کد خبر: 862769
تاریخ انتشار: ۲۷ تير ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
خشم و كينه را كنار بگذاريم
گاهي انتقام مي‌گيريم، اما ممكن است احساس آرامش پيدا نكنيم. اين را ممكن است خيلي از ما تجربه كرده باشيم.
خاتون تهراني
 
گاهي انتقام مي‌گيريم، اما ممكن است احساس آرامش پيدا نكنيم. اين را ممكن است خيلي از ما تجربه كرده باشيم. لزومي ندارد كه انتقام كارهاي خيلي بزرگ مانند قتل و... را تجربه كرده باشيم، ممكن است بارها تلافي كارهاي ناشايست ديگران را بر سرشان درآورده باشيم، ولي احساس آرامش پيدا نكرده باشيم. شايد دليلش اين باشد كه تلافي درآوردن، خودش چيدن مشكلي روي مشكلي ديگر باشد. مثل زني كه هنگام قهر شوهر، ديگر آراستگي خودش را براي او از دست مي‌دهد يا مردي كه براي خالي كردن خشم خود بر سر همسرش، خانه را ترك كرده و زن را در تنهايي و غم رها مي‌كند. اين انتقام‌ها دل هيچ كدامشان را خنك نمي‌كند. اينها هر چقدر كه دل آن زن يا مرد را خنك كند، راه چاره نيست. چون هيچ آرامشي به هيچ‌كدامشان نمي‌دهد. هر دو در دل نوعي از ناآرامي را پيدا مي‌كنند و ممكن است پس از آن احساس عذاب وجدان هم داشته باشند.  همين احساس عذاب وجدان ممكن است يك پيام داشته باشد، اينكه: تو كار درستي انجام نداده‌اي.
    
آيا وقتي كسي كار درستي انجام مي‌دهد، احساس عذاب وجدان دارد؟ وقتي در خيابان دست پيرمردي ناتوان را گرفته تا از خيابان عبور كند، احساس عذاب وجدان پيدا مي‌كنيم؟ يا اينكه احساس مي‌كنيم كه دلمان شور مي‌زند و غوغايي را در درون خود احساس مي‌كنيم؟ حتماً پاسخ شما هم منفي است. شما هم اينجور وقت‌ها احساس شادماني دروني داريد و راضي هستيد. يك نوع رضايت از خود پيدا مي‌كنيد و به خاطر آن خوشحاليد.
اين احساس همان نتيجه عملكردي است كه در خيابان داشته‌ايد. همه ما اين جور احساس‌ها را بارها تجربه كرده‌ايم. ولي درمقابل احساس خالي كردن خشم را هم ممكن است بارها تجربه كرده باشيم. مي‌شود گفت كه اين احساس نه تنها آرامش‌دهنده نيست كه مخرب هم هست. شايد چند لحظه، دقيقه يا ساعت نخست، احساس خوب پيروزي و قدرت پيدا كنيم كه توانسته‌ايم تلافي كار زشت شخص را به خودش بازگردانيم، ولي اين زمان كه بگذرد، معمولاً پشيماني هم به سراغمان مي‌آيد.
 
ممكن است دلمان بخواهد زمان به عقب برگردد و از انجام آن كار صرف‌نظر كنيم. اين احساس بارها در زندگي خيلي از ما پيش آمده است. اين آرزو را مي‌شود به دست خودمان به واقعيت تبديل كرد. تا مي‌توانيم اين زمان را از دست ندهيم. ما مي‌توانيم كنترل اين زمان را در دست خودمان بگيريم.
 
به جاي آرزوي برگرداندن زمان به عقب، خودمان را كنترل كنيم. خودمان را از اين آرزوها بي‌نياز كنيم.
زني را مي‌شناسم كه وقتي كودكش كار ناشايستي انجام مي‌داد او را به باد كتك مي‌گرفت. اين زن آن لحظه خشم خودش را بر سر كودكش خالي مي‌كرد، ولي بعد از چند دقيقه كه عصبانيتش آرام‌‌ مي‌گرفت، از كرده خود پشيمان شده و درگير نوعي عذاب وجدان مي‌شد. اين زن برايم تعريف مي‌كرد كه هربار در اين لحظه با خودش آرزو مي‌كرد كه ‌اي كاش فرزندش را كتك نزده بود و با او برخورد زشتي نمي‌كرد ولي باز هم وقتي كودكش كار نادرستي انجام مي‌داد، نمي‌توانست خودش را كنترل كند و دوباره كودك بيچاره را به باد كتك مي‌گرفت. اين زن براي اينكه وجدانش را آسوده كند، نام تنبيه را بر عملكرد خودش مي‌گذاشت، ولي وقتي گريه‌ها و ناله‌هاي فرزندش را مي‌شنيد، از خودش خجالت مي‌كشيد و تصميم مي‌گرفت كه ديگر او را زجر ندهد، ولي اين قصه باز هم تكرار مي‌شد و تمامي هم نداشت.
 
اگر به كينه‌ و خشمي كه در آن لحظه در وجود آن مادر جمع مي‌شد و او را وادار مي‌كرد كه به عزيزترين فرد زندگي، يعني فرزندش آسيب روحي و جسمي وادار كند، دقيق شويم، مي‌بينيم كه تمام زندگي همين است.
حالا بهتر است به اين پرسش پاسخ بدهيم. آيا آن كودك با برنامه‌اي حساب شده رفتاري را انجام مي‌داد كه مادر را به خشم وادار كند؟ آيا رفتار آن كودك به خاطر اين بود كه مادر را ناراحت كند؟ آيا او مادرش را دوست نداشت؟ آيا آن كودك يا كودك‌هايي كه هر روز با شيطنت و بازيگوشي كودكانه برخي كارهايي را انجام مي‌دهند كه از نظر بزرگترها كار بدي است، ذات بدي دارند و از روي بدجنسي به آن كارها دست مي‌زنند؟! حتما شما هم پاسخ بديهي اينها را به درستي درنظر گرفته و از اين افكار كودكانه خنده‌تان مي‌گيرد. اين خنده و تمسخر در اينجا اتفاقا چيز خوبي است. باعث مي‌شود كه بهتر به خودمان فكر كنيم. تمام زندگي ما پر از رفتارهاي نادرستي شبيه به رفتار آن مادر است. اينكه فكر مي‌كنيم ديگران از قصد و غرض ما را به خشم مي‌آورند و ما به خاطرش از آنان كينه به دل مي‌گيريم. اينكه ديگران قصد اين كينه‌ورزي‌ها را در وجود ما دارند يا نه، مد نظر اين نوشته نيست، ولي اينكه ما با اين تصور از آنها كينه به دل مي‌گيريم، موردي است كه به آن مي‌پردازيم.
 
شايد حواسمان نباشد كه آن كودك يا شخص فقط يك عامل بيروني در برانگيخته شدن خشمي هستند كه در وجود خود ما وجود داشته است. اغلب اوقات، ما به جاي فكر كردن به اين عامل كه درون خودمان وجود دارد، به رفتار فرد طرف مقابل فكر مي‌كنيم.
مي‌شود گفت نورافكن را به جاي تاباندن به اين عوامل به افراد بيروني مي‌اندازيم. در صورتي كه اين افراد تنها مأموري براي نشان دادن يا يادآوري اين عوامل به ما هستند و تا وقتي كه اين عوامل در وجود ما هست، مأمورها هم يكي پس از ديگري به سراغمان مي‌آيند. امروز كودكمان، فردا مرد صاحبخانه يا همكار و... و اين مأمورها تمامي نخواهند داشت تا بالاخره ما نورافكن را به درون خود تابانده و آن چيزهايي را كه بايد ببينيم، ببينيم.  اين گفته من نيست، گفته استادي است كه اين را به من آموخت و من بارها و بارها در زندگي تجربه‌اش كرده‌ام.  اگر تا به حال به اين نورافكن‌ها دقت نكرده‌ايد، هم اكنون به زاويه تابش آن توجه كنيد. همه ما بايد توجه كنيم كه زاويه تابش نورافكن زندگي‌مان رو به سوي بيرون است يا سوي قلب و درون خودمان.
 
اگر مي‌خواهيم آرزوي محالي نداشته باشيم و تا فرصت هست و دير نشده، آرزو را به دست خودمان برآورده كنيم، پس بهتر است واقع‌بين باشيم. به هيجاناتي كه موقع داشتن كينه پيدا مي‌كنيم، توجه كنيم و مراقب نورافكن باشيم. كودكاني كه در جريان‌هاي مختلف زندگي ما بروز مي‌كنند، فقط مأمورهايي خدايي هستند. مأمورهايي كه به ما گوشزد مي‌كنند خشم و كينه و انتقام را كنار بگذاريم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر