کد خبر: 858114
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
برگ‌هايي از خاطرات شهيد ستار صبري در گفت‌و‌گوي «جوان» با مادر شهيد
وقتي شهيد ستار صبري مي‌خواست ازدواج كند، شرم داشت نكند همسايه‌هايي كه شهيد داده‌اند صداي شادي خانواده‌اش را بشنوند.
  فريده موسوي
وقتي شهيد ستار صبري مي‌خواست ازدواج كند، شرم داشت نكند همسايه‌هايي كه شهيد داده‌اند صداي شادي خانواده‌اش را بشنوند. به همين خاطر حتي اجازه نداد به عروسش چادر سفيد بپوشانند و به زيارت امام رضا(ع) به عنوان مراسم عروسي بسنده كرد. ستار با اصالتي زنجاني متولد تهران بود و بزرگ شده جنوب شهر. يكي از جوان‌هايي كه جنگ با دشمن متجاوز دغدغه‌اش شده بود و قبل و بعد از ازدواج و حتي بعد از تولد فرزندش به جبهه رفت و عاقبت نيز 26 ارديبهشت 1367 به شهادت رسيد. پيكر او در حالي به تهران منتقل مي‌شد كه حتي همسرش نيز خبر نداشت فرزند دومشان را باردار است و به اين ترتيب پسر ستار هشت ماه و چند روز پس از شهادت او به دنيا آمد. متن زير خاطرات خديجه ياري‌زاده مادر شهيد است كه در گفت‌و‌گو با ما بيان كرده است.
 فرمانده پايگاه
ستار متولد سال 42 بود. از همان كودكي قدرت مديريت خوبي داشت و بعد از انقلاب كه بسيج تشكيل شد، به جهت سابقه حضورش در بسيج و همين طور قدرت فرماندهي‌اش، مسئوليت پايگاه بسيج محله را برعهده گرفت. با شروع جنگ به جبهه رفت و در آنجا هم مسئوليت‌هاي متعددي داشت.  ستار درسش را تا ديپلم خوانده بود و بعد به خاطر حضور در جبهه نتوانست ادامه بدهد. هرچقدر گفتم درست را ادامه بده، گفت الان وظيفه ما دفاع از كشور است. همه فكر و ذكرش جبهه بود. البته من با رفتنش به جبهه مخالفتي نداشتم. منتها مي‌گفتم درست را هم در كنارش بخوان. پدرش مخالف بود كه با اصرار زياد او هم راضي شد. چند وقتي كه از رفت و آمد ستار به جبهه گذشت، تصميم گرفتيم برايش زن بگيريم. غافل از اينكه هيچ چيزي نمي‌توانست مانع حضور ستار در جبهه شود.
 عروسي خوبان
عروس ما از طريق يكي از اقوام معرفي شده بود. ما آذري زبان بوديم و آنها فارس. با اين وجود عروسم تمامي شروط پسرم را قبول كرد. ستار براي مراسم ازدواجشان شروط زيادي گذاشته بود. اول اينكه جشني برگزار نكنند و به جايش مشهد بروند. حتي در فرودگاه هم نگذاشت چادر سفيد به عروسم بپوشانيم. خيلي غيرتي بود. بعد از اينكه از سفر برگشتند، مادر شوهرم مي‌خواست به يمن آمدن عروس و داماد دست بزند كه ستار گفت: نمي‌خواهم صداي كف زدنتان را همسايه‌ها بشنوند. ما در اين كوچه كلي شهيد داده‌ايم. وقتي خواستيم برايشان گوسفند قرباني كنيم، ستار سريع عروسش را داخل آورد تا در كوچه كسي متوجه نشود جشني خانوادگي برگزار كرده‌ايم.
 دخترش آمد اما...
فرزند اول ستار يك دختر زيبا بود. من فكر مي‌كردم بعد از تولد دخترش، ديگر به جبهه نرود. اما باز قصد رفتن كرد و حتي وصيت‌نامه‌اش را نوشت و به مسجد محله‌مان داد. به او گفتم تو ديگر زن و بچه داري، بايد بماني و مراقب آنها باشي. قبول نكرد و باز راهي شد. بار آخر كه مي‌رفت، دخترش در آغوش من بود. آن موقع يك و نيم سال داشت. خيلي هم شيرين شده بود. ولي نمي‌دانم پسرم چه در جبهه ديده بود كه از دختر خردسالش گذشت.
 شهادت در كردستان
بهار سال 67 كه عمليات بيت‌المقدس6 انجام شد، پسرم در كردستان بود. در مراحلي از اين عمليات به همراه دوستانش براي شناسايي رفته بودند كه يك خمپاره كنارشان مي‌خورد و خمپاره‌هايش به سر و چشم ستار اصابت مي‌كند. همرزمانش مي‌گفتند كه او بر اثر خونريزي شديد به شهادت رسيد. پيكرش را سه روز بعد براي ما آوردند. وقتي خبر شهادتش را شنيدم، خدا را شكر كردم. گفتم خدايا راضي هستم به رضاي تو. عروسم اما خيلي گريه مي‌كرد. آخر با يك كودك خردسال و در اوج جواني، همسرش به شهادت رسيده بود. مادر خانم ستار زن محكمي بود. به دخترش گفت اين راهي بود كه خودت انتخاب كردي و حالا بايد محكم با آن برخورد كني.
 فرزند تو راهي
تنها دو روز بعد از شنيدن خبر شهادت ستار عروسم گفت: فكر مي‌كنم باردار هستم. خودش هم مطمئن نبود. وقتي دكتر رفت فهميد كه باردار است. اين بار بچه‌شان پسر بود. زماني نوه‌ام به دنيا آمد که هشت ماه از شهادت پدرش مي‌گذشت. من خيلي دوست داشتم اسم پسرم را روي نوه‌ام بگذارم. اما عروسم اسم عليرضا را دوست داشت و اسمش را عليرضا گذاشت.
 كمك به يك نابينا
ستار خصوصيات اخلاقي بارزي داشت. بخشنده بي‌نظيري بود. از حقوق 2 هزار توماني‌اش يك هزار تومان را به نابينايي كمك مي‌كرد كه زن و بچه داشت. وقتي شهيد شد آن بنده خدا به خانه ما آمد و تازه فهميديم كه ستار به او كمك مي‌كرده است. پسرم در وصيتنامه‌اش نوشته بود: حجاب كوبنده‌تر از خون من است. (خطاب به همسرش) دخترمان را خوب تربيت كن. من هميشه و همه جا با تو خواهم بود. به يادت و منتظرت خواهم ماند. مادر و پدر گرامي‌ام دوري از شما برايم خيلي سخت است. . . من را در كنار شهيد رسولي دفن كنيد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار