فرهاد نظريان ساماني
مرداد ماه 94 بود كه در راستاي رهنمودهاي مقام معظم رهبري در خصوص تبيين عالمانه و كارشناسانه توافق هستهاي نشستي براي تبيين برجام و بررسي الزامات پيشرو با حضور رئيس شورا، وزير امور خارجه، معاونانش و جمعي از استادان حقوق بينالملل عمومي و روابط بينالملل در دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد.
در اين نشست سؤالات زيادي از سوي كارشناسان مطرح و از سوي وزير خارجه و معاونانش پاسخ داده ميشد. يكي از مهمترين سؤالات كه دغدغه بسياري از دلسوزان انقلاب هم بود، مربوط به سؤال آقاي دكتر فؤاد ايزدي بود كه خيلي شفاف از وزير محترم خارجه پرسيدند كه چه تضميني به رعايت و اجراي مفاد برجام از سوي دولت بعدي در امريكا وجود دارد و اصولاً آيا اين موضوع و التزام دولت بعدي براي ناديده نگرفتن برجام، لحاظ شده است يا خير؟ چرا كه زماني دولت در امريكا تغيير ميكند كه ما تمام تعهداتمان را به نحو احسن انجام دادهايم و حال نوبت امريكاست كه تعهداتش را اجرا كند.
در پاسخ به اين سؤال آقاي ظريف از تئوريهاي بينالملل ياد ميكند و صراحتاً و با اعتماد به نفس و اطمينان خاطر ميگويد كه «مبناي مقبوليتي» بينالملل اين توافقنامه، هيچگاه نخواهد گذاشت كه امريكا بخواهد نسبت به برجام خدشه يا كارشكني كند و اگر با امضاي رئيسجمهور بعدي امريكا، برجام لغو و تحريم جديد اعمال شود، پس از آن هيچ كسي در بينالملل پيدا نخواهد شد كه از وي تبعيت كند، چرا كه مبناي مقبوليتي برجام اجازه چنين كاري را نميدهد.
امروز پس از گذشت تقريباً دوسال از اين نشست، وقتي صحبتها و مواضع آقاي ظريف را دنبال ميكنم، به يك چرخش گفتماني و رفتاري ميرسم كه كاملاً متضاد با سخناني است كه در اوايل انعقاد برجام، از ايشان و همكارانش ميديديم. امروز آقاي ظريف بسيار دلواپستر از دلواپسان شده است ولي چه فايده كه بسيار ديرهنگام است.
امروز وقتي زمان نشان داده است كه امريكا پايبند به برجام نيست و هر كشوري در جهان بينالملل بخواهد كوچكترين حركت با موضوعيت ايران انجام دهد بايد حتماً از كانال مجوزي امريكا تردد كند و حتي بزرگترين هلدينگها و شركتهاي فرامليتي هم با اجازه امريكا ميتوانند به قصد بستن قرارداد به ايران سفركنند كه نمونه عيني آن توتال است كه مسئولان خودمان به صراحت گفتند كه قطعاً توتال با امريكا براي آمدن به ايران مشورت كرده است و حتي پس از بستن قرارداد با ايران، توتال اعلام ميدارد كه اگر تحريمي اعمال شود، ناچاراً از آن تحريم تبعيت ميكند، يعني اينكه امريكا، امريكاست و نميتوان آن را با چند تئوري بينالملل تحليل كرد و گفت امريكا، اروپاست يا يك كشور ديگر است.
مشكل اساسي نيروهاي انقلاب با مذاكرات هستهاي و تمام دلواپسيهاي آنها در موضوع برجام، اين بود كه چرا اينقدر سادهانگارانه به امريكا نگريسته ميشود و چرا تعاريف تيم مذاكرهكننده از مفهوم امريكا، بويي از خصم نميدهد و جلوه ديگري از آن را مفهومشناسي كردهاند كه هيچ گاه در ادبيات انقلاب ديده نشده است.
خوي استكباري امريكا در وجدان تمام مسئولان امريكايي وجود دارد و سياه و سفيد، جمهوريخواه و دموكرات نميشناسد و متأسفانه اين موضوع بهرغم تأكيدات فراوان، هميشه به سخره گرفته ميشد و طوري رفتار ميشد كه انگار هيچ كس جز تيم مذاكره كننده، سواد روابط بينالملل ندارد.
امروز ما در عرصه اجراي تعهدات برجام از سوي امريكا و ساير كشورها دچار يك دريوزگي پنهان شدهايم. كم كم پس از عدم رفع بسياري از تحريمها كه وعده آن به صراحت از سوي رئيسجمهور و تيم مذاكرهكننده به سمع و نظر ملت شريف و صبور ايران رسيد و همچنين اذعان «جريانساز» رئيس بانك مركزي كه «تقريباً هيچ چيزي در موضوع برجام اتفاق نيفتاده است»، فشارهاي ايميلي و توئيتري افزون گشت و اين هم ديگر جواب نداده است و حالا تمام زحمات تيم هستهاي در حال به باد رفتن است و امروز اين گلهمندي از امريكا از زبان تيم مذاكرهكننده شنيده ميشود و آقاي ظريف عيناً سخناني را به زبان جاري ميسازد و مواضعي را اتخاذ ميكند كه پيشتر مورد تمسخر و حتي عصبانيت وي و معاونانش قرار ميگرفت.
اين روزها را وقتي دنبال ميكنيم، فقط يك موضوع دلمان را اميدوار نگه داشته است و آن پيشبينيهاي راهبردي و خللناپذير رهبر فرزانه انقلاب است كه اين چنين هوشمندانه زمان و آينده را ترسيم ميكنند. ايشان در تاريخ 11مرداد95 پيرامون اين بدعهديهاي امريكا اينچنين ميفرمايند: «اين تجربه [برجام] به ما نشان داد كه ما در هيچ مسئلهاي نميتوانيم [با امريكا] مثل يك طرف مورد اعتماد بنشينيم صحبت كنيم. انسان گاهي با دشمن هم حرف ميزند امّا دشمني كه به حرف خودش پايبند باشد و انسان بتواند اعتماد كند كه او به هر دليلي زير قول خود و زير تعهّدات خود نخواهد زد. با اين دشمن ميشود حرف هم زد، بله؛ امّا وقتي ثابت شد كه دشمن، دشمن نابكار است، دشمني است كه در عمل، از نقض عهد هيچ ابايي ندارد و نقض عهد ميكند، بعد هم وقتي ميگوييم آقا چرا [نقض عهد] كردي، باز لبخند ميزند، باز زبان چرب و نرم را باز ميكند و يك جوري توجيه ميكند، با اين [دشمن] نميشود وارد مذاكره شد. اينكه بنده سالها است دائم تكرار ميكنم كه با امريكا مذاكره نميكنيم علّتش اين است. اين نشاندهنده اين است كه [مشكلات] ما در اين مسئله، در مسائل مربوط به منطقه، در مسائل گوناگوني كه داريم، در مشكلاتي كه با امريكا و امثال امريكا داريم، با مذاكره حل نميشود؛ ما يك راهي بايد خودمان انتخاب بكنيم، آن راهمان را برويم؛ بگذاريد دشمن دنبال شما بدود، بگذاريد دشمن دنبال شما بدود.
مسئولان سياسي و ديپلماسي ما صريحاً ميگويند كه امريكاييها ميخواهند همه چيز را بگيرند، [امّا] هيچچيز ندهند! [اگر] يك قدم شما عقب رفتي، يك قدم جلو ميآيند. اينكه ما مدام ميگوييم مذاكره نميكنيم، [ولي] بعضيها ميگويند آقا مذاكره كه اشكالي ندارد، اشكال مذاكره اين است: شما را از راه صحيح خودت منحرف ميكند، امتياز را از شما ميگيرد -وقتي مذاكره كرديد يعني يك امتيازي بدهيد، يك امتياز بگيريد ديگر؛ معناي مذاكره اين است ديگر؛ مذاكره، نشستن و گعده كردن و حرف زدن و گفت و شنود و خنده و شوخي كه نيست، مذاكره يعني يك چيزي بده، يك چيزي بگير- و آنچه را بايد بدهي از شما ميگيرد، [امّا] آنچه را بايد بدهد، به شما نميدهد؛ زورگويي ميكند؛ خب مستكبر يعني همين، استكبار جهاني يعني همين، يعني زورگوييكردن، خودش را برتر دانستن، پايبند به حرف خود نبودن، خود را متعهّد ندانستن؛ اين معناي استكبار است، وعدههايش را تخلّف ميكند.»