به گزارش خبرنگار ما، هشتم مردادماه سال 85، مأموران پليس از يك فقره درگيري در يكي از خيابانهاي حوالي خزانه با خبر و راهي محل شدند. شواهد نشان ميداد جوان 25سالهاي به نام مهرزاد در درگيري با مرد ميانسالي با ضربه چاقو به قتل رسيده است. بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني، مأموران يحيي 50ساله – ضارب - را در محل بازداشت و به پليس آگاهي منتقل كردند و تحت بازجويي قرار دادند، اما متهم با انكار قتل گفت: شب حادثه در حال اسبابكشي بودم كه دو سرنشين موتور سوار نزديك شدند و با تهديد چاقو مرا از ماشين پياده كردند. آنها با چاقو مرا زخمي كردند و بينيام را شكستند. وقتي به خودم آمدم ديدم چندمتر آنطرفتر جسد يكي از آنها روي زمين افتاده است. مقتول را نميشناختم، اما دوستش مرتضي از بچههاي محل بود. در ادامه تحقيقات دوست مقتول - مرتضي - به مأموران گفت: يحيي 2 ميليون تومان به مقتول بدهكار بود. از طرفي مدتي قبل همسر يحيي يك گوشي با خط تلفن از من خريد و قرار شد چند روز بعد پولش را پرداخت كند. چند هفته گذشت، اما خبري نشد و هر بار كه او را ميديدم، طفره ميرفت. شب حادثه با مقتول به قهوهخانه ميرفتيم كه يحيي را ديديم. نزديك شديم تا در مورد طلبمان صحبت كنيم كه منجر به درگيري شد. در آن درگيري يحيي با چاقو به سينه مهرزاد زد و فرار كرد. در شاخه ديگري از تحقيقات، شاهدان و كاسبان محل نيز گفتند شب حادثه مقتول با ضربه چاقوي يحيي به قتل رسيد.
بعد از آن بود كه يحيي به اتهام قتل عمد روانه زندان شد و پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات، به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. متهم در دو جلسه رسيدگي به قصاص محكوم شد، اما اين رأي از سوي ديوان نقض و به شعبه دوم دادگاه كيفري ارجاع داده شد. بنابراين متهم براي سومين بار محاكمه و بار ديگر نيز به قصاص محكوم شد، اما اين بار هم از سوی ديوان نقض شد و پرونده براي چهارمينبار به شعبه همعرض ارجاع داده شد. بدين ترتيب هفته گذشته پرونده در شعبه دهم روي ميز هيئت قضايي به رياست قاضي قربانزاده و مستشار حاضر قرار گرفت. ابتداي جلسه اوليايدم بعد از اعتراض به گذشت 11 سال از قتل پسرشان و تعويق اجراي حكم، بار ديگر درخواست قصاص كردند.
در ادامه متهم در جايگاه قرار گرفت و بار ديگر با انكار جرمش به سؤالات هيئت قضايي پاسخ داد.
در خصوص گزارش كلانتري در مورد پيراهن خونيات در شب حادثه چه توضيحي داري؟
آن قطرههاي خون خودم بود. شب حادثه آن دو نفر با چاقو حمله كردند و سر، كتف و پاهاي مرا زخمي كردند. بعد از آن با مشت به بينيام زدند و آن را شكستند. ميخواستم به كلانتري بروم و از آنها شكايت كنم كه دستگير شدم.
طبق اظهاراتي كه در دادسرا گفتي، شش دستگاه موتورسيكلت همراه 12 نفر به تو حمله كرده بودند. چطور در آن لحظه اينقدر دقيق شناسايي كردي و توانستي در مقابل آنها از خودت دفاع كني و كشته نشوي؟!
الآن هم قبول دارم و 12 الي 13 نفر با شش دستگاه موتورسيكلت به محل آمدند، اما فقط مقتول و مرتضي به من حمله كردند.
انگيزه درگيري آنها براي گرفتن طلبشان بود يا نه؟
قبول ندارم. آن زمان مبلغ گوشي به همراه يك خط تلفن 2 ميليون و 700 هزار تومان نبود. گويا سود پولش را هم حساب كرده بود. مرتضي به خاطر كينه قبلي به من حمله كرد و ما بارها با هم درگير شده بوديم.
متهم در ادامه گفت: مدتي قبل از حادثه مرتضي به خواستگاري دخترم آمده بود و من جواب رد داده بودم، اما او خيلي اصرار داشت تا اينكه بار آخر به او گفتم برو و پشت سرت را هم نگاه نكن. دليل اسبابكشي هم به خاطر همين بود. شب حادثه تا مرا ديد به مقتول گفت خودش است و بعد به سمت من حمله كردند.
در مورد گواهي شاهدان چه جوابي داري؟
دروغ است. شب حادثه بعد از درگيري به كارخانه برقي كه نزديك آنجا بود، رفتم. نگهبان شاهد بود كه آنها به من حمله كردند و قتلي مرتكب نشدم.
بعد از پاسخ به سؤالات، هيئت قضايي از متهم خواست تا در مورد ادعاي بيگناهياش مقابل هيئت قضايي و اوليايدم سوگند بخورد. سپس متهم در وقت اذان ظهر بعد از گرفتن وضو دستانش را روي قرآن گذاشت و سوگند خورد كه قتلي مرتكب نشده است.
در پايان هيئت قضايي وارد شور شد.