نويسنده: فرشته فرحبد
عروسكهاي باربي اولين بار در سال ۱۹۵۹ وارد بازار شدند و اين ايده از آنجا شكل گرفت كه كودكان تمايل به بازي كردن با عروسكهايي با شمايل بزرگسال را نيز دارند. كم كم در صنعت مد نيز مدلها يا مانكنها به شكل باربي درآمدند. صنعت رو به رشد مد با ظهور برندهاي متعدد در عصري كه به سرعت به سمت مدرنيته پيش ميرفت سبب شد تا اين برندها مانكنهايشان را با الهام از اين نماد به ظاهر ايدهآل زنانگي عرضه كنند. مجلههاي مد و كانالهاي تلويزيوني و ستارههاي سينما همگي دست در دست هم دادند تا شخصيت باربي به عنوان يك الگوي ظاهري مورد توجه آحاد زنان جوامع غربي قرار گيرد اما اين پايان داستان نبود! با وجود وسايل ارتباط جمعي و گسترش روابط شرق و غرب به دلايل سياسي - اجتماعي و فرهنگي باربي به دل شرق هم نفوذ كرد و كم كم زنان شرقي نيز با الهام از چهره و اندام باربي تلاش فراواني در جهت رسيدن به آن فرم ايدهآل به خرج دادند. اين اتفاق صرفاً منحصر به زنان جامعه نبود بلكه استانداردهاي مردان جامعه نيز بر اساس ظواهر باربي شكل گرفت و سلايق آنها بر اين اساس تغيير كرد. در واقع نوعي فرهنگ ظاهربيني در انتخاب زن ايدهآل در ميان مردان جامعه نيز رواج يافت. اما اين پايان ماجرا نبود.....
براي باربي شدن با توجه به نوع استخوانبندي و همچنين نوع تغذيه شرقيها راه درازي وجود داشت. بايد از رژيمهاي سخت و طاقتفرسا استفاده ميشد و در نهايت شايد باز هم به نتيجه دلخواه نرسيد. همين نكته سبب به وجود آمدن و شيوع برخي مشاغل مثل كارشناسان تغذيه و باشگاههاي بدنسازي و متخصصين زيبايي شد كه تا بدين جاي كار نكات مثبت آن هم قابل اغماض نبود اما مثل هر شغل و ايده نويني كاسبهاي سوداگر نيز پا بدين عرصه گذاشتند.
افرادي كه در واقع متخصص نبودند و با فروختن رژيمهاي مختلف و غير استاندارد سلامت زنان جامعه را تهديد ميكردند. انبوه باشگاههاي غيراستاندارد كه باعث آسيبهاي جبرانناپذير به مفاصل افراد ميشدند هم پديده نوظهور ديگري بود كه البته كار فقط به ورزش ختم نميشد. دلالان زيادي در همين باشگاهها دختران و زنان جواني را كه سوداي لاغري و باربي شدن در سر داشتند با تجويز قرصهاي فاقد برچسب مورد سوءاستفاده قرار ميدادند. مبالغ هنگفتي بابت همين قرصها رد و بدل ميشد كه بعدها مشخص شد در خيلي از اين داروها و پودرها مواد روانگردان وجود دارد كه به خودي خود سبب سرخوشي و در عين حال لاغري ميشوند. طبعاً اثرات و تبعات مواد روانگردان و وابستگي فرد به اين مواد و تغيير خلق و خو و مسائل مالي متعدد سبب شد تا كمكم دست اين شيادان رو شود.
حال با ظهور ماهواره و وجود شبكههاي تلويزيوني گوناگون بدون نظارت دستگاههاي دولتي اين فرهنگ باربي شدن از طريق تبليغات متعدد داروها و انواع لوازم مربوط به لاغري از قبيل گنها و محلولها و وسايل ورزشي مجدداً به قشر عظيمي از جامعه تزريق شده است. پولهاي كلاني كه خيلي از اين شركتها يك شبه از اين طريق به جيب زدند كه از قضا بيكيفيت بودن محصولاتشان براي همه آشكار شد. اما سودا و رؤياي باربي شدن باز هم جامعه را به اين سمت سوق ميداد كه يك بار امتحان ضرر ندارد و همين يك بارهايي كه معمولاً به دو بار نميرسيد سبب شد شركتهاي بينام و نشان توليدكننده اين محصولات يك شبه ره صد ساله را بروند. آنچه بايد اصلاح ميشد صرفاً تعقيب و منع قانوني اين شركتها نبود بلكه بايد روي فرهنگ جامعه كار ميشد تا وسوسه باربي شدن از ذهن جامعه به ويژه زنان خارج شود. شايد با نشان دادن مستندها و فيلمهاي واقعي از پشت پرده صنعت مد و زندگي واقعي مدلهاي باربيشكل ميشد تا حد زيادي تب تند اين تفكر را خاموش كرد. آنچه افراد در صفحه تلويزيون و روي جلد مجلات ميبينند با واقعيت تفاوت فاحشي دارد. پشت آن چهرههاي به ظاهر خندانِ بزك كرده، دختراني هستند كه تحت ظلم و فشارهاي فراوان صاحبان صنايع مد قرار دارند.
دختراني كه با آرزوي ديده شدن و شهرتطلبي وارد اين حرفه شدهاند و از هر لحاظ مورد سوء استفاده قرار گرفتهاند. دختراني كه حق ندارند غذاي دلخواه بخورند و بعد از صرف غذا مجبور به بالا آوردن هستند تا سايزشان يك اينچ هم تغيير نكند! و سرانجام به 30 سالگي نرسيده در اثر سوء تغذيه و استفاده از مواد روانگردان و ناراحتيهاي روحي رواني متعدد طعمه مرگي غمانگيز ميشوند. همانهايي كه روزي آنها را به خاطر اندام و چهرهشان تحسين ميكردند مثل دستمال چرك آنها را به خيابانها پرت ميكردند چراكه به دنبال چهرههاي جديد براي ايجاد تنوع در مخاطب بودند.
شايد كمتر زني در جوامع شرقي از حقيقت تلخ مانكنهاي باربي آگاه باشد و باز هم شايد اگر اطلاعرساني صحيح در اين مورد صورت ميگرفت اين نوع تفكر و سطحينگري كاهش عمدهاي مييافت. هم اكنون در همان كشورهاي غربي با عيان شدن ماهيت صنعت كثيف و بيرحم مد باربي و سوداي باربي شدن نشان بارز سطحينگري و بيمايگي شده است، اما اين اتفاق هنوز در شرق نيفتاده است.
آنچه امروز در شرق بعد از رژيمها و مصرف داروها بسيار رواج يافته انجام عملهاي زيبايي متعدد براي داشتن بيني سر بالا و گونههاي برجسته و لبهاي خوش فرم باربي مانند است. اتفاقي كه از قضا در غرب چندان متداول نيست. امروزه پولهاي زيادي در كشور ما و ساير كشورهاي شرقي هزينه ميشود تا شكل و شمايل عروسكي براي خانمها درست كنند. عروسكهاي بيروح و يك شكل كه انگار از يك خط توليد خارج شدهاند! رقابتهاي متعدد سبب ميشود نه تنها زيبايي زنان جامعه از بين برود بلكه حتي سلامت جسمي و روحي آنها نيز مورد آسيب قرار بگيرد. در واقع اتفاقي كه به نوعي در پشت صحنه صنايع مد روي ميداد امروزه در سطح جامعه ما رخ ميدهد. اگرچه رقابتي بين برندها وجود ندارد اما اين رقابت به افراد سرايت كرده و اين خود نوعي فاجعه فرهنگي - اجتماعي است كه علاوه بر زنان جامعه مردان نيز در ظهور آن مقصرند.
توجه مردان به اين چهرهها و هيكلهاي مصنوعي سبب اشتياق بيشتر دختران به اين شمايل ميشود و در نتيجه رژيمها و عملهاي متعدد كم كم بافت اصلي بدن از بين رفته و بافت مصنوعي نيز بعد از مدتي دفرمه شده و اين افراد با تغيير ظاهر به خودي خود از جامعه طرد ميشوند. اين روزها باربيهاي زيادي را در سطح جامعه ميبينيم كه چيزي از زيبايي ذاتيشان باقي نمانده و آنچه دردناك است زمان و انرژي و پول زيادي است كه صرف رسيدن به فرم به ظاهر ايدهآل باربي ميشود كه اگر تمام اين موارد در راه درست هزينه ميشد قطعاً زنان روشنفكر و عميق و فكور بيشتري داشتيم كه به طور قطع در غناي فرهنگ جامعه نقش مهمي را ايفا ميكردند. باز هم بايد گفت شايد هنوز دير نشده و ميتوان با توليد محصولات فرهنگي مثل انواع مستندها و فيلمهاي كوتاه تصوير صحيح و درستي از واقعيت باربي به همه نشان داد تا از اين طريق جامعه را از وقوع فاجعه پيش از موعد نجات داد. همه محصولات فرهنگي - اقتصادي بايد در اين جهت هماهنگ با هم حركت كنند تا به نتيجه دلخواه رسيد و اين امر غيرممكن نيست.