بمباران شيميايي سردشت از سوي رژيم بعث عراق يکي از وقايع دهشتناک تاريخ سالهاي دفاع مقدس است. قرار گرفتن اين شهرستان در موقعيت راهبردي و نقش تاريخي آن در دفاع از مرزهاي اسلامي عامل اصلي بمباران سردشت از سوي رژيم بعثي بود.
روز يکشنبه هفتم تيرماه 1366 چند فروند هواپيماي عراقي سکوت شهر کوچک سردشت در غرب کشور را شکستند و هفت بمب خردل در نقاط مختلف شهر رها کردند که دو بمب در بازار شهر و دو بمب ديگر در منطقه مسکوني افتاد. اين اقدام غيرانساني، بيش از 8 هزار کشته و مسموم بر جاي گذاشت. يک روز پس از حادثه، مصدومان بدحال با چندين پرواز از اروميه و تبريز به تهران منتقل شدند.
بمباران شيميايي در شهر سردشت به دليل سکوت رسانهها به خوبي در دنيا منعکس نشد، از اينرو بسياري واقعيتها پنهان مانده است، بر اين اساس استفاده از ابزار هنر در قالب ساخت فيلمهاي مستند و سينمايي ميتواند به انعکاس اين موضوع کمک شاياني کند.
سينماي ايران درباره بمباران شيميايي حلبچه بهتر عمل کرد و فيلمهايي چون «عروس حلبچه»، «حکايت عاشقي» و آثار کوتاه و مستند درباره اين واقعه ساخته شد، اما بمباران شيميايي سردشت از سينماي داستاني و بلند بينصيب ماند. درباره واقعه سردشت آثاري کوتاه و مستند ساخته شده است که از آن جمله ميتوان به «چريکه بيدنگ» و «گلابي سياه» ساخته نرگس آبيار اشاره کرد.
«چريکه بيدنگ» از نگاه کودکان به اين واقعه ساخته شد؛ کودکاني که هنوز هم از تبعات اين جنايت بزرگ در حال رنج کشيدن هستند. فيلم «گلابي سياه» نيز به خود مردم و به دادگاهي که در کشور هلند برگزار شد و کشورهايي را که اين سلاح شيميايي را به صدام حسين دادند محکوم ميکند، توجه داشته است.
واقعيت اين است که آثار زيادي که در سالهاي گذشته در اين خصوص ساخته شده عمدتاً نگاه کليشهاي نسبت به اين جنايت داشتهاند، اما امروز در مجامع بينالمللي بهرغم همه جنايتهايي که در ارتباط با مردم کشورمان شده است، کشور ما را متهم جلوه ميدهند و تصويري از ما به نمايش ميگذارند که به دنبال ساخت بمب هستهاي هستيم!
در اين شرايط که ما قربانيان زيادي در بمباران شيميايي داشتهايم، جاي يک فيلم مناسب در خصوص حمله شيميايي عراق به سردشت در سينماي ما خالي است.