نويسنده: حجتالاسلام مهدي حسينپور
عمو زنجيرباف، بله. زنجير منو بافتي؟ بله. پشت كوه انداختي؟ بله. بابا اومده. چي چي آورده؟ يك ماهواره. با صداي چي؟ با صداي تهاجم فرهنگي. اول فكر ميكردم عمو زنجيرباف واقعاً خبر نداره كه بابام چي خريده! ولي بعد از چند ماه كه از ماهواره داشتن ما گذشته بود، من به همراه خانواده رفتيم مغازه عمو. خيلي تعجب كردم، چون ديدم عمو ديگه مغازه زنجيربافي نداره. اون حالا يك مغازه بزرگ لباسفروشي باز كرده بود. لباسهاي رنگارنگ و متنوع. اين لباسها خيلي به چشمم آشنا بودند! بله، درسته. اين لباسهاي داخل مغازه عمو همون لباسهايي بودند كه داخل ماهواره تبليغ ميشدند. تازه متوجه شدم كه عمو جان به باباي من پيشنهاد داده تا ماهواره بخره. اين طوري راحتتر ميتونست لباسهاي وارداتي رو به فروش برسونه. بابا ميگفت ماهواره خريدم تا سرتون گرم باشه و فيلمهاي جذاب ببينيد، خسته شديم بس كه فيلم تكراري و بيمحتوا ديديم! ماهواره خريدم تا از شبكههاي مذهبي و قرآني استفاده كنيم و كانون خانواده گرم بشه. باقي شبكههاش رو قفل ميكنم.
قفلها يكي يكي باز شد
بله، بابا درست ميگفت. ما سرگرم فيلمها و برنامههاي پر محتواي ماهواره شديم. ولي آنقدر سرگرم شديم كه خودمون رو فراموش كرديم. شب تا صبح پاي ماهواره، صبح تا شب هم داخل مغازه عمو، براي خريدن لباسهايي كه داخل ماهواره تبليغ ميشد. آنقدر سرگرم استفاده از برنامههاي پر محتواي ماهواره بوديم كه مامان ديگه حوصله غذا درست كردن نداشت و از بيرون سفارش غذا ميداد! اول شبكههاي مذهبي رو تماشا ميكرديم. ولي كم كم قفل شبكهها، يكي پس از ديگري گشوده و فضاي تازهاي به روي خانواده ما باز شد! حالا مامان مجبور شده تا يك ساعت رو به روي آينه بشينه و به خودش برسه تا جلوي ديگران كم نياره. حالا بابا نمازش رو آخر وقت ميخونه و ديگه مثل سابق توي خيابون سر به زير راه نميره! خلاصه، حرف پدر به واقعيت پيوست و فضاي خانه ما آنقدر گرم شد كه ديگه هيچ كس نتونست اين گرما رو تحمل كنه! تحمل مادر تمام شد و طلاق گرفت تا به آرزوهاش برسه. تحمل پدر تمام شد و رفت تا كمي استراحت كنه. البته فكر ميكنم كه الان حبسش هم تمام شده! تحمل من هم به آخر رسيد و حالا هم بيرون از كانون گرم خانواده، با دوستان خوبم دنبال مواد مخدر هستم تا فضاي كارتن خوابيمون رو گرمتر كنم. اونقدر گرم كنم كه بشه سرماي زمستون رو سپري كرد. «راه است و چاه و ديده بينا و آفتاب - تا آدمي نگاه كند، پيش پاي خويش»
به طعام خود نگاه كن
خداوند در سوره مباركه عبس ميفرمايند: فلينظر الانسان الي طعامه: پس آدمي به طعام خود نگاه كن. انسان موجودي است كه از روح و جسم تشكيل يافته است. همان طور كه جسم انسان نياز به غذا دارد، روح آدمي هم نيازمند به غذاست. وقتي جناب زيد شحام از امام باقر (ع) درباره اين آيه سؤال ميكند، امام (ع) پاسخ دقيقي ميدهند. ميگويد از امام باقر (ع) درباره اين سخن خدا سؤال كردم كه منظور از طعام چيست؟ امام فرمودند: «علمي را كه دريافت ميكنيد، از چه كسي ميگيريد؟»
با توجه به آيه شريفه و روايت نقل شده از امام (ع)، به خوبي درمييابيم كه تغذيه كردن ذهن و فكر، يكي از بخشهاي مهم زندگي انسان است. همه انسانها دوست دارند بهترين زندگي را داشته باشند، بهترين اخلاق و بهترين نوع رفتار را كسب كنند. هر انساني دوست دارد بهترين برخوردهاي اجتماعي را داشته و فردي تأثيرگذار در جامعه باشد. اما سؤال مهم اين است كه اين اخلاقيات و اين رفتارها را از چه كسي بياموزيم؟ اين انتقال مفاهيم باارزش و مهم براي يك سبك زندگي خوب و لذتبخش را از چه منبعي دريافت كنيم؟ پاسخ اين سؤال آنقدر مهم است كه خداوند متعال و ائمه معصومين (ع) سفارش كردند كه اي انسان دقت كن كه خوراك فكري خود را از چه كسي و از چه منبعي دريافت ميكني.
از درخواست ماهواره تا درخواست طلاق
آيا ماهواره، منبع خوبي براي تغذيه فكري و ارائه نوع سبك زندگي است؟ آيا آنهايي كه اين همه شبكه و اين همه فيلمهاي متنوع ساختهاند واقعاً دلشان براي ما سوخته است؟ آنهايي كه قرار است سبك زندگي و نوع اخلاق و رفتار را در قالب فيلم و سريال و آهنگ و... به ما ارائه دهند، خودشان در زندگي موفق بودهاند كه اكنون براي ما نسخه ميپيچند؟ آيا دنياي غرب كه با مفاهيمي همچون خانواده، حيا، عفت و غيرت آشنا نيستند، ميتوانند براي يك خانواده معتقد شيعه برنامه ارائه دهند و اسباب سعادت و خوشبختياش را فراهم كنند؟
پاسخ را از زبان همسري ميشنويم كه با شوق فراوان شوهرش را مجبور به خريد ماهواره كرد. اول كه به شوهرم ميگفتم ماهواره بخر، قبول نميكرد، بالاخره با اصرار زياد و ناراحتيهاي مداوم من، مجبور شد تا پاسخ مثبت داده و ماهواره بخرد. وقتي به خانه ميآمد، از اتاقش بيرون نميآمد و ماهواره نگاه نميكرد، هفتهها گذشت تا اينكه در كنار ما پاي ماهواره مينشست ولي مستقيم و دائم نگاه نميكرد. بعد از گذشت چند ماه از مشتريان ثابت ماهواره شد، به طوري كه از همه ما بيشتر به تماشاي فيلمهاي ماهواره مينشست.
يك روز كه با شوهرم براي خريد به بيرون از منزل رفته بودم، شوهرم به زنان داخل خيابان نگاه ميكرد و از زيبايي آنها سخن ميگفت! به او گفتم نگاه كردن به زن نامحرم گناه است. اما او در جوابم گفت: چطور نگاه كردن به زنان داخل فيلمهاي ماهواره گناه نبود، اما حالا نگاه كردن به اين زنان گناه است؟!
به من ميگفت تو زيبا نيستي و محبتش به من كمتر شده بود. زير يك سقف بوديم ولي انگار با هم غريبهايم. اين ماجرا تا جايي ادامه يافت كه همانطوري كه خودم درخواست خريد ماهواره را داده بودم، خودم نيز درخواست طلاق دادم. قفلهايي كه يكي يكي باز شده بود به پاي خودمون بسته شد.
سوغاتيهاي جعبه جادو!
اين جعبه جادويي ماهواره از سفر طولاني از سرزمين غرب آمده و براي خانوادههاي شيعه و غير شيعه، سوغاتيهاي زيادي به همراه آورده است. سوغاتيهايي همچون عاديسازي گناه، عاديسازي روابط نامشروع، خودنماييهاي كاذب، عدم احترام به والدين، ترويج تجملگرايي و پوششهاي نامناسب كه نتيجهاش بلوغ زودهنگام است. بالا رفتن سن ازدواج، تبليغات براي كاهش نسل، نگهداري حيوانات به جاي فرزند، ايجاد نيازهاي كاذب در مخاطب و عرضه كالاهاي خارجي به داخل كشور.
آنها خانواده را هدف گرفتهاند و در قلب خانواده، مادر را. آنجا هزاران مغز متفكر در تلاشند تا خانواده را ويران كنند. ولي اينجا هزاران مغز متفكر احساس مسئوليت نميكنند. آنها تمام توان خود را به كار گرفتهاند تا با ظرافت و زيركي تمام، مفاهيم ديني و اعتقادي ما را زير سؤال برده و مردم را نسبت به آن بيتفاوت كنند.