داده شود و شما به عنوان صاحبامتياز يا مسئول يک روزنامه به آنها بگوييد بهتر است بدون حربه رسانه و از طريق قانون مشکل خود را پيگيري کنند. اين در ميان رسانهايها سانسور محسوب نميشود، همچنانکه مثلاً اخبار خشکسالي و کمي آب معمولاً در همه رسانهها به شکل مديريت شده و فقط در حد برانگيختن احساس مسئوليت مردم در کاهش مصرف، منعکس ميشود. يا ممکن است روزنامههاي يک جريان سياسي، اخبار افراد سرشناس جريان رقيب را فقط در حالت گزينش شده و با هدف نقد و تحليل، منعکس کنند. همه اينها امري پذيرفته شده و بدون اشکال است، اما در اين يک هفته اخير، روزنامههاي اصلاحطلب، اخبار صريح، جهاني شده و تأثيرگذار اسطورههاي خود، يعني دکتر ظريف و آقاي روحاني را به اصطلاح روزنامهنگاران «خوردند» و حرمت اطلاعرساني را شکستند و حريم تحليل و نقد منصفانه و واقعي را پاس نداشتند.
اينان حتي حرمت برجام را هم نگه نداشتند زيرا وقتي دکتر ظريف ميگويد «مطابق ماده 36 توافقنامه برجام اگر امريکا مرتکب نقض عمده برجام شود، ايران به عنوان يکي از طرفها حق خروج جزئي و کلي از برجام را دارد»، چنين اظهارنظري کاملاً در چارچوب برجام و ذاتي برجام است. بنابراين حتي اگر از ظريف به خاطر چنين سخني رنجيده باشيد، لااقل حرمت برجام عزيزتان را نگه ميداشتيد، اما شما نه حرمت برجام را نگه داشتيد و نه حرمت وزير خارجه ايران را، آنچنانکه به او تاختيد که «چرا در نيويورک، از عرف ديپلماتيک خارج شده و سخن را به خروج از برجام کشانده است(!)» عجبا از اين همه حس وطنفروشي که در خانه دل شما رخنه کرده است!
در اين چند روز برخي چنين اظهارنظر کردند که نبايد سخنان ظريف و روحاني را يک تغيير تلقي کرد، زيرا آنها با اين اظهارات به ظاهر متفاوت، به دنبال ايجاد نگراني در مردم نسبت به سرنوشت برجام و تحريمها هستند تا در گام بعدي، همين دستاورد اجتماعي را بهانه مذاکرات جديد با امريکا قرار دهند! اما اين تحليل مردود است، زيرا نه مذاکره مجدد با امريکا، دري به اين گشادي دارد که با چند اظهارنظر و نهايتاً همراهي چند شبکه اجتماعي بتوان به راحتي وارد آن شد و نه رفتار رسانههاي همسو چنين نظري را تأييد ميکند، زيرا بر فرض محال که چنين منظوري در کار باشد، بايد رسانههاي همسو براي اين ايده وارد ميدان شوند و زمينه اجتماعي مورد نظر را فراهم کنند که در فرض مذکور، درست برعکس عمل شد.
برخي ديگر معتقدند مخاطب اظهارات ظريف فقط امريکاست و اگر چاره بود، از انعکاس اين سخنان در داخل ايران جلوگيري ميشد! زيرا اين سخنان فقط براي آن سوي آب بيان شده و نبايد آن را تغيير در بنيادهاي فکري ظريف و روحاني دانست.
اين سخن را نيز بايد بسيار با احتياط مطرح کرد. دستکم به همين دليل که امروزه جهان را نميتوان به دو بخش شنواي خبر و غيرشنواي خبر تقسيم کرد.
اما به نظر ميرسد ظريف در آنچه طي يک هفته حضورش در نيويورک مطرح کرد، کاملاً جدي بود، چرا جدي؟ چون آنچه بر سر برجام در حال فرو ريختن است، کاملاً جدي است! تحريمهاي جديد هرچند از نظر دکتر ظريف، نقض کلي به حساب نيايد، اما او ميداند که حساب توئيتر براي تذکر دادن به امريکا در اين موارد، ديگر کششي ندارد و مردم واکنش تأثيرگذارتري را ميطلبند. اينکه رئيسجمهور امريکا تيمي را مأمور کند تا هر طور شده اسنادي را در تأييد نقض برجام از سوي ايران تهيه کند، يعني کار دارد به جاي باريک ميکشد. و بالاخره وقتي رئيسجمهور امريکا از سران گروه 20 ميخواهد با ايران کار تجاري نکنند، مذاکرهکنندگان ما را نسبت به گشايش در گره بانکي تحريمها پس از دو سال کاملاً نااميد ميکند. و اين رفتار امريكا را نقض متن برجام (ماده 29) ميدانند.
مغز و روح و جسم برجام در خطر تصميمهاي جديد امريکاست و به همين خاطر بايد گفت اگرچه برجام گشايشهايي هم داشته است، اما اينها چيزهايي نبود که دکتر ظريف براي آن به پاي ميز مذاکره رفت، بنابراين «ظريف اين روزها» را بايد جدي گرفت و مهمتر از اين دلايلي که از رفتار امريکا براي جدي گرفتن ظريف ميجوييم، سکوت محض «رسانههاي برجام» است که گواه جدي بودن ظريف است، رسانههايي که درباره برجام، شوخيهاي جان کري را هم تيتر يک ميکردند، اما حالا اظهارات کاملاً نگرانکننده وزير خارجه کشورشان را ميپوشانند تا احترام امريکا را نگه دارند!