نويسنده: دكتر فرج الله عفيفي
شخصيتشناسي چهرههايي كه به لحاظهايي در تاريخ ماندگار شدهاند ارادتمندان يا آن عده از سوداگران كه از خرج كردن شخصيت ديگران با قصهسازي و كرامتبافي سرمايه فراهم ميآورند از جمله لازمههاي فرهنگي جامعه اسلامي است، زيرا اگر چنين امر ضروري به هر علت و جهتي به دست فراموشي سپرده شود بيراهههاي پُرمخافت در كنار راههاي سعادتخيز انسانها را به بيراهههاي كور ميكشاند.
اگر بخواهيم لازمه شخصيتشناسي نامداران ماندگار تاريخ اسلامي مربوط به شيعه را عملي سازيم نخست بايد آنها را طبقهبندي كنيم، سپس به چهرههاي سرشناس كه همراه تاريخ پيش آمدهاند بپردازيم. آنچه در انجام اين امر خطير جلب توجه ميكند تحقيق و پژوهش پيرامون آن عده از چهرههاي ماندگار است كه مانند صوفيان مؤسس فرقهها رخنه در اعتقادات مردم كردهاند كه از آثار شوم آن شكاف در صفوف وحدت ديني ملي جامعه است و اگر نسبت به اين ضرورت كوتاهي شود طيف بيشتري گرفتار دام و دانه مسلكسازان سودجوي بيرحم ميشوند و نتيجهاش به انحراف كشيده شدن جامعه مذهبي است. ديده شده است حتي ارشادات مذهبي هم مانع طراريهاي هنرپيشههاي كارديده نخواهد شد و لذا آنها كه سعادت فرد و جامعه را به گليم خود از آب بيرون كشيدن ترجيح دادهاند و ميدهند، در كنار وظايف ديگر زندگي از اين وظيفه خطير غافل نشده بدان پرداختهاند. رسالهاي پيش رو بهترين گواه ماست كه چگونه شخصيتي دوره ديده قضاي اسلامي، مدرس سرشناس چند دانشگاه ايران اسلامي دور از تخصصش متوجه نقش شخصيتشناسي چهرههاي مسلكساز شده است.
موضوع مورد بحث با تحقيق و پژوهش رساله حاضر كه به لحاظ شهرت غلط تشيع مؤسس فرقه نعمتاللهيه بيسابقه بوده، از جمله اقداماتي است كه مسلماً ميتواند مؤثر واقع شود.
به هر روي آنچه در اين رساله بحث شده موضوعي است كه فرقهداران نعمتاللهي چند صد سال از مردم پنهان داشتند و با رواج اينكه نعمتالله كرماني شيعه بوده است در عاصمه تشيع يارگيري كردهاند و لذا در اولين برخورد با عنوان رساله حاضر نميتوانند بپذيرند او كه سالها شيعه، آن هم از نوع خالصالولايه آن معرفي شده كاملاً با تشيع غريبه بوده است. اشاره خواهيم كرد نه چون شيعيان مسلماني ميكرد و نه مانند اهل سنت و جماعت، بلكه خود مسلكي به نام مذهب جامع ابداع و آنچه را كه خود اختراع كرده مسلماني ناميده است. لازم به دانستن است موضوعاتي كه بر زبان مؤسس آن به عنوان عقيده مذهبي جاري شده است نه سنخيتي با تشيع دارد و نه شباهتي با تسنن، بلكه مسلكي است در آخرين دين آسماني. يقين است اگر خوانندهاي با توجه به پند:
به گيتي مزن جز به نيكي نفس
قدم زن تو در راه نيكان و بس
بدون غرض مرضخيز با آن انس داشته باشد متوجه خطري كه مسلكهاي صوفيه براي سعادت دنيوي و اخروي آدميزاده دارند خواهد شد.
اما در اين اثر چرا ما «نعمتالله كرماني» را بدون پيشوند «شاه» و پسوند «ولي» نام بردهايم؟ كه مسلماً بيدليل نبوده است.
اولاً: نام او «نعمتالله» و شهرتش «كرماني» بوده است و ما فقط به بردن نام او اكتفا كردهايم. در اصل از صوفيان نعمهاللهي يا تذكرهنويسان تابع شهرت غلط تبعيت نكردهايم. ثانياً: نعمتالله خود عنوان «شاه» را لقب انسان كامل مكمل ميداند كه در فرهنگ اسلامي چنين شخصيتي حضرت رسول خدا(ص) هستند و لا غير. ديگران برخلاف زعم غلط صوفيه اگر بر اساس ضوابط مسلماني طي طريق عمر كرده باشند كاملاً انسان هستند، نه انسان كامل كه عنواني در اختيار چهارده معصوم(ع) است. اما در مورد لقب ولي، چون عنواني است كه شخص نعمتالله به اعتبار خيالات و توهمات صوفيانه بر خود نهاده است، از چنين خطابي نسبت به او حذر كرديم تا آنچه را به تبعيت از شهرت غلطي كه نسبت به نعمتالله رواج يافته تأييد نكرده باشيم. مهمتر اينكه اين لقب در انحصار چهارده معصوم(ع) است و اگر به غير معصوم گفته شده بهطور حتم و يقين آن شخص به جهتي داراي مرتبهاي از ولايت بوده است، مانند فقيه آل محمد (ص) وليفقيه خطاب شدهاند و خوشبختانه در اين باره آثار زيادي تأليف شده است.
در روايات صحيحالصدوري كه از حضرات ائمه معصومين(ع) به ميراث مانده و در تمامي امور مربوط به مسلماني تعيينكننده حدود وظايف مسلمان شيعه مذهب است، به تعبير ديگري خطوط قرمز تشيع را كه عبور از آنها خروج بر ضرورتهاي شيعه بودن محسوب ميشود به رواياتي برميخوريم كه حضرات ائمه اوصياي حضرت ختمي مرتبت(ص) خصوصيتهاي شيعه را بيان فرمودهاند و شخصيتهاي عالي مرتبه و بلندپايهاي نظير شيخالمحدثين صدوق «رحمتالله عليه» از آن روايات مجموعهاي به نام صفاتالشيعه فراهم آوردهاند. توجه به اين روايات كه تعيينكننده مرتبت مسلمان شيعه بوده و در متون روايي اماميه به ثبت رسيده است ميتواند دعاوي مدعيان مسلماني، خصوصاً شيعه را رد يا قبول كند. به همين اعتبار نه سني را ميتوان شيعه قلمداد كرد و نه شيعه را ميشود به نام غالي تعريف كرد.
دعاوي تكاندهنده نعمتالله كرماني مؤسس يا بهتر است يادآور شويم تغييردهنده نام فرقه بصريه، (1) طائيه، (2) معروفيه، (3) جنيديه(4) و غزاليه(5) به نعمهاللهيه كه بعضي از محققان صاحبنام و آوازه از آن به «خودستاييهاي شاه نعمتالله»(6) ياد كردهاند و به صورت «غزل»، «مثنويات»، «قصايد» و «دوبيتيها» ديوان او را تدوين و تنظيم كرده است، راقم را برانگيخت تا در جهت شناسايي مذهب نعمتالله فرقهساز بل بدعتگذاري به نام «مذهب جامع» در اسلام با قواعد و ضوابطي كه شيعه بودن يا نبودن فرد را مشخص و معين كند و نيز راجع به سرودههاي نامبرده تحقيق كنم. ازجمله اين موارد پيشگوييهاي شاه نعمتالله ولي كه از طريق اشعار منسوب به وي نقل شده و از برخي از آن چنين استفاده ميشد كه انقلاب اسلامي ايران متصل به انقلاب جهاني حضرت مهدي(ع) خواهد شد، اعتبار ندارد و نميتوان آنها را پذيرفت چون اين اشعار در طول چند قرن دستخوش تحريف و تصحيف و كسر و اضافه فراوان گرديده و به كلي مسخ شده است.
برخي از فرقهها و احزاب بنا به اميال و اغراض خصوصي از دخل و تصرف ناروا در قصيده مزبور كه متضمن پيشگويي است، خودداري نكردهاند تا آنجا كه بازشناختن ابيات اصلي و تشخيص صحيح از سقيم و سره از ناسره در اين قصيده كاري بس دشوار است. افزون بر اين بنا بر كهنترين نسخه موجود از پيشگوييهاي شاه نعمتالله ولي در تطبيق آنها بر انقلاب اسلامي ايران ترديد جدي وجود دارد. گذشته از اين، روايات متعددي داريم افرادي كه زمان ظهور را (اگرچه به صورت تقريبي) معين ميكنند، دروغگو هستند. البته اين اقدام بيسابقه براي آن عده از فرقهداران يا قلم به دستان فرقه كه اصرار به تشيع نعمتالله كرماني دارند اگر غرض مرضخيزِ اظهارنظر و اصرار بر باطل و انحرافِ فرقه از تشيع نداشته باشند آن صفا و آزادگي را كه مدعي آن هستند رعايت ميكنند، لااقل دست از اصرار تشيع نعمتالله كرماني ابداعكننده مذهب جامع برميدارند. به اميد اينكه با تعصب موضوعي را قلمي نكرده باشيم.