نويسنده: شكوفه شيباني*
بعضي از افراد دوست دارند تصويري خوب در نزد ديگران داشته باشند بدون آن كه به اين فكر كنند كه چقدر تصوير مثبت ذهني از خودشان دارند. به عبارت ديگر پيش از آن كه به اين فكر كنيم كه ديگران چه تصوير مثبتي از ما دارند ميتوانيم به سرچشمه بازگرديم و بپرسيم من چقدر از خود تصوير مثبتي دارم. مثال عاميانهتر اين است: تو زماني ميتواني توقع داشته باشي ديگران تو را دوست بدارند كه اول خودت را قبول داشته باشي، بنابراين اگر كسي ميخواهد تصويري مقبول از رفتارهايش نزد ديگران و نه همه - به خاطر اينكه راضي و متقاعد نگه داشتن همه نه لازم و نه ممكن است - داشته باشد اول از همه بايد به تصويري مثبت از خود برسد.
به نظر ميرسد يكي از مهمترين گامهايي كه در اين زمينه ميتوان برداشت تفكيك سويههاي تاريك و منفي وجودمان از سويههاي مثبت و روشن است. اگر من خودم را مترادف و هم وزن بديها و سياهيها و تاريكيهاي خود بدانم انگيزهاي براي برطرف كردن آن نخواهم داشت چون تصويري كه از خود دارم به شدت منفي و تاريك است.
فرق ميكند كه يكي پيراهني تميز داشته باشد با دو لكهاي كه روي پيراهن افتاده، با كسي كه يك نقطه سالم در پيراهن خود ندارد. در حالت اول فرد با خود ميگويد ميارزد كه من بروم اين پيراهن را بشويم و تلاش كنم تا آن دو لكه برطرف يا كمرنگ شود اما در حالت دوم چه انگيزهاي براي اين كار ميتواند وجود داشته باشد؟ از همين روست كه فاصلهگذاري بين «سويههاي تاريك وجودمان» با «منِ واقعي» بسيار مهم و كليدي است، به عبارت ديگر فرد به خود فرصت بخشيده شدن از طرف خود را بدهد. بعضي از افراد همچنان كه در بيرون نميتوانند ديگران را ببخشند خود را هم نميتوانند و نميخواهند ببخشند. در اين صورت وجود خود را كمارزش و غير محترم مييابند.
معلوم است وقتي كسي خود را محترم بداند تصويري مثبت از خود خواهد داشت و اگر خطايي از چنين فردي سر بزند، مثل پيراهني كه روي آن لكهاي افتاده انگيزه براي برطرف كردن آن بسيار بيشتر خواهد بود، مثل وقتي كه كسي خودروي نويي را خريداري ميكند، خودرويي كه هيچ كجاي آن خوردگي ندارد و رنگ بدنه كاملاً سالم است. در چنين موقعيتي آدم بيشتر انگيزه دارد خودرو را به يك كارواش ببرد چون لذت دارد وقتي آن گرد و غبارها از روي بدنه ماشين شسته ميشود و رنگ اصلي ماشين بيرون ميآيد، اما تصور كنيد كه خودرويي همه جايش خوردگي و فرورفتگي دارد. در چنين حالتي آيا انگيزهاي وجود دارد كه آدم خودروي خود را به يك كارواش ببرد؟ اين همان اتفاقي است كه براي ذهن و روان ما هم ميافتد. وقتي شما تصويري مثبت از خود در ذهن داشته باشيد سريع تلاش خواهيد كرد كه آن غبارها و وهمها و گرد و خاكها را از ذهن و روان خود بشوييد، اما اگر اين گونه نباشد در آن صورت تلاشي هم براي تغيير وضعيت خود انجام نخواهيد داد.
* كارشناس ارشد روانشناسي