محمدرضا محمدي
چند سالي است شناساندن گروهي شهدا در مجموعه كتابهاي مختلف باب شده است. به اين معني كه معمولاً اطلاعات چندين شهيد از يك قشر خاص در يك يا چند مجموعه كتاب گردآوري و به خواننده عرضه ميشود. «شهداي دانشجو، شهداي قرآني، شهداي كارگر، شهداي يك شهر يا منطقه و...» برخي از اين مجموعهها را شامل ميشوند. به تازگي كه سري دوم از مجموعه يادگاران (شرح زندگي و حماسه شهداي گرانقدر شهرك امام خميني تبريز) به چاپ دوم رسيده، به معرفي اين كتاب براي علاقهمندان ميپردازيم.
ماندگاران2 همان طور كه از شرح روي جلد كتاب برميآيد، اقدامي در جهت شناساندن شهداي شهرك امام خميني(ره) تبريز است. اما داستان اين شهرك از پرسشي آغاز ميشود كه «مگر يك شهرك كوچك چقدر شهيد دارد كه بتوان براي آن مجموعه كتابي نگارش كرد؟ و اصلاً اين شهرك چه دارد كه اين همه شهيد داده است؟»
پاسخ اين سؤالها در همان مقدمه كتاب و به قلم نويسنده آن «حامد شبخيز قراملكي» داده ميشود. او ماجراي مسجدي را بيان ميكند كه به همت انقلابيهاي شهرك امام خميني در كنار جاده بينالمللي سنتو احداث شده و پايگاهي براي نيروهاي بسيجي و رزمنده اين شهرك ميشود: «بچههاي انقلابي و مذهبي دور هم جمع ميشوند. سولهاي پيدا ميكنند كه انبار سيمان است ولي موقعيت خوبي دارد. درست در كنار جاده بينالمللي سنتو. عدهاي كه بيشترشان امروز آسماني شدهاند آستينها را بالا زده و شروع به سر و سامان دادن همان محل كه نامش را مسجد امام سجاد(ع) گذاشتهاند، ميكنند... جنگ تحميلي هم رفته رفته بساط خود را پهن ميكند. اولين هستههاي مقاومت تشكيل شده و نيروها يكي پس از ديگري، از همان محل عازم ميشوند.»
شهرك امام خميني با اعزام جوانانش از پايگاه امام سجاد كه بعدها با نام پايگاه شهيد ياغچيان فعاليت ميكند، صاحب شهدا، جانبازان و ايثارگران بسياري ميشود. از همين رو بعد از اتمام دفاع مقدس، جوانان نسل سومي تصميم ميگيرند ياد و خاطره اسلاف شهيدشان را گرامي بدارند و مجموعه يادگاران با همت همين جوانها در سال 90 منتشر ميشود و حالا مجموعه يادگاران2 اقدام به تكميل معرفي شهداي شهرك امام خميني كرده است.
در كتاب پيش رو (يادگاران2) با 109 تن از شهداي تبريزي شهرك امام خميني(ره) آشنا ميشويم. البته يك نوع آشنايي كوتاه و در مختصر كه همان را هم نويسنده سعي كرده به شكل روايي و داستاني بيان كند و بر زيباييهاي متن بيفزايد: «يكي از همرزمانش تعريف ميكرد در يكي از عملياتها به ميدان مين برخورديم. راهي نداشتيم. زمينگير شده بوديم. در اين گير و دار بود كه علي چند دقيقهاي به حضرت زهرا(س) متوسل شد. فرمان حمله صادر شد. آن شب، يك مين هم عمل نكرد.»
البته به فراخور اطلاعاتي كه از هر شهيد وجود دارد، نويسنده سبك نگارشي خود را تغيير داده است. مثلاً اگر از يك شهيد تنها اطلاعات شناسنامهاي و خاطراتي گذرا وجود دارد، نويسنده ناچار شده است تنها به معرفي بيوگرافي وي بپردازد. مانند معرفي شهيد يعقوب عليمحمدي: «در تبريز به دنيا آمد. تا مقطع سوم راهنمايي تحصيل كرد و بعد از آن، جهت گذراندن زندگي در كارخانه كبريتسازي مشغول كار شد... جنگ تحميلي كه از راه رسيد، داوطلب حضور در منطقه شد تا در عمليات مسلم ابن عقيل شركت كند. اين آخرين عملياتش بود.»
كتاب يادگاران بيشتر از آنكه متن باشد، از حيث تصاوير و عكسها غني است. در ابتداي معرفي هر شهيد پس از ذكر اطلاعات شناسنامهاي و خاطرات و زندگينامه وي، به قسمت آلبوم تصاويرش ميرسيم كه تقريباً هر كدام از شهداي معرفي شده در اين كتاب از اين حيث صاحب سه تصوير هستند.
ارزش كتاب يادگاران يا كتابهايي از اين دست بيشتر به اين خاطر است كه به معرفي شهداي گمنام و كمتر پرداختهشده، ميپردازند. در پايان نگاهي به بخشي از اين كتاب مياندازيم كه در خصوص شهيد سيدرضا مظاهريمقدم است. در اين بخش به قلم خود شهيد آورده شده است: «آه خدايا چه پرشور بودند؛ رزمندگان داخل واگنها براي خودشان برنامههايي ترتيب داده بودند و با هم سرود ميخواندند، قرآن تلاوت ميكردند و مراسم سينهزني برپا ميكردند. شب بود، همه ما خوابيده بوديم ولي عدهاي از زاهدان شب، دست به دعا و نيايش بلند كرده بودند. دعا ميخواندند و گريه ميكردند. با نزديك شدن به سرزمين خوزستان، دلها بيش از پيش به خدا نزديكتر ميشد. ما رسيديم به اهواز؛ سرزمين خون و قيام، سرزمين شهادتها، سرزمين عاشقان. لحظهاي از ورود ما به پايگاه نگذشته بود كه هواپيماهاي بعثي از ما استقبال كردند»!