به گزارش خبرنگار ما، يكم مردادماه سال 95، مأموران پليس از قتل مرد ميانسالي در منزلش واقع در يافتآباد باخبر و راهي محل شدند.
جسد متعلق به پدر خانواده 50 سالهاي به نام يحيي بود كه بر اثر شدت سوختگي فوت كرده بود. همسر مقتول در تحقيقات به مأموران گفت: نيمههاي شب بود كه با فريادهاي شوهرم به كوچه رفتم. ديدم او در حال سوختن است و فرياد ميكشد. هر كاري ميشد انجام دادم، اما نتوانستم آتش را خاموش كنم. مردم با آتشنشاني هم تماس گرفتند، اما شوهرم به خاطر شدت سوختگي فوت كرد. او در حالي كه ميسوخت اسم پسرم را ميبرد و او را مقصر ميدانست. پسرم با پدرش اختلاف داشت و هنگام حادثه هم از او خبري نبود. بعد از توضيحات همسر مقتول پسر 22ساله وي كه فرامرز نام داشت، بازداشت شد و در بازجوييها با اقرار به جرمش گفت: شغلم خياطي است و مدتي قبل با دختري به نام ليدا آشنا شدم و به او علاقهمند شدم. در مورد او با خانوادهام صحبت كردم، اما آنها مخالف بودند و از همه بيشتر پدرم با اين ازدواج مخالف بود.
هر چقدر سعي كردم او را قانع كنم، نتوانستم و او اصرار داشت ليدا را فراموش كنم و براي ازدواج دختر ديگري را انتخاب كنم. چندماه از اين قضيه گذشت و فكر كردم اگر بار ديگر موضوع ازدواجم با ليدا را مطرح كنم، آنها راضي مي شوند.
متهم در خصوص شب حادثه گفت: شب كه از كار برگشتم پدرم خانه بود و بعد از خوردن شام دوباره در مورد ليدا با او صحبت كردم. پدرم عصباني شد و گفت فكر كردم در اين مدت او را فراموش كردهاي و به نظر ما اهميت ميدهي. از آنجائيكه به ليدا علاقهمند بودم و به او قول ازدواج داده بودم، ناراحت شدم و از عصبانيت از خانه بيرون رفتم. خواستم سوار ماشينم شوم كه ديدم پدرم به ماشين قفل زده است. بيشتر ناراحت شدم. گالن بنزيني برداشتم و روي ماشين ريختم.
همان لحظه پدرم از راه رسيد و مقداري بنزين روي لباسش ريخت. وقتي كه كبريت كشيدم همه جا آتش گرفت و پدرم هم جانش را از دست داد. متهم گفت: من اصلاً قصد كشتن پدرم را نداشتم.
با اقرارهاي پسر جوان، متهم به اتهام قتل عمد روانه زندان شد. در حالي كه مراحل كامل شدن اين پرونده ادامه داشت، مادر و دختر مقتول در دادسرا رضايت دادند. با اعلام اين درخواست از سوي اوليايدم، اين پرونده به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و متهم به زودي محاكمه خواهد شد.