کد خبر: 858917
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
مردي كه با فرستادن شارژ اشتباهي پايش به يك رابطه عاشقانه باز شده بود، درگير يك سناريوي آدمربايي شد.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 20: 22 شامگاه جمعه نوزدهم خردادماه امسال نيروهاي گشتي بسيجي در حوالي افسريه به خودروي شاسی‌بلند خارجی كه چهار مرد جوان سرنشين آن بودند، مشكوك شدند و دستور ايست دادند. نيروهاي بسيجي در بررسي خودرو متوجه آثار ضرب و جرح يكي از سرنشينان خودرو شدند كه در بين دو سرنشين عقب سكوت كرده بود. همچنين بسيجيان در بازرسي از خودرو دو دستگاه بي‌سيم تقلبي كشف كردند كه حكايت از آن داشت سرنشينان خودرو در پوشش مأمور‌پليس مرد مجروح را ربوده و قصد دارند به مكان ديگري منتقل كنند. نيروهاي بسيجي در تحقيقات بعدي از مرد زخمي دريافتند وي ساعتي قبل از سوي سه‌مرد ديگر ربوده شده است. بدين ترتيب چهار سرنشين خودرو به دستور قاضي منافي‌آذر، بازپرس شعبه‌سوم دادسراي امور جنايي تهران بازداشت شدند و براي تحقيقات تحويل مأموران پليس دادند.
 
مأموران در نخستين گام از شاكي تحقيق كردند. وي در شرح ماجرا گفت: من اهل شهرستاني در غرب ايران هستم، اما در تهران كار مي‌كنم. فروردين سال 95 بود كه اشتباهي شارژي براي شماره همراه فرد ديگري فرستادم. بلافاصله با شماره مورد نظر تماس گرفتم كه متوجه شدم شماره تلفن همراهي كه اشتباهي براي آن شارژ فرستاده‌ام متعلق به دختر جواني به نام غزل است كه اهل روستايي در نزديكي روستاي ما است. همين موضوع باعث آشنايي ما شد و ما مدتي با هم تلفني ارتباط داشتيم تا اينكه به هم علاقه پيدا كرديم و با هم قرار ملاقات گذاشتيم. وقتي او را ديدم شرايط زندگي‌ام را شرح دادم و از او خواستگاري كردم. غزل هم گفت به تازه‌گي در يكي از دانشگاه‌هاي تهران قبول شده و دانشجو است و قصد دارد براي ادامه تحصيل به تهران بيايد. از آنجايي كه روستاهاي ما نزديك به هم بود خيلي زود به تفاهم رسيديم و قرار بود به زودي به خواستگاري‌اش بروم.
 
وي ادامه داد: چند ماهي گذشت و غزل هم به تهران آمد و در خوابگاهي سكونت كرد. ما دو نفر تلفني با هم ارتباط داشتيم و گاهي هم داخل خيابان و پارك يكديگر را ملاقات مي‌كرديم. در اين مدت من حدود 2 ميليون تومان براي دانشگاهش به او كمك كردم تا اينكه به او گفتم قصد دارم، خانواده‌ام را به خواستگاري‌اش بفرستم. پس از اين او بهانه آورد تا اينكه با من درگير شد و گفت قصد ندارد با من ازدواج كند. وقتي تحقيق كردم، فهميدم او با مرد جوان ديگري قرار ازدواج دارد و در اين مدت مرا فريب داده و فقط پولم را گرفته است. هر چقدر اصرار كردم، فايده‌اي نداشت تا اينكه به شهرستان رفتم و از او به اتهام كلاهبرداري شكايت كردم. وقتي برگه احضاريه از دادگاه براي غزل رفت خيلي ناراحت شد و تلفني از من خواست شكايتم را پس بگيرم، اما من به او گفتم در صورتي رضايت مي‌دهم كه پولم را پس بدهد.
 
مدتي گذشت و من پيگير شكايتم بودم تا اينكه چند روز قبل دختري به تلگرام من پيامك عاشقانه‌اي فرستاد. ابتدا توجه‌اي به پيامك نكردم، اما دختر جوان عكس‌هايش را فرستاد و گفت عكس پروفايل من را ديده و از من خوشش آمده است. او خيلي اصرار كرد تا مرا ببيند. وقتي با اصرار او روبه‌رو شدم وسوسه شدم تا او را ببينم تا اينكه روز حادثه با هم در نزديكي متروي طرشت قرار ملاقات گذاشتيم. در محل قرار دختر جوان تلفني به من گفت كه در يكي از خيابان‌هاي اطراف داخل خودروي شاسی‌بلند منتظر من است. وقتي به خودرو نزديك شدم دختر جوان داخل خودرو به من دست تكان داد كه ديدم مردي با بي‌سيم در حال حرف زدن است و همه‌اش نام سرهنگي را تكرار مي‌كند. خيلي ترسيدم و فرار كردم كه سه‌مرد از داخل خودرو پياده شدند و مرا تعقيب كردند. در نهايت آنها مرا داخل كوچه بن‌بستي گرفتند و به شدت كتك زدند، به طوريكه سرم شكست و لباس‌هايم خوني شد و بعد هم مرا به داخل خودرو شاسی‌بلند بردند.
 
همان لحظه بود كه فهميدم دختر جوان از طرف غزل اجير شده‌است تا مرا به محل قرار بكشاند و دوستانش مرا بربايند. مردان خشن از من خواستند تا شكايتم را پس بگيرم و در حال انتقال به مكان نامعلومي بوديم كه نيروهاي بسيجي به ما مشكوك شدند و آنها را بازداشت كردند.
يكي از متهمان در بازجويي با انكار آدمربايي گفت: من ناشر بزرگي هستم و اصلاً تا الان حتي به كلانتري هم نرفته‌ام. چند روز قبل نامزد غزل كه از دوستان ما است به من گفت كه خواستگار قبلي غزل از او شكايت كرده و قصد دارد در شهرستان به آبروي او لطمه بزند، به همين دليل از ما خواست تا شاكي را به خانه‌مان ببريم و درباره پس گرفتن شكايتش با هم حرف بزنيم. روز حادثه غزل از طريق يكي از دوستانش، شاكي را به محل قرار كشاند. او وقتي ما را ديد فرار كرد كه دوستانم او را گرفتند، اما ما به زور او را داخل خودرو نبرديم و او با ميل خودش سوار خودرو شد تا با هم به خانه‌مان برويم و درباره شكايتش حرف بزنيم. وي درباره بي‌سيم هم گفت: بي‌سيم‌ها متعلق به استخر يكي از دوستان من است كه براي تعميرات به من داده بود و من قصد سوء‌استفاده نداشتم و صرفاً براي انجام تعميرات در داخل خودرو من بود.
دو متهم ديگر هم در بازجويي‌ها حرف‌هاي همدست خود را تأييد كردند.
متهمان به دستور قاضي منافي‌آذر براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان پليس‌آگاهي قرار گرفتند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار