به گزارش خبرنگار ما، دوازدهم اسفندماه سال 94، مأموران كلانتري 141 شهرك گلستان از قتل مرد ميانسالي در شهرك كوثر باخبر و راهي محل شدند. جسد متعلق به مرد ميانسالي به نام ايزد بود كه بر اثر شليك گلوله توسط مأمور كلانتري كشته شدهبود. در بررسيها مشخص شد مقتول همراه دوستش قصد سرقت از خودروي پژويي را داشتند كه ماشين گشتپليس از راه ميرسد و سارقان با ديدن خودروي پليس بلافاصله با سرعت از محل فرار ميكنند. در عمليات تعقيب و گريز يكي از آنها با شليك گلوله از سوي مأمور پليس كشته ميشود و سارق ديگر دستگير ميشود. پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات و صدور كيفرخواست، به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روي ميز هيئت قضايي به رياست قاضي اسلامي و مستشار شجاعيان قرار گرفت.
بعد از اعلام رسميت جلسه، كيفرخواست توسط نماينده دادستان قرائت شد، سپس اوليايدم كه دوفرزند و مادر مقتول بودند، درخواست قصاص كردند. درادامه مأمور پليس در جايگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت:
ساعت يكونيم شب بود كه همراه سرباز و راننده با خودروي پليس در محدوده شهركگلستان در حال گشتزني بوديم. بعد از دقايقي از طريق بيسيم اطلاع داده شد كه ماشين پرايد با رنگ تيره به طور مشكوكي در همان حوالي در حال پرسهزني است. بعد از ورود به محل، خودرويي با همان مشخصات كنار خودروي پژويي دوبله پارك كردهبود و سرنشينان آن داخل پژو را جستوجو ميكردند. راننده پرايد با ديدن ماشين گشت با سرعت از محل گريخت به همين دليل او را تعقيب كرديم.
وي در ادامه گفت: راننده پرايد خيلي سرعتش بالا بود و به دستورات ايست توجهي نميكرد، به همين دليل مطمئن شدم همان خودروي اعلام شدهباشد. در ادامه عمليات تعقيب آنها به خيابان يكطرفهاي برخورد كردند كه قصد داشتند از آنجا رد شوند. كمي فاصلهمان نزديكتر شد، به همين دليل يكتير هوايي شليك كردم. او مجدد به مسيرش ادامه داد و طبق قانون بهكارگيري سلاح، يكتير به سمت لاستيك خودرو شليك كردم كه به شيشه عقب اصابت كرد. از راننده خواستم سد راهش شود به همين دليل آنها دنده عقب گرفتند تا فرار كنند. همراه سرباز از ماشين پياده شديم و سرباز يكتير هوايي زد.
در حالي كه ايستاده بودم، راننده پرايد با سرعت به سمت من ميآمد. وقتي نزديك شد به او گفتم راه فرار نداري، بهتر است تسليم شوي. او گوش نكرد و قصد كشتن مرا داشت كه يكتير به لاستيك جلوي خودرو شليك كردم، اما از شيشه پرايد عبور كرد و به راننده اصابت كرد. آن زمان متوجه نشدم كه تير به او برخورد كرده است تا اينكه خودروي آنها ايستاد. وقتي در را باز كردم و سرنشين را دستگير كردم، راننده بيهوش روي زمين افتاد كه فهميدم تير خورده است. او در آخرين دفاعش گفت: شب حادثه با اعلام گزارش به فكر انجام وظيفه بودم به همين دليل وقتي مطمئن شدم كه آنها قصد سرقت دارند دستور تعقيب دادم. حين عمليات طبق قوانين به كارگيري سلاح شليك كردم تا خودروي آنها را متوقف كنم كه ناخواسته به راننده پرايد برخورد كرد. در پايان هيئت قضايي وارد شور شد.