کد خبر: 862141
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۶
بررسي مدعيات رسالت سقراط
نام سقراط با واژه حكمت پيوند خورده است. سقراط در تاريخ تفكر، شخصيتي بسيار مهم است...
نام سقراط با واژه حكمت پيوند خورده است. سقراط در تاريخ تفكر، شخصيتي بسيار مهم است و در عظمت او همين بس كه استاد افلاطون است كه تا امروز، به عنوان بزرگ‌ترين شارح فلسفي و علوم عقلي در تاريخ كه بناي بسياري از تقسيم بندي‌ها و نظريه‌هاي علوم انساني اعم از علوم اجتماعي، علوم سياسي و فلسفه را گذاشته است شناخته مي‌شود. پس از افلاطون كه به اذعان بسياري از فلاسفه، فلسفه غرب چيزي جز حواشي بر نظريات او نيست، ارسطو نيز شاگرد با واسطه سقراط است كه خود منشأ بسياري از مدعيات و گزاره‌هاي فلسفي است. سقراط آموزگار فرزانگي در عصر خويش و پس از آن است و از همين روست كه ادعاهاي جالب و تكان دهنده‌اي در خصوص او مطرح شده است كه به جد، مايه تأمل است. از جمله ادعاي نبوت «سقراط».
 
كدام سقراط؟
سقراط خود فيلسوفي شفاهي است. به اين معني كه مكتوبي از شخص او به دست ما نرسيده است و هر چه از او گفته مي‌شود نقل مرتبطين او است. عمدتاً سه گزارش از سقراط در دست است؛ گزارش اول توسط آريستوفانس شاعر و نمايشنامه‌نويس است. تصوير او از سقراط يك سوفسطايي است كه بيش از ساير سوفيست‌هاي عصر خود به فن مناظره آشناست و مي‌كوشد خدايان متعدد شهر آتن را انكار نمايد. تصوير او تصويري مخدوش و ناقص است، چراكه اساساً آريستوفانس بيشتر هنرمند است تا شاعر‌. گزنفون فيلسوفي ديگر است كه اولين گزارش‌ها را از سقراط دارد. او نيز بيشتر به وجوه اخلاقي سقراط نظر دارد تا وجوه فلسفي تفكر او. اما كامل‌ترين روايت متعلق به افلاطون است كه به عنوان شاگرد مستقيم او روايت‌هاي متعدد و نقل قول‌هاي فراواني از تفكرات و شرح مجادلات و مناظره‌هاي فلسفي او در رساله‌هاي متعدد خود دارد. سقراط افلاطون متفاوت با همه اينهاست. فيلسوف طبيعى نيست؛ مخالف سوفسطاييان است؛ معلم رسمى و مزدبگير نيست؛ منتقد اخلاقيات عامه است و اصول اخلاقى بديعى را تعليم مى‏دهد.
 
سقراط در غرب
به طور كلي در غرب، سه رويكرد نسبت به شخصيت سقراط، افلاطون و ارسطو وجود دارد. رويكرد اول مسيحي، دوم غير‌مسيحي فلسفي و سوم، رويكرد غير فيلسوفانه است. رويكرد مسيحي در غرب به علت تعصب خود بر دين مسيحيت به عنوان منشأ تفكر توحيدي، زماني كه با جملات سقراط همراه مي‌شود كه صراحت به توحيد دارد، نمي‌توانند او را بپذيرند. اينان حتي «افلوطين» از فلاسفه‌اي كه پس از مسيحيت ردي بر انديشه تثليث نوشت را به شدت مورد هجمه قرار دادند.
 
نحله غيرمسيحي كه به انكار حقيقت عقلي دين مسيح مشغول است، طبيعتاً نمي‌تواند ادعاهاي سقراط را نيز بربتابد، چراكه مي‌توان گفت كل تاريخ فلسفه، حاشيه‌اي بر گفتار سقراط و قلم افلاطون است. حالا در صورتي كه جريان غيرمسيحي در غرب سقراط و افلاطون را به عنوان فلاسفه الهي بپذيرد، به گونه‌اي عقل خود بنياد (راسيوناليسم) را زير سؤال برده است، اما در حال حاضر از قضا اصل تكيه بر عقل و نفي شهود را به سقراط و افلاطون منتسب مي‌كند تا شخصيت‌هاي تاريخ غرب را به نفع خود مصادره نمايد.
اما رويكرد سوم كه رويكرد غير‌فلسفه‌اي است، به هايدگر تعلق دارد كه اساساً با فلسفه، مواجهه‌اي عرفاني دارد. در اين رويكرد، فلسفه ذاتاً غربي انگاشته و انحراف بشر به فلسفه نسبت داده مي‌شود. فلسفه نيز به سقراط و افلاطون منتسب مي‌شود كه سوبژكتيويته و خودبنيادي عقل را پايه نهاده‌ و مدرنيته از آبشخور فكري چندهزار سال پيش خود، اصول اومانيستي و خردگرايي را استخراج كرده است. اين شيوه تفكر بين شاگردان مكتب هايدگر در ايران نيز رسوخ يافته و بدبيني افراطي نسبت به شخصيت سقراط توسط آنان در فضاي فلسفي ايران، بسط داده مي‌شود.
 
سقراط، ملحد يا مسلمان؟!
به هرحال غرب همواره كوشيده است تا از سقراط، تصويري الحادي نمايان كند. چهره‌اي كه در آن سقراط به دنبال زدودن خرافات و مذاهب با ابزار عقل و خرد است و مي‌كوشد مشكلات فلسفي را به جاي انتساب به غيب، از طريق راسيوناليسم حل كند. در اين باب يك جفاي جدي نسبت به سقراط و اساساً فلسفه يونان صورت مي‌گيرد و فرض بر آن گرفته مي‌شود كه نوشته‌جات و تفكرات سقراط و افلاطون عين شرك است. اين نگاه كه فلسفه يونان فلسفه مشركانه است، البته صرفاً به نگاه غربي محدود نيست، بلكه حتي تا سالياني پيش شخص سقراط، افلاطون و ارسطو نيز در حوزه‌هاي علميه خودمان تكفير مي‌شد و فلسفه اسلامي را به واسطه ارتباط با فلسفه يونان به شدت تخطئه مي‌كردند. حتي در سال‌هاي اخير، برخي جريان‌هاي معارض فلسفه، رسوخ افكار سقراط، افلاطون و ارسطو را به دل فلسفه اسلامي، گونه‌اي از التقاط برشمرده و بالاتر از اين، گاه اعتقاد دارند «سروش آسماني» كه سقراط بيان مي‌كند در معبد فيلادلفيا به وي الهاماتي نموده است. در واقع شيطان بوده كه با آموزش سقراط، فلسفه الحادي را در جهان گسترش داده است.  به نظر مي‌رسد اين حد از خصومت با انديشه يونان مسبب يك جفاي عمومي نسبت به آن شده و تصور بر اين است كه فلسفه سقراط، افلاطون و ارسطو فلسفه‌ بشري و غير الهي است.  در حالي كه نگاه حكماي اسلامي اما به اين شخصيت كاملاً متفاوت است. آنان سقراط را مردي الهي و موحد معرفي مي‌كنند كه در جستارهاي فلسفي خود علاوه بر عقل، به اشراق و الهام نيز معتقد است. فارابي از بزرگ‌ترين حكماي اسلامي و ابن سينا، از مفاخر فلسفه شيعي ايران، نگاهي بسيار خوشبينانه به اين سه نفر (سقراط، افلاطون و ارسطو) داشته‌اند و از روش‌هاي اينان در براهين خود بهره‌هاي فراوان جسته‌اند.
 
از منظر فلاسفه اسلامي، يك واقعيت تاريخي به نام فلسفه اسلامي وجود دارد كه منشأ آن از يونان است. اين منشأ بعدتر به جهان اسلام ورود پيدا مي‌كند و در كنار آموزه‌هاي كلامي اسلام مورد توجه قرار مي‌گيرد. آنچه سقراط در وجوه هستي‌شناسانه انديشه خود مطرح نموده و توسط افلاطون تشريح شده است، از منظر اين فلاسفه تا حدود زيادي منطبق بر آموزه‌هاي اسلامي نيز است و شايد به همين دليل باشد كه به‌رغم بدبيني‌اي كه مجموعا نسبت به پذيرش محتويات فكري غرب در طول تاريخ از سوي محققان ايراني وجود داشته‌ تعاريف و مفاهيم مطرح شده توسط سقراط، افلاطون و ارسطو مورد استقبال قرار گرفته است.
 
حتي وقتي سخن از دعوي پيامبري فردي چون سقراط نيست، به هر حال حكمت و مفاد حكمي وي و افلاطون سبب شده است مكرراً به آنان نسبت پيروي از انبياي الهي داده شود ‌و اين ادعا مطرح ‌شود كه همه اين سخنان ريشه در فلسفه الهي دارد كه توسط رسولان تشريح شده است.
 
آيت‌الله جوادي آملي يكي از حكماي عصر حاضر است كه در خصوص اين مسئله مي‌فرمايد:‌«تاريخ مدرن خاورميانه نشان مي‌دهد، ارسطو و سقراط همه از شاگردان حضرت ابراهيم‌(ع) بودند، چون تا آن زمان خاورميانه يا ملحد بود يا مشرك، وجود آن حضرت برهان را اقامه كرد و دنيا فهميد چه خبر است؛ بنابراين فكر ابراهيمي تمام خاورميانه و يونان را فرا گرفت و ارسطو و سقراط‌ها تربيت شدند.»
 
شواهدي بر نگاه‌هاي موحدانه سقراط
يكي از مسلمات اعتقادي سقراط اعتقاد وي به حيات اخروي است. شارل ورنر از مورخان فلسفه در كتاب «سير حكمت در يونان» مي‌نويسد:‌«اين تفكر كه روح آدمي چون منشأ رباني دارد از زندگي جاودانه برخوردار است به سقراط متعلق است. مي‌توان گفت چگونه مردن سقراط خود دليلي درخشان، بر ايمان او به جاودانگي بوده است.»
يكي ديگر از نقاط عطف در سيره سقراط كه سبب شده است به او نسبت پيامبري داده شود، توجه ويژه او به ضرورت يك برنامه منسجم اخلاقي و تربيتي مي‌باشد به گونه‌اي كه در تلاش است مردمان را به خودمراقبتي و خودشناسي دعوت نمايد. سقراط اين مسئله را مسئوليتي از جانب خداوند بر دوش خود مي‌داند و اعتقاد دارد از طرف خدا مأمور است كه مردم را از طريق كسب فضيلت و حكمت، برانگيزد تا به مهم‌ترين دارايي خود يعني نفسشان توجه ويژه داشته باشند.
 
نگاه تربيتي سقراط از نظام انديشه و مفاهيم اخلاقي مطرح شده توسط او، يك سيستم «فضيلت محور» مي‌سازد. او اعتقاد دارد معرفت و فضيلت رابطه تنگاتنگ دارند و اساساً هر دو يكي هستند. اگر كسي بداند حق چه چيزي است به آن عمل مي‌كند، هيچ كس آگاهانه و عمدي مرتكب پليدي نمي‌شود و نيز هيچ كس، بدي را برنخواهد گزيد.
 
سقراط از خود مي‌گويد
هرچند ادله مدعيان نبوت سقراط، مربوط به تأثير و شيوه عقلي و نتايج مفاهيمي است كه انديشه سقراط در خود دارد و از همين رو به شدت مورد استقبال حكماي اسلامي قرار گرفته و با مباحث كلامي اسلامي، قابل تطبيق است، اما بزرگ‌ترين شاهد نسبت به ادعاي نبوت سقراط، گفته‌ها و ادعاي خود اوست. سخنان سقراط كه در رساله‌هاي افلاطون آمده است و حتي برخي از آنان تا سالياني پيش ترجمه نشده بود، به‌گونه‌اي برملا كننده راز سقراط از زبان خود اوست.  سقراط ادعا دارد كه از سنين جواني پيام‌هايي غيبي از سوي «سروش» دريافت مي‌كرده كه او را از انجام كارهاي زشت و پست باز مي‌داشته است. او مي‌گويد گاه جذبه و خلسه زيادي بر او عارض مي‌شد. حتي در دادگاه آتن صراحتاً در دفاعياتش اعلام مي‌كند، اصل براي او فرمان خداست:‌«اي اهل آتن! من شما را دوست دارم و مورد احترام من هستيد اما دستور خدا را محترم‌تر از فرمان شما مي‌دانم. لذا تا جان در بدن من است، از جويندگي دانش (فلسفه) و آگاه كردن شما به چيزي كه بايد بدانيد، دست برنمي‌دارم و هر وقت يكي از شما را ببينم مي‌گويم ‌اي مرد! تو اهل آتن هستي كه مشهورترين شهر جهان از حيث قدرت و دانش است. پس چطور شرم نمي‌كني از اينكه روز و شب به دنبال پول و طلا باشي اما قدمي در راستاي تعالي روح خود و كسب فضيلت برنداري؟»
 
همانطور كه بيان شد، مهم‌ترين نشانه از ادعاي پيامبري سقراط را مي‌توان در رساله مهم «آپولوژي» شاگردش افلاطون جست‌و‌جو كرد. سقراط نهايت الامر به جرم پرستش خدايي جز خدايان شهر و شيوع عقايد انحرافي به محكمه برده مي‌شود. او در دادگاه و قبل از اعلام حكم در دفاعياتي به شيوه خاص و عجيب سخن مي‌راند كه بسيار شبيه به جنس سخنان انبياست: «مردم، خدا مرا مأمور كرده تا در جست و جوي دانش بكوشم و خود و ديگران را بيازمايم... با همه از پير و جوان گرفته تا بيگانه و هموطن، چنين خواهم كرد و به شما اهل آتن كه به من نزديك‌تريد، بيشتر خواهم پرداخت. چون اين فرمان خداست و من اعتقاد دارم هيچ سعادتي بالاتر از اين خدمتي نيست كه به شما مي‌كنم... اي اهل آتن! من براي خودم از خود دفاع نمي‌كنم بلكه هراسانم كه شما با كشتن من، دست خود را آلوده كنيد و مقابل خدا مرتكب كفران نعمت شويد، چراكه اگر مرا از ميان برداريد ديگر به سادگي كسي را پيدا نمي‌كنيد كه شبيه من از سوي خدا به ميان شما فرستاده باشد.»
 
نهايت اينكه به گواهي رساله آپولوژي، سقراط در همين دادگاه حتي استدلال عقلي را در راستاي اثبات وظيفه پيامبري و پيام‌رساني خود به كار مي‌بندد و از قضا بسيار مشابه استدلالي كه در قرآن به پيامبران براي تفهيم نبوت خود به عامه مردم بيان شده است، مي‌گويد:‌«به راستي اين سخن كه خدا من را به سوي شما گسيل داده است را اينطور مي‌توانيد دريابيد كه كاري كه من انجام مي‌دهم، كاري از جنس بشري نيست. چطور امكان دارد آدميزاد، سال‌هاي زيادي به خانه و زندگي خودش پشت نمايد و هر روز و هر شب به فكر رهايي هموطنان خودش باشد و براي همين كار به دنبال يك‌يك شما بدود و مثل پدر يا برادر بزرگ‌تر با شما سخن بگويد و مستمراً به شما پند دهد كه در پي كسب فضيلت باشيد.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر