نویسنده: احمد محمدتبريزي
يكي از تلخترين و جانكاهترين رويدادها در دفاع مقدس، حمله شيميايي ارتش بعث به شهر مرزي سردشت بود. شهري كوچك با مردماني آرام كه به ناگاه درگير بمباران شيميايي هواپيماهاي عراقي شد و در آسمان شهر هوا براي تنفس كم آمد. بمباران شيميايي شهر مرزي سردشت فجيعترين تهاجم شيميايي بود كه آثار و مشكلات منفي بسياري به وجود آورد. اين واقعه زماني اتفاق افتاد كه دانش بشري نه تنها در ايران بلكه در كل جهان براي مداوا و معالجه مصدومين شيميايي از تجربه چنداني برخوردار نبود و حتي در بيمارستانهاي شهرهاي بزرگ ايران از جمله تهران، پزشكان نميدانستند با اين مصدومين چگونه رفتار كنند تا ذرهاي از درد و رنج آنها بكاهند. اهميت اين موضوع زماني آشكار ميشود كه بدانيم سردشت اولين شهر مسكوني قرباني مواد شيميايي در جهان است.
به گزارش «جوان» مردم سردشت كه به واسطه نزديكيشان به مرز، آثار و تبعات جنگ را بيشتر از شهرهاي ديگر احساس ميكردند فكر نميكردند هواپيماهاي عراقي به پرواز درآمده در ساعت چهار و نيم بعدازظهر هفتم تير سال 1366، هفت بمب خردل را در شلوغترين نقاط شهر بيندازند. اما بمباران عصر آن روز، مانند بمبارانهاي پيشين نبود. هوا ناگهان تيره شد، گرد و خاك و بوي بسيار بدي همچون بوي سير يا غذاي فاسد شده يا سم درختان در فضاي شهر پيچيد و سرنوشت ديگري رقم خورد.
ابعاد فاجعه هنگامي روشن ميشود كه بدانيم بخشي از مصدومان حادثه به علت نوشيدن آب آلوده، شهيد يا مجروح شده بودند زيرا سرچشمه آب، درست نزديك محل بمباران بود. دو بمب در بازار شهر، دو بمب ديگر در منطقه مسكوني و سه بمب ديگر در باغهاي مجاور شهر فرود آمد تا يكي از فجايع انساني قرن بيستم رقم بخورد. صدها نفر بلافاصله پس از برخورد بمبها جانشان را از دست دادند و هزاران نفر ديگر درگير عوارض گازهاي شيميايي شدند.
آلودگي مواد غذايي، ميوهجات، سبزيجات، مزارع و آبها و حتي حيوانات باعث برخي مسموميتهاي گوارشي شده بود. گلههاي گاو و گوسفند كه تنها سرمايه برخي از خانوادهها محسوب ميشد از بين رفته بودند و محصول برخي مزارع آلوده و غير قابل استفاده بود. پروين كريمي كه بر اثر اين بمباران شيميايي شد درباره اتفاقات اين روز چنين ميگويد: «آن روز خانواده من و خانواده عمويم كنار هم بوديم. يعني 21 نفر. براي جشن فرزند برادرم دور هم جمع شده بوديم كه ساعت چهار بعد از ظهر شهر ما بمباران شيميايي شد و اولين بمب هم به خانه ما اصابت كرد و 11 نفر از خانواده شهيد شدند. خواهرم، برادرم و بچههاي كوچك خانواده كه بعضي در دم و بعضي به تدريج در بيمارستانها و منزل شهيد شدند. پس از بمباران دو ماه در حالت اغما بودم و هيچ جا را نميديدم. 85 درصد پوستم سوخته است. 70 درصد ريههايم از بين رفته و يكي از ريههايم هم سوراخ شده است. ضعف اعصاب، كمخوني شديد و پوكي استخوان هم دارم.»
جوامع بينالمللي در آن زمان در قبال اين واقعه خيلي عادي رفتار كردند و واكنششان تنها در حد يك خبر در تلويزيون يا نشر در روزنامهها بود.
حتي در زمان حال نيز آنها واكنش چنداني به بمباران شيميايي سردشت نشان نميدهند. درباره علت بمباران شيميايي سردشت تاكنون دلايل مشخصي ارائه نشده است. هر آن چه در اينباره گفته ميشود؛ در واقع نوعي تحليل است و بر دادههاي تاريخي مشخصي مبتني نيست. اين شهرستان مرزي در اثناي جنگ بارها مورد هجوم هواپيماهاي عراقي قرار گرفت. تعداد اين بمبارانها را بيش از 60 بار ذكر نمودهاند. گفته ميشود هواپيماهاي عراقي، پس از ناكامي در بمباران اهداف از پيش تعيين شده از جمله پادگانها، چون نميتوانستند همراه با بمبها به كشورشان بازگردند هنگام بازگشت در آخرين نقاط مرزي از جمله سردشت و پيرانشهر بمبها را خالي ميكردند. شايد وفاداري مردم مسلمان كرد به تماميت ارضي ايران و نيز خصومت حزب بعث با رهبران و قوم كرد، بخشي از علت اين رخداد باشد. برخي نيز معتقدند شايد صدام به اين وسيله ميخواسته به مسئولان ايران اعلام كند كه يك سلاح خطرناك در اختيار دارد و ابايي نيز از به كارگيري آن ندارد و به اين ترتيب آنها را مجور به عقبنشيني و دست شستن از دفاع كند.
قريب 30 ساله از فاجعه اندوهباري كه صدام بر سر مردم سردشت فرود آورد، ميگذرد و در طول اين سالها انسانهاي بسياري از درد و رنجهاي ناشي از اين بمباران سوختند و جانشان را از دست دادند. عكسهاي بيجان كودكان، زنان و مردان بيگناه در كوچه و خيابان شهر ثبت شد تا سندي بر مظلوميتشان باشد.