احمد محمدتبريزي
نسلي كه زود بزرگ شود و به پختگي لازم برسد آمادگي لازم براي انجام كارهاي بزرگ را هم دارد. با نگاهي به شناسنامه شهداي نوجوان و جوان دفاع مقدس بيشتر به واقعيت اين جمله پي ميبريم كه بزرگي افراد به سن و سال نيست و گاهي انسانها با بروز يك اتفاق و حادثهاي يك شبه بزرگ ميشوند. اين دقيقاً اتفاقي بود كه براي چند نسل قبل از نوجوانان كشورمان افتاد و آنها با انقلاب اسلامي تحت رهبري امام خميني(ره) ره صدساله را يك شبه رفتند و به بزرگمنشي در زندگيشان دست پيدا كردند.
به گزارش «جوان»، در دوراني كه وسايل ارتباط جمعي مثل امروز در دسترس نبود و پيشرفت نكرده بود كاغذهاي يادداشتي كه روي آن دلنوشته، يادداشت و وصيتنامه نوشته ميشد ارزش صدچنداني پيدا ميكند. با تورق اين كاغذها به دنياي صاف و ساده و خدايي بچههايي ميرويم كه در زندگيشان به جز رضاي خدا و خلق خدا به چيز ديگري فكر نميكردند. شايد اين حد از پختگي نوجوانان دهه 60 براي آدمهاي دهه 90 كمي عجيب به نظر برسد. چراكه با متر و معيارهاي اين روزها نوجوان هنوز فاصله زيادي با مردانگي و ورود به اجتماع دارد و فعلاً بايد راه زيادي طي كند. اما 30 سال پيش نوجوانان شانه به شانه رزمندگان در مناطق عملياتي و با سختترين شرايط مشغول دفاع از ناموس و خاكشان بودند.
در جريان تفحص پيكر شهدا دفترچه يادداشت يك شهيد 16 ساله پيدا شد كه گناهان هر روزش را در آن يادداشت ميكرد. راوي كه يكي از نيروهاي تفحص پيكر شهداست درباره محتواي اين دفترچه يادداشت ميگويد: خواندن بخشي از يادداشتهاي اين شهيد 16 ساله براي لحظاتي مرا به فكر فرو برد كه كجاييم و چه ميكنيم. گناهان يك روز او عبارت بودند از: سجده نماز ظهر طولاني نبود. زياد خنديدم. هنگام فوتبال شوت خوبي زدم كه از خودم خوشم آمد. راوي در سطر آخر ميافزايد كه دارم فكر ميكنم چقدر از يك پسر 16 ساله كوچكترم. . . !
اين حد از پاكي و خلوص نيت براي همه ما بسيار عجيب است. به قدري همه هر روز در پيله مسائل دنيوي پيچيده شدهايم كه با خواندن ليست گناهان يك نوجوان 16 ساله شوكه ميشويم. شايد اگر هر كدام از ما بخواهيم براي لحظاتي با خودمان خلوت كنيم و گناهمان را ليست كنيم به يك ليست بلند بالا با انواع و اقسام گناه برسيم.
شهيد نوجوان 14 ساله مهرداد عزيزاللهي كه مصاحبهاش از جبههها با صدا و سيما بازتاب زيادي ميان مردم داشت نمونه ديگري از بلوغ فكري و تكامل عقلي نوجوانان نسل جنگ است. شبي از شبهاي دفاع مقدس، چهره معصومانه مهرداد روي صفحه تلويزيون ظاهر ميشود. صحبتهايش اما به نوجوان نميماند؛ چون مردان الهي سخن ميگويد. مردان خدا را «مردان خدايي» ميشناسند. امام خميني (ره) هم آن شب مصاحبه او را از سيما، تماشا ميكند و دستور ميدهد تا اين نوجوان را به محضر او ببرند.
شهيد عزيزاللهي با نگارش وصيتنامهاش به زيباترين شكل ممكن دوري از منيت و خودخواهي را توصيف ميكند: « بر من قبري نسازيد، مرا از يادها ببريد، من نبودم، مني وجود نداشته است ميخواهم همه جز او مرا از ياد ببرند. ميخواهم تنها باشم و شما مرا از اين تنهايي باز نداريد، هر كس ميخواهد بهترين راه را انتخاب كند بايد بيشترين بها را بدهد من نيز چنين كردهام پس مرا بر اين ناراحت نشويد كه بسيار سود بردهام. » اينچنين انديشيدن و كلام را بر صفحه تاريخ جاري كردن نشاني جز بزرگانديشي، پاكي و عقلانيت نيست.
شهيد نوجوان «سعيد طوقاني» نمونه ديگري از اين بزرگمردان است. شهيد طوقاني كه از سنين پايين ورزش پهلواني انجام ميداد در سال 1363 و عمليات بدر به شهادت رسيد. اين شهيد بزرگوار در وصيتنامهاش چنين مينويسد: « تا ميتوانيد مراقب و محاسب اعمال و احوال خودتان باشيد و خود را در محضر خدا حس كنيد كه اگر شما او را نميبينيد او شما را ميبيند و رئوف و رحيم و قادر و قهار است و حلم و صبر او شما را ظلوم و جهول نكند.»
متون وصيتنامههايي از دست در ميان شهداي نوجوان دفاع مقدس كم نيست. تفكر و تأمل در خطوط اين نوشتهها درسهاي زيادي براي آموختن دارد. هر سطر اين نوشتارها نكتههايي بزرگ از زندگي را گوشزد ميكنند كه از چشمهاي غافل آدمهاي اين روزگار دور ماندهاند.