کد خبر: 858189
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۰
زندگي با حرف ديگران يا با معيار حقيقت؟
به طور حتم همه ما داستان معروف پيرمرد و فرزندش را شنيده‌ايم كه با الاغ خود قصد سفر از شهري به شهر ديگر را داشتند اما...
نويسنده:   فاطمه زندي
 
 
به طور حتم همه ما داستان معروف پيرمرد و فرزندش را شنيده‌ايم كه با الاغ خود قصد سفر از شهري به شهر ديگر را داشتند اما در طول سفر به دليل توجه و تن دادن به حرف‌هاي رنگارنگ مردم درباره اينكه كدام يك سوار بر الاغ و كدام يك پياده باشند، نه تنها درمانده بلكه از لذت سفر هم محروم شدند. اين قصه تلخ نه فقط در كتاب داستان‌ها بلكه در زندگي بسياري از افراد جريان دارد و رنگ واقعيت به خود گرفته است. واقعيتي كه نه تنها آرامش بلكه شخصيت واقعي‌مان را از ما مي‌ربايد و مشغله كاذب ذهني و بيماري خاموش چند شخصيتي را جايگزين آن مي‌كند. در واقع در قضيه همرنگي با جماعت يا اهميت بيش از حد به حرف ديگران، تصميم‌گير نهايي نه خودمان بلكه ديگران هستند به گونه‌اي كه نمي‌توانيم بر زندگي خود تسلط داشته باشيم و دريك كلام تابع محض ديگران مي‌شويم. در اين صورت به مرور زمان بدون آنكه متوجه شويم از خود واقعي و علايق حقيقي‌مان فاصله مي‌گيريم و در آخر عمر جز حسرت، چيز ديگري نمي‌توانيم درو كنيم؛ حسرت براي آنچه كه مي‌خواستيم باشيم اما اهميت به حرف مردم مانع آن شده است.
       
 
عزت نفس؛خلع سلاح حرف مردم
 
 
شايد به جرئت بتوان گفت يكي از علل اصلي اينكه رفتار و زندگي‌مان از حرف مردم قالب مي‌گيرد، فقدان يا كمبود داروي معجزه‌گر عزت‌نفس است. در واقع كمبود عزت‌نفس، موجب مي‌شود در تصميم‌گيري‌ها، براي دانش، نگرش، تجربه و الگوهاي ارزشي خودمان، ‌به اندازه‌ ديگران، اعتبار قائل نباشيم و براي اطرافيان سهمي بيش از آنچه بايد در نظر بگيريم. اگر اين خلأ شخصيتي به اوج خود برسد ما را تا مرزي پيش مي‌برد كه همواره در مقابل ديگران احساس حقارت كرده و كوچك‌ترين نقد ديگران بر تن ما لرزه مي‌افكند، بنابراين براي ارزشمند نشان دادن وجود خود و فرار از نقد ديگران در پي راضي نگاه داشتن همگان مي‌شويم و سعي مي‌كنيم خواسته‌ها و حتي شخصيت خود را با نظرات و حرف‌هاي ديگران انطباق دهيم تا شايد به تصور خود بتوانيم اندكي از عطشمان را براي گرفتن تأييد ديگران، برطرف كنيم، اما در واقعيت اگر كف روي آب را كنار بزنيم و به عمق ماجرا نگاه كنيم درمي‌يابيم كه اينگونه رفتارها از ارزش وجودي ما بيشتر كاسته و همان ته‌مانده عزت‌نفسمان را هم سركوب مي‌كند، چراكه هر شخصي براساس سلايق شخصي و شرايط خود، ديگران را قضاوت مي‌كند بنابراين ما هيچ‌گاه نمي‌توانيم همه را راضي نگاه داريم. از طرفي، عزت‌نفس، همان نظر ما درباره‌ خودمان است.
 
 
داشتن ديدي مثبت نسبت به خودمان و زندگي‌مان و اساساً دوست داشتن خود يكي از مسائلي است كه سبب تقويت عزت نفس مي‌شود. براي دستيابي به اين امر مهم بايد اين باور را در خود تقويت كنيم كه هر شخصي در اين دنيا منحصر به فرد و با توانايي‌ها و علايق خاص خود است و با تكيه بر اين توانايي‌هاي خود مي‌تواند موفق و مؤثر واقع شود، آنگاه مي‌توانيم خود را به عنوان شخصي منحصربه فرد با توانايي‏هاي خاص خود دوست داشته باشيم و براي خواسته‌ها و علايق خود ارزش قائل شويم.
 
 
رداي ريا، ارمغاني در قبال جلب رضايت همگان
 
 
تير خلاص توجه بيش از حد به حرف ديگران، پيدايش هيولاي مخرب و زشت ريا در انسان است چراكه يكي از عوامل اصلي ريا دوست داشتن ستايش و گريز از نكوهش مردم است. در واقع اگر به موقع ريشه ماليخولياي اهميت به حرف مردم در انسان خشكيده نشود رفته رفته اين معضل غيراخلاقي به يك عادت رفتاري مبدل مي‌شود كه به طور ناخودآگاه در پي راضي نگاه داشتن همگان، تمام رفتارها و گفتارها براي خوشامد ديگران شكل مي‌گيرد‌. آنگاه انسان را به ‌سمت ناكجاآبادي مي‌برد كه حتي بسياري از اعمال حسنه و نيكوي خود را نه براي خدا بلكه براي ستايش و تأييد ديگران انجام مي‌دهد. از طرفي عمل براى خوشامدى مردم نه تنها سودى به انسان عمل‌كننده نمي‌رساند، بلكه زحمت و رنج انسان را ضايع و در پايان ‏كار، جز حسرت و ندامت چيزى براى انسان باقى نمي‌گذارد.
 
 
لطفاً خودتان باشيد 
 
 
در راستاي اهميت اين موضوع اميرالمومنين (عليه السلام) مي‌فرمايند: «براى خوشامد كسانى كه نه حيات دست آنهاست و نه ممات و نه از دست آنان براى تو در دنيا و آخرت كارى برمى‌آيد، عمل مكن.» از طرفي انساني كه در دام حرف مردم مي‌افتد ممكن است براي جلب رضايت ديگران دست به كارهايي بزند كه به آن اعتقادي ندارد و حتي از دايره شرع و اخلاق خارج باشد و همچنين در بسياري از موارد به دليل ترس از نكوهش ديگران از گفتن حق و انجام عملي كه به عنوان وظيفه تشخيص داده است، سرباز زند.  در اين زمينه اميرالمومنين(ع) به امام حسن(ع) مي‌فرمايند: «بايد جهاد كنى، مبادا افكار ديگران تو را تحت فشار قرار دهد و مانع از انجام وظيفه الهى شود و مبادا تحت تأثير سخن ديگران كارى را كه وظيفه خود تشخيص داده‌اى، ترك كنى.»
 
 
افكارت را كنترل كن!
 
 
به يقين براي تك تك ما پيش آمده كه پس از تعامل با فردي تمام روز يا حتي در طول چندين روز اين موضوع ذهنمان را به بازي ‌بگيرد كه آن شخص درباره رفتار يا شخصيتمان چگونه فكر كرده و گاهي از ترس قضاوت منفي او، آرامش را از خود سلب و زندگي را براي خود تلخ كرده‌ايم. اين در حالي است كه بعدها متوجه شديم او اصلاً به ما فكر ‌نكرده و آن رفتار و عمل مدنظرمان را اصلاً به ياد ندارد و تمام اين مدت فقط ما خودمان را اذيت كرديم. در واقع اكثر اوقات اين ما هستيم كه دائماً نگران افكار ديگران نسبت به خود هستيم؛ ديگراني كه اصلاً به ما فكر هم نمي‌كنند، به عنوان مثال وقتي وارد اتوبوسي مي‌شويم مسافران بر حسب عادت به ما نگاه مي‌كنند و اين شايد براي ما تصور توجه آنها را ايجاد كند، درحالي كه بسياري از آنها غرق افكار خودشان هستند و حتي ما را نمي‌بينند! از طرفي ذهن انسان به گونه‌اي است كه اگر فرد با اراده خود به كرات به موضوعي فكر كند پس از مدتي ذهن به آن عادت مي‌كند و در ضمير ناخودآگاه فرد جاي مي‌گيرد و در نهايت بدون آنكه فرد متوجه شود به طور غيرارادي به انجام آن مي‌پردازد، بنابراين اگر از همان ابتداي امر با اراده خود به حرف‌هاي ديگران نسبت به خود فكر كنيم، به مرور زمان بدون آنكه متوجه شويم ذهنمان عادت مي‌كند كه نسبت به هر رفتار و حرف ديگران نسبت به خودمان حساس شود و به آن فكر كند.
 
 
حق و حقيقت، معيار درستي حرف ديگران
 
 
پس از آنچه گفته شد نكته بسيار مهم آن است كه براي فرار از حرف مردم در دام خطرناك خودرأي بودن گرفتار نشويم! اگر بتوانيم قدرت تشخيص خود را بر اساس معيار حق، حقيقت و منطق بالا ببريم آنگاه درمي‌يابيم هماهنگي با عقايد ديگران، اهميت دادن به نظرات و قضاوت آنها در چه شرايطي و تا چه حدي مثبت و چه هنگام اين رفتار، منفي و حتي مخرب و مضر است، چراكه ما در زندگي گاهي نياز داريم از ديگران الگوبرداري كنيم و حتي از آنها مشورت بگيريم. البته الگوهاي صحيح، منطقي، سالم و مثبت كه اگر بتوانيم در زندگي آنها را براساس حق و منطق پيدا كنيم به رشد، موفقيت و پيشرفت‌مان كمك مي‌كند. در اهميت مهره اصلي حق و حقيقت براي تشخيص درستي حرف ديگران مي‌توان به كلام امام موسي بن جعفر (ع) اشاره كرد كه به هشام مي‌فرمايند: «‌اي هشام اگر در دست تو گردويي است و همه مردم مي‌گويند گوهر است براي تو فايده‌اي ندارد (باور نكن) و اگر در دست تو گوهري بود و همه مردم گفتند گردو است براي تو ضرري ندارد( غمگين مباش.)»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر