نويسنده: مبينا شانلو
عمليات بيتالمقدس بهانهاي شد تا در همكلامي با يكي از رزمندگان خرمشهري به زني مجاهد بپردازيم كه به تنهايي مسئولیت يك ستاد پشتيباني جنگ را آن هم در زمان محاصره خرمشهر برعهده داشت. ننه زاغي پيرزني بود كه بسياري از رزمندههاي آباداني و خرمشهر از او خاطرات خوبي دارند و طعم نيمروهايي كه ننه به آنها ميداد را هنوز به ياد دارند. نامش حسنيه حاجهاشمي بود فرزند حاجرضاقلي و متولد ١٢٨٨ در اسفرجان اصفهان. ايشان همراه دو دخترش در آبادان زندگي ميكرد و چون يكي از دخترانش چشمان زاغي داشت در آبادان به ننه زاغي معروف شد. ننه زاغي پيرزني بود كه با نام مادر رزمندگان آبادان هم شناخته ميشد. ننه زاغي در شروع جنگ در منطقه ماند و شهر را ترك نكرد. طي هشت سال جنگ به تنهايي در منطقه احمدآباد آبادان زندگي ميكرد. از اوّل جنگ توي شهر ماند و مايه قوت قلب بچههايي شد كه از آبادان و خرمشهر دفاع ميكردند.
خيلي سعي كردند ننه زاغي را مانند ساير مردم از شهر و ديار و خانه و كاشانهاش بيرون ببرند ولي زير بار نميرفت و ميگفت: «ميمونم تا جنگ تموم بشه، يا اينكه همين جا بميرم!...» هرچه به گوشش خواندند، انگار نه انگار.
تمام فرماندهان وقت از جمله شهيد دكتر مصطفي چمران، مقام معظم رهبري، سردار حاجعلي هاشمي و سرداران حاجحسين خرازي و حاجاحمد كاظمي، سردار مرتضي قرباني، سردار محمدابراهيم همت، مهدي باكري و كل فرماندهان وقت سپاه آبادان به ايشان سر ميزدند.
بچهها مايحتاج روزانه را برايشان فراهم ميكردند. ننه زاغي در خانه مرغ پرورش ميداد و از تخم مرغها هم خودش استفاده ميكرد و هم به رزمندههايي ميداد كه به او سر ميزدند. نيمرو درست ميكرد و به نيروها ميداد. در عوض آنها هم مواظب بودند كه ننه كم و كسري نداشته باشد. ننه زاغي در تاريخ 5 مرداد 1367 تنها چند روز پس از قبول قطعنامه ٥٩٨ فوت كرد. شيرزن آباداني كه ياد و خاطره روزهاي حضورش در ميان بچههاي آبادان و خرمشهر هميشه در يادها ميماند. ننه زاغي در آرامستان امام رضاي آبادان به خاك سپرده شد اما ياد و نامش همواره در دلهاي ماست.