ياسين سرميلي
بار ديگر و بعد از چهار سال خانم پوران درخشنده با فيلمي جديد به سينما بازگشته است. بعد از ساخت و اكران فيلم «هيس دخترها فرياد نميزنند» در سال 92 كه با استقبال گسترده مخاطبان و اهالي سينما همراه بود اكنون خانم درخشنده فيلم «زير سقف دودي» كه جديدترين اثرش نيز است را به معرض نمايش گذاشته است.
وی در اكثر آثار و فيلمهايش حرف و مسئله اصلي خود را كانون خانواده، بحرانها و چالشهايي كه اين نهاد مقدس را تهديد ميكند، معرفي و بيان مينمايد. فيلم زير سقف دودي بيانگر و نشان دهنده يك خانواده ايراني است. خانوادهاي كه به لحاظ مالي در زمره مرفهان به شمار ميروند و دغدغه مسائل معيشتي را ندارند و فقط مسئله آنها مسائل اجتماعي و عاطفي است.
فيلم با فرازي از دعاي ابوحمزه ثمالي آغاز ميشود و شيرين مادر خانواده در تلاش براي برقراري تماس و صحبت با شوهرش بهرام است كه فردي سرمايهدار و صاحب كارخانه پلاستيكسازي است. بعد از اين پلان، فيلم به سراغ تك فرزند خانواده يعني آرمان ميرود كه در يك پارتي شبانه با دختري كه تكليف رابطه آنها چندان هم روشن نيست مشغول خوشگذراني است.
كارگردان در كمتر از سه دقيقه تمام شخصيتهاي فيلمش را معرفي ميكند و از لحظه ورود بهرام به منزل قصه فيلم آغاز ميشود. روابط بسيار سرد و گاهي قراردادي بهرام با همسرش شيرين و سؤالها و جوابهايي كه بين آنها رد و بدل ميشود و در نهايت بهرام كه به دنبال بهانه ميگشت با شيرين قهر كند، اين اولين شمايل از اين خانواده است. با ورود آرمان به خانه، فيلم وارد مرحله دوم و اصلي خودش ميشود يعني نحوه ارتباط فرزند با والدين خويش. آرمان كه در فيلم نماد پسرهاي جوان امروزي نمايش داده ميشود، پسري است كه با حمايت همه جانبه مادرش بزرگ شده، مرتب باشگاه بدنسازي ميرود، آب كرفس نوشيدني اصلي اوست و علاقهاي به درس خواندن ندارد، خدمت سربازي را اصليترين مانع بر سر راه خوشبختي خود قلمداد ميكند و از گفتن يك عذرخواهي ساده ابا دارد و آن را كسر شأن ميداند در اين بين با دختري هم آشنا شده كه براي ارتباط با او پدر و مادرش محدوديتهاي خاصي برايش در نظر گرفتند.
روشن است كه پيام اصلي فيلم گسست روابط اجتماعي و كمرنگ شدن نقاط مشترك بين اعضاي خانواده است. شيرين مادر خانواده سعي ميكند اين گسستها و چالشها را جبران كند اما با مقاومت و بيمهري از طرف شوهر و فرزندش مواجه ميشود اما بايد به اين نكته توجه كرد كه كمرنگ شدن اين روابط اجتماعي در اين خانواده مسبب اصلي و مقصر شماره يك آن خود مادر يعني شيرين است. چنانكه در سكانسي كه شيرين به مطب روانپزشك مراجعه ميكند به اعتراف خود او، دانشگاه را به خاطر پسرش رها ميكند و تمام توجهش معطوف به آرمان پسرش ميشود. به طوري كه محبت بيش از حد شيرين نسبت به آرمان موجب حسادت همسرش بهرام ميشود و با اين كار به طور غير مستقيم بهرام را آزار ميدهد.
آرمان كه در سنين جواني به سر ميبرد پرخاشگر شده و مدام به مادرش سركوفت ميزند و حتي كمبودهاي جنسياش نظير چاقي مادرش را به رخ او ميكشد. بهرام نيز كه از رابطه با شيرين دلسرد شده هوايي ميشود و براي جبران اين رابطه به سراغ زني جوان يعني رعنا ميرود. در واقع «زير سقف دودي» داستان خانوادهاي را روايت ميكند كه اعضاي آن همديگر را براي قرار گرفتن در وضع موجودشان مقصر ميدانند و هر كدام حق را به خودشان ميدهند. كارگردان اصرار دارد نشان دهد شيرين با همه وجود و ابزارش سعي در حفظ خانواده خود دارد كه در نهايت او و بهرام وجود فرزندشان را تنها دليل حفظ خانواده و زندگي مشتركشان عنوان ميكنند. در واقع اين موضع كارگردان است، زني كه به واسطه نگاه ساديستي و متحجرانه شوهرش نزديك به 20 سال موهاي خود را رنگ نكرده و به قول معروف به خودش نرسيده و سعي ميكند با رنگ كردن موهايش و آرايش كردن، خود را به شوهر و پسرش ثابت كند تا شايد وضع زندگي كمي تغيير كند. اين موضع اوليه كارگردان است كه در انتهاي فيلم موضع خود را پس ميگيرد و از آن عدول ميكند چنانكه وقتي بهرام پيشنهاد طلاق را به شيرين ميدهد به سادگي قبول ميكند و در نماي آخر فيلم زماني كه بهرام ابراز ندامت و پشيماني ميكند كه معلوم نيست چطور يكدفعه به سرش ميزند و رابطهاش را با رعنا تمام ميكند و با يك فيلم بيكيفيت از عروسي خودش با شيرين متحول ميشود! در اين نما يعني همان نماي پاياني، شيرين خواسته بهرام و عذرخواهي او را رد ميكند و به سادگي هرچه تمامتر او و زندگي 26 سالهاش را ترك ميكند. اين عمل اين سؤال را در ذهن مخاطب حك ميكند كه آيا اين زن شديداً به دنبال تحكيم روابط خانواده خود بوده است؟ اگر اينطور بوده است پس چرا به سادگي و با يك پشت پا زدن همه آن تلاشها را ناتمام و بينتيجه رها ميكند؟ حال كه شوهرش به ظاهر متوجه اشتباه خود شده آيا اينبار نوبت زن است كه به راحتي خانواده خود را ترك كند؟ آيا ميشود اين عمل را به كل جامعه و مادران ايراني تعميم داد؟ پس بايد به نيت شيرين و هدف كارگردان شك كرد كه هدف از ساخت اين فيلم روايت مظلوميت يك زن نيست و اصل ماجرا اين است كه اگر شوهري به واسطه بيتوجهي همسرش تجديد فراش كرد زن هم اين حق را به خود ميدهد كه او، فرزندش و همه زندگياش را ترك كند. اينجاست كه بوي مشمئزكننده اهداف فمنيستي كه در پشت پرده فيلم قرار گرفته مشام انسان را آزار ميدهد. چند نكته راجع به فيلم وجود دارد؛ نكته اول اينكه ريتم فيلم به شدت كند است وهمين ريتم كند به تكميل ظاهر و پز نصيحتگرايانه فيلم كمك شاياني ميكند و نكته دوم بازي بازيگران است كه نمود چنداني در فيلم ندارد. مريلا زارعي به رغم تلاش ستودنياش به خوبي نتوانسته است نقش مادري سرخورده را بازي كند كه اين كار را در فيلم شيار143 به خوبي انجام داده اما مقصر در نيامدن نقش را نميتوان به پاي زارعي نوشت، چراكه نقش شيرين در فيلمنامه به درستي تبيين نشده بود. نقش آفريني فرهاد اصلاني در نقش بهرام آدم را به ياد چند نقش آفريني ديگر او در فيلمهاي قبلي البته با كمي تفاوت در ماهيت نقش و موضوع فيلم مياندازد؛ شخصيت مجيد در فيلم «به خاطر پونه» ساخته هاتف عليمرداني كه مردي سنتي مآب بود و به واسطه شك به همسرش زندگي شان در معرض نابودي قرار گرفته بود و همچنين نقش ابراهيم كياني در فيلم جنجالي «زندگي خصوصي» اثر محمدحسين فرحبخش. ابراهيم فردي سياسي و مطبوعاتي بود كه با وجود توجه و ابراز علاقه زياد همسرش تجديد فراش ميكند و زندگي دومي دارد و همچنين فيلم «عصر يخبندان» كه همسر معتادش با رابطه با فرد ديگري او را تحريك كرده كه دست به اقداماتي خارج از محدوده عقل بزند. با اين همه اصلاني نه صرفاً در «زير سقف دودي» بلكه چندسالي است كه از روند رو به جلو و پيشرفتش فاصله گرفته و مدام در حال تكرار شدن و درجا زدن است، در حالي كه اصلاني يكي از معدود بازيگران تواناي سينماي كشورمان است. بازيگر ديگر يعني ابوالفضل ميري در نقش آرمان كه بازياش بسيار فاجعه بار است. شخصيتي كارت پستالي با ديالوگهاي كودكانه كه او را در حد بازيگري فاجعه بار تنزل داده است. اما اگر از مسير انصاف خارج نشويم بايد به اين نكته اشاره كرد كه ميزانسن فيلم بسيار خوب و همگن با موضوع طراحي شده است چنانكه استفاده زياد از رنگهاي سرد در فيلم به ايجاد روابط سرد بين اعضاي خانواده كمك كرده است. نكته آخر اينكه فمنيستي بودن فيلم و اهداف كارگردان و عوامل فيلم در اينجا نيز مشخص ميشود كه كارگردان اصرار بر اين دارد كه موضوع طلاق عاطفي را از منظر مادر خانواده يعني شيرين ببيند. همچنين ظلمهايي كه در حق زن ايراني صورت ميگيرد و مردهايي كه سنتي و متحجرانه فكر ميكنند و مراجعه به روانپزشك را مساوي با ديوانه بودن قلمداد ميكنند كه شخصيت بهرام نماينده اين قشر از مردان است. ازدواج زودهنگام، رها كردن تحصيل به دليل مادر بودن و همچنين مورد بيلطفي و بيمهري قرار گرفتن از سوي اطرافيان مواردي است كه فيلم آنها را مطرح ميكند و مقصر آن را مردان و محيط اطراف جلوه ميدهد. به بيان ديگر شايد فيلمساز اين هدف را داشته كه نشان دهد ازدواج و تشكيل خانواده براي زن ايراني به معني اسارت در زندان بيمهري و ناديده گرفته شدن است.
البته نميتوان منكر اين واقعيت شد كه در حق زنان و حتي مردان اين جامعه ظلمهاي بسياري صورت گرفته است اما نبايد اين چنين نگاهي يك طرفه و حق به جانب به اين موضوع يعني طلاق عاطفي داشت.
خانم درخشنده موضوع بسيار خوب و مناسبي را براي فيلم خود انتخاب كرده است؛ طلاق عاطفي كه اين پديده شوربختانه بين خانوادههاي ايراني در حال افزايش است اما نكته مهم اين است كه نگاه ايشان به اين موضوع مانند موضع در فيلم «هيس دختران فرياد نميزنند» است. جايي كه خانم درخشنده از يك انسان كه به قتل رسيده آدمي ظالم و جاني بالفطره ميسازد و قاتل را فردي رنج كشيده و حق به جانب نشان ميدهد كه اين نوع نگاه بيانصافي محض است.
در پايان ما از فيلمسازان و هنرمندان كشورمان انتظار داريم موضوعاتي اينچنيني را كه مبتلا به جامعه نيز است جلوي دوربين ببرند اما نه با نگاهي غرض ورزانه و حق به جانب و صرفاً اصل واقعيت را بيان كنند و نتيجهگيري را به عهده خود مخاطب قرار دهند در غير اين صورت با اين نگاه كه نگاهي قابل اغماض و حق به جانب است نه تنها نتيجه مثبت نميدهد بلكه عكس خواسته ما محقق ميشود.