کد خبر: 859528
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۳۹۶ - ۱۹:۵۶
بازسازي نسبت مردم با روحانيت در نظام انديشه امام خميني(ره)
متن زير يادداشتي از داود مهدوي‌زادگان، عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي است كه توسط خبرگزاري مهر منتشر شده و در ادامه مي‌خوانيد.
مردمي بودن ويژگي بارز روحانيت شيعي است. با وصف اين، خصلت مردم‌گرايي روحانيت در دوره معاصر با موانع و سنگ‌اندازي‌هاي خاصي مواجه شد. ليكن، روحانيت تشيع با بازسازي سنت مردم‌گرايي در سطح ملي توانست به تجربه ارزشمند مردم‌سالاري ديني دست يابد. اين تجربه حاصل مجاهدت قدسي امام خميني (ره) بود. گفتار «روحانيت و مردم‌گرايي ديني» تلاشي براي فهم اين تجربه قدسي در چار چوب نظري مردم‌گرايي ملي است و در شش فصل با عناوين زير تنظيم شده است:
 
فصل اول - بن بست مرجعيت سياسي
فصل دوم – باز‌سازي
فصل سوم - بازخواني امامت
فصل چهارم - تجربه مردم‌سالاري ديني
فصل پنجم - دستاوردها
فصل ششم – ميراث‌دار واقعي
 
فصل اول – بن‌بست مرجعيت سياسي
ويژگي برجسته روحانيت شيعي مردم‌گرايي آن است. مردم قرن‌هاي متمادي همواره روحانيت را در كنار خود مي‌ديدند. براي همين خاطر روحانيت مرجع تظلم‌خواهي مردم از حاكمان بوده است. حكومت‌هاي گذشته نيز كم و بيش مرجعيت سياسي روحانيت را نفي نكردند و ارتباط معنوي خود با ايشان را حفظ مي‌كردند. به همين خاطر، روحانيت ضرورتي براي بازسازي سطح مردم‌گرايي خود احساس نمي‌كرد تا اينكه روحانيت وارد شكل جديدي از رابطه دولت - ملت شد.  مهم‌ترين پيامد شكل جديد دولت - ملت نفي مرجعيت سياسي روحانيت شيعي بود. در حالي كه ملت هيچ تمايلي براي نفي مرجعيت سياسي روحانيت نداشت. بدين ترتيب، روحانيت از ناحيه دولت جديد با بن بست سياسي مواجه شد. از سويي، نه مردم و نه روحانيت مايل به دست شستن از مردم‌گرايي نبودند و از سوي ديگر، دولت جديد تمايلي به احياي مرجعيت سياسي روحانيت نداشت.
 
فصل دوم - بازسازي
روحانيت شيعه براي احياي مرجعيت سياسي خود و عبور از بن‌بست سياسي چاره‌اي جز بازسازي مردم‌گرايي خود نداشت. مردم‌گرايي رايج در ميان روحانيت به شيوه قدر مقدور بود. يعني آن اندازه كه شرايط حاكميتي و حوزه نفوذ مقدر ساخته بود، به حل مسائل مختلف مردم مي‌پرداخت. اما با زمزمه ظهور دولت جديد، شيوه قدر مقدور، در حال از دست دادن شرايط سياسي خود بود. از اين رو، روحانيت شيعي وارد مشاركت سياسي در سطح ملي شد.
مشاركت سياسي روحانيت در سه مقطع تاريخي نهضت مشروطيت و نهضت ملي شدن نفت و انقلاب اسلامي اتفاق افتاد. دو تجربه اول نافرجام بود و نتيجه آن تشديد انزواي سياسي از سوي دولت مدرن و پشتيبانان آن بود. اما با به فرجام رسيدن تجربه مشاركت سياسي سوم، روحانيت شيعي توانست مرجعيت سياسي ( مردم‌گرايي ملي) خود را مجدداً باز يابد. ليكن، اگر تحول بنيادي در معرفت سياسي روحانيت اتفاق نيفتاده بود؛ تجربه سوم هم نافرجام مي‌ماند.
 
فصل سوم - بازخواني امامت
وفاداري امام (ره) به انديشه ناب تشيع موجب شد كه براي فهم فلسفه سياسي مردم‌گرا به انديشه سياسي امامت رجوع كند. در زمانه ايشان از ناحيه متحجرين سنتي و مدرن برداشت فقدان فلسفه سياسي در عصر غيبت و جدايي دين از سياست بر جامعه شيعي سيطره پيدا كرده بود.
اين امر موجب شده بود كه برخي به فلسفه‌هاي سياسي عاريتي و سكولار رو آورند. اما امام خميني (ره) با بازخواني فلسفه سياسي امامت و فهم ماهيت عصر غيبت به فلسفه سياسي انتظار دست يابد. ولايت مطلقه فقيه در انديشه سياسي امام خميني (ره) فلسفه سياسي عصر انتظار است. اينچنين دريافتي موجب گذار امام خميني (ره) از وضعيت «قدر مقدور» به وضعيت «ولايت مقدور» شده بود زيرا فقيهان مكلف به مردم‌گرايي ملي هستند. آنان در پيشگاه خدا و رسول مكرم صلي الله عليه و آله و معصومين عليهم‌السلام مسئول هستند. بايد حكومت مبتني بر ولايت مطلقه فقيه را به پشتوانه حمايت مردمي تاسيس كرد و به اندازه مقدور، ولايت كرد. اين برداشت از فلسفه سياسي امامت در دو كتاب «كشف اسرار» ( ۱۳۲۳ ش ) و «ولايت فقيه» ( ۱۳۴۸ ش) امام خميني (ره) كاملاً مشهود است.
 
فصل چهارم - تجربه مردم‌سالاري ديني
مردم‌گرايي ملي روحانيت كه روزگاري توسط دولت استبدادي مدرن و همفكرانش سركوب و از صحنه سياست بيرون رانده شده بود، با بازخواني فلسفه سياسي امامت و رهبري الهي امام خميني (ره) و حمايت مردم، جاني تازه يافت. در شرايطي كه تمام برداشت‌هاي فكري در حوزه سياست بر اين باور متفق‌القول بودند كه مردم‌سالاري ديني امري ممتنع و پارادكسيكال است - به ويژه با قرائت فقيهانه آن - امام خميني (ره) با تأسيس جمهوري اسلامي، بطلان اين باور غلط را آشكار ساخت. ايشان در هيچ مقطع از فعاليت سياسي خود در قبل و بعد انقلاب از اصل حضور مردم در صحنه فاصله نگرفت. قبل از انقلاب با مبارزه مسلحانه مخالف بود و بر اين عقيده بود كه بايد مردم به انتخاب تغيير رژيم ديكتاتوري برسند. بعد از  انقلاب در اولين گام رفراندوم جمهوري اسلامي را برگزار كرد تا از حمايت اكثريت مردم اطمينان پيدا كند.
 
فصل پنجم - دستاوردها
تجربه مردم‌سالاري ديني دستاوردهاي شگرفي داشته است:
۱- مهم‌ترين دستاورد مردم‌سالاري ديني تجربه معناي واقعي دولت - ملت در پرتوي اصل مترقي ولايت فقيه است. تمام جريانات سياسي به اين امر مهم واقف گشتند كه براي تصاحب قدرت چاره‌اي از كسب رأي مردم ندارند. انتخابات، پيش از انقلاب ماهيت تشريفاتي داشت ولي بعد از انقلاب، ماهيت واقعي خود را پيدا كرد.
۲- اكنون روحانيت بعد از گذشت قريب به چهار دهه، تجربه مردم‌گرايي ملي خود را عميق‌تر و گسترده‌تر احساس مي‌كند و نسبت به گذشته مجبور به كار نظري و عملي چند برابر شده است.
۳- تنها روحانيت شيعي نيست كه از مردم‌سالاري ديني متنعم گشته است بلكه همان كسان و جريانات فكري - سياسي كه مردم‌سالاري ديني را به ويژه با خوانش فقهي ممتنع و پارادكسيكال مي‌دانستند و هنوز هم مي‌دانند، از آن بهره مي‌برند و به آن تمسك مي‌جويند و مردم را به حضور گسترده پاي صندوق رأي فرا مي‌خوانند. مشاركت سياسي آنان بر خلاف روزگار پيش از انقلاب بدون منت و اجبار از سوي نظام است. اكنون، مردم‌سالاري ديني نزد روشنفكران به «پارادوكس دوست داشتني» تبديل شده است.
 
فصل ششم – ميراث‌داران واقعي
 مردم‌گرايي به سان ميراث مردم‌سالاري ديني است كه هر كس يا جريان سياسي نمي‌تواند ميراث‌دار آن باشد. جرياني مي‌تواند خود را ميراث‌دار واقعي مردم‌سالاري ديني حاكم بداند كه فلسفه سياسي او مبتني بر فلسفه سياسي دولت انتظار يا همان ولايت مطلقه فقيه باشد زيرا مردم‌سالاري ديني حاكم مبتني بر همين فلسفه سياسي است كه از امامت سرچشمه گرفته است. از اين رو، اگر جريان سياسي پيروز ميدان انتخابات باشد ولي فلسفه سياسي او دولت انتظار يا ولايت مطلقه فقيه نباشد، نمي‌توان آن جريان را مردم‌گراي ملي دانست زيرا چنين جرياني در فضاي حاكميت فلسفه سياسي ديگري به قدرت رسيده است و نه با فلسفه سياسي خود.
 به عبارت ديگر، دعوي مردم‌گرايي اين جريان در رحم اجاره‌اي شكل گرفته است و معلوم نيست كه اگر اين جنين متولد شود، مردم‌گراي واقعي باشد. اصالت مردم‌گرايي امام خميني (ره) در همين نكته است زيرا رژيم استبدادي پهلوي خود را مردمي مي‌خواند ولي ايشان هرگز مايل به تجربه مردم‌گرايي در چنين نظامي نبود.
 
در آن صورت، مردم‌گرايي ملي امام‌خميني‌(ره) از اصالت مي‌افتاد. بنابراين، ميراث دار واقعي مردم‌گرايي در نظام اسلامي فرد يا جريان سياسي است كه ملتزم به فلسفه سياسي انتظار ( ولايت مطلقه فقيه) باشد. اگرچه اين جريان پيروز انتخابات نباشد. چنين جرياني حتي اگر نا‌عادلانه در انتخابات شكست بخورد، براي حفظ مردم‌سالاري ديني از حق خود مي‌گذرد. اما اگر جرياني كه به فلسفه سياسي انتظار ملتزم نيست عادلانه هم شكست بخورد، فتنه به پا مي‌كند. فرق مادر واقعي از مادر غيرواقعي در همين ازخودگذشتگي است.
منبع: مهر
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر