به گزارش خبرنگار ما، شانزدهم شهريورماه سال 94، مأموران پليس از حادثه آتشسوزي در يك كارگاه توليد پوشاك زنانه در بازار تهران باخبر و راهي محل شدند. پس از مهار آتش توسط آتشنشانان، جسد سوخته مردي جوان كشف شد. بررسيهاي بعدي نشان داد كه مرد جوان قبل از سوختن با ضربات چاقو كشته شده است. وقتي گزارش كارشناس آتشنشاني تأييد كرد كه حادثه آتشسوزي عمدي بودهاست، كارآگاهان پليس اطمينان پيدا كردند كه مرد جوان به قتل رسيده و قاتل فراري براي فريب پليس محل حادثه را آتش زده است.
جسد متعلق به مرد 25 سالهاي به نام شهرام بود كه چند سال قبل براي كار از شهرستان به تهران آمده و در كارگاه مشغول كار شده بود و شبها را در همان كارگاه ميخوابيد. بررسيهاي بعدي نشان داد كه شب حادثه يكي از دوستان مقتول كه جواد نام داشت، ميهمان او بود، بنابراين جواد به عنوان مظنون بازداشت شد. پسر 28ساله ابتدا قتل را انكار كرد، اما در تحقيقات بعدي گفت: مدتي قبل از حادثه متوجه شدم كه شهرام دست به كارهاي غيراخلاقي ميزند. اول باور نميكردم تا اينكه يك مموري از فيلمهاي غيراخلاقياش به دستم رسيد. او وقتي فهميد، تلاش كرد هر طور شده آن را از من بگيرد تا مبادا از آن سوءاستفاده كنم، اما به او گفتم اين امانت پيش من ميماند تا دست از كارهايت برداري. هر وقت ثابت كردي جوان سالم و سر به راهي شدي آن را به تو برميگردانم. چندبار سر اين موضوع با هم درگير شديم و اين ماجرا گذشت تا شب حادثه نزد شهرام رفتم.
بعد از خوردن شام احساس كردم در ليوان دوغي كه كنار بشقاب غذا گذاشته مادهاي ريخته تا مرا بيهوش كند. او ميخواست وقتي بيهوش شدم، از من فيلم بگيرد تا مجبور شوم مموري را پس بدهم. به همين خاطر در يك لحظه كه شهرام حواسش پرت شد جاي ليوانها را عوض كردم و شهرام دوغ مسموم را خورد. وقتي بيهوش روي زمين افتاد، كارگاه را ترك کردم و به خانه برگشتم كه صبح متوجه آتشسوزي و مرگ او شدم. من دخالتي در آتشسوزي نداشتم و از چاقويي هم براي كشتن او استفاده نكردم.
با اين توضيحات، پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات به شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روي ميز هيئت قضايي به رياست قاضي قربانزاده قرار گرفت. ابتداي جلسه اوليايدم درخواست قصاص كردند. سپس متهم در جايگاه حاضر شد و خلاف اظهاراتش، جرمش را انكار كرد و گفت: اختلاف با مقتول را قبول دارم و اين اختلاف به خاطر مموري حاوي فيلمهاي غيراخلاقي با شهرام بود، اما قتلي مرتكب نشدهام و او را نكشتم. شب حادثه مهمان او بودم و بعد از شام با او خداحافظي كردم و به خانه برگشتم. نميدانم چه كسي به او چاقو زده و آنجا را به آتش كشيده است. اظهارات اوليه در دادسرا به خاطر فشارهاي تحت بازجويي بوده و الان ميگويم بيگناهم.
در پايان هيئت قضايي وارد شور شد.