کد خبر: 858915
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۴
گفت‌وگوي «جوان» با مادر شهيد بهرام محمدي حاجي
وارد خانه كه مي‌شوم چشمم به قاب عكس روي ديوار مي‌افتد. قابي كه انگار همه دارايي مادر و پدر شهيد بهرام محمدي حاجي از داشته‌هاي دنيايي است.
صغري خيل فرهنگ
 
وارد خانه كه مي‌شوم چشمم به قاب عكس روي ديوار مي‌افتد. قابي كه انگار همه دارايي مادر و پدر شهيد بهرام محمدي حاجي از داشته‌هاي دنيايي است. اما صفا و مرام پدر و مادر شهيد بهرام محمدي وصف‌ناشدني است. خديجه مهدوي حاجي از فرزند شهيدش بهرام محمدي حاجي برايم روايت مي‌كند. مادري كه با رويي گشاده راوي روزهاي زندگي تا مفقودالاثري و شهادت فرزندش مي‌شود.
 
كودكي مقيد
من متولد 1320 و اهل بابل هستم. در خانواده‌اي مؤمن و معتقد پرورش پيدا كردم. پدرم آيت‌الله حيدر مهدوي حاجي همزمان با حضور امام خميني(ره) ‌در نجف به تحصيل علوم حوزوي پرداخت و از مريدان ايشان بود. باب آشنايي خانواده ما با امام خميني و بعد‌ها انقلاب اسلامي از همراهي پدر با امام خميني (ره) ريشه گرفت و شكوفا شد. من در سال 1337 با حسينعلي محمدي حاجي ازدواج كردم. آن زمان 16 سن داشتم و ايشان 27 سال داشت. زندگي آرام و شيرين‌مان با درآمد حلالي كه از دسترنج كار صحافي به دست مي‌آمد مي‌چرخيد. من هشت فرزند داشتم. دو پسر و شش دختر. ابوالقاسم و بهرام پا به پاي هم در تظاهرات‌ و راهپيمايي‌ها عليه رژيم شاهنشاهي حضور داشتند. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با شروع درگيري‌هاي غرب كشور، ابوالقاسم براي مقابله با ضد انقلاب راهي كردستان شد. 16 ماه در آنجا جنگيد و در نهايت هم بر اثر موج‌گرفتگي به افتخار جانبازي از ناحيه اعصاب و روان نائل آمد.
 
مسافر هميشگي جبهه
وقتي زمزمه جنگ تحميلي به گوش رسيد، حال و هواي بهرام هم تغيير كرد. 17 سالش كه شد خودش رفت و در پادگان امام حسن(ع) شهر ري ثبت نام كرد. بعد هم به مدت 40 روز در پادگان يزد آموزش ديد و اعزام شد. بهرام حدود يك سال در جبهه‌هاي دفاع مقدس حضور داشت. مرخصي كه مي‌آمد روز سوم نشده دوباره ساكش را برمي‌داشت و راهي مي‌شد. اجازه نمي‌داد بدرقه‌اش كنيم و مي‌گفت نه مادر نياييد. من بادمجان بم هستم. بادمجان بم كه آفت ندارد.  از جبهه زياد برايمان صحبت نمي‌كرد. اگر هم حرفي مي‌شد يا مي‌خواست خاطره‌اي برايمان نقل كند سعي مي‌كرد از زيبايي‌هاي جبهه و جهاد رزمنده‌ها بگويد. در نهايت بهرام خمس فرزندانم شد و شهد شهادت را در جوار مادرمان حضرت زهرا(س) نوشيد. آخرين باري كه رفت اواخر سال 1360 بود. 40 روز در منطقه ماند تا در نهايت 24 فروردين 1361 آسماني شد. در نامه‌اش نوشته بود من براي ايام عيد هم نمي‌توانم به خانه باز‌گردم، چرا كه اگر بيايم داداش ابوالقاسم از من مي‌خواهد بمانم تا خودش راهي شود. براي همين نمي‌توانم بيايم. بهرام زياد به مرخصي نمي‌آمد كه ماندگار نشود. 40 روز از آخرين وعده ديدارمان مي‌گذشت، آن قدر ماند تا شهيد شد.
 
تشييع پيكرش در خواب
بعد از عمليات فتح‌المبين از بهرام بي‌اطلاع بوديم. براي پيگيري وضعيتش تنهايي به تهران رفتم تا از همرزمانش در گردان حبيب بن مظاهر تيپ محمد رسول‌الله(ص) خبري بگيرم. بعد از شنيدن خبر مفقود‌الاثري بهرام به خانه بازگشتم. همه بستگان و فاميل جمع شدند. براي تسلي خاطر آنها هم كه شده هفت روز مراسم گرفتيم. من ايمان داشتم كه فرزندم شهيد شده است اما پيكرش براي هميشه مفقود خواهد بود. وقتي 40 روز از شهادتش گذشت و ختم گرفتيم، خواب ديدم كه پيكر بهرام را در بياباني تشييع مي‌كنند و ناگهان پيكر ايشان به آسمان رفت. آنجا ديگر يقين پيدا كردم كه بهرام شهيد شده است.
 
شهادت در كانال 123
نحوه شهادتش را ما از زبان همرزمان و دوستانش شنيديم. بهرام در روند اجراي عمليات فتح‌المبين در شمال فكه فرمانده دسته و خمپاره‌انداز بود. وقتي عمليات در شمال فكه لو رفت، بچه‌ها در كانال 123 زير آتش هجوم دشمن قرار گرفتند. بهرام با تمام توان به اين طرف و آن طرف مي‌دويد و به آنها مهمات مي‌رساند اما بعثي‌ها او را به رگبار بستند. بهرام باز هم ايستاد. باز هم جنگيد تا اينكه ساعت 17 عصر روز 24 فروردين سال 1361 با اصابت گلوله به سينه و پايش شهيد شد و به داخل كانال 123 افتاد. بعد از اتمام عمليات آن منطقه مدت‌ها دست نيرو‌هاي عراقي بود اما بعد‌ها همرزمانش نتوانستند پيكر شهيد را پيدا كنند. دوستانش مي‌گفتند مطمئن باشيد كه بهرام شهيد شده است.
 
ساك وسايل بهرام را 40 روز بعد از شهادتش برايمان آوردند. من اصلاً چشم‌انتظار بازگشت پيكر فرزندم نيستم و نخواهم بود چراكه ايمان دارم بند بند وصيتنامه بهرام محقق خواهد شد. پسرم در وصيتنامه‌اش نوشته بود: دعا كنيد من اسير و جانباز نشوم، فقط شهيد شوم... جسدم پيدا نمي‌شود. مادر جان تو هم مانند وهب نصراني كه از سر فرزندش هم گذشت، از پيكر من بگذر و هيچ توقعي نداشته باش.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۴۶ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۳
0
0
زیبا زندگی کرد وزیبا آسمانی شد ..کاش شفاعت مارانیز در نزد بی بی خانم زهرا بفرماید ...التماس دعا بهرام محمدی حاجی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار