احمد محمدتبريزي
وقتي از چمران ميگوييم از چه حرف ميزنيم؟ گستردگي ابعاد شخصيتي مصطفي چمران به حدي است كه براي پرداختن به هر وجه از شخصيت او، بايد ساعتها مطالعه و پژوهش كرد. فيزيكدان، عكاس، نقاش، عارف، چريك و يك مبارز تمامعيار تنها بخشهاي كوچكي براي معرفي اين مرد بزرگ است. هرچند زندگي دراماتيك او كه دامنهاش از امريكا به لبنان و كردستان ميرسد به سينما، تئاتر و كتاب رسيده ولي هر هنر توانسته گوشهاي از حق مطلب را ادا كند و باز هم صدها حرف نگفته در مورد «چريك تنها» باقي مانده است. مصطفي چمران همانقدر كه بخشهاي كشف شده و روشن دارد به همان اندازه هم بخشهايي از وجودش نياز به كنكاش دارد. 31 خرداد امسال 36 سال از شهادت چمران ميگذرد و هر سال نوشتن و گفتن از او تازگيهاي خودش را دارد. چمران به گواه تاريخ نه يك شخص، بلكه يك مكتب است. مكتبي كه در آن همه چيز با عيار اسلام سنجيده ميشود، خدا بالاترين جايگاه را دارد، علم و عشق موتور محركش است و مبارزه و دفاع بستري براي شناخت حق و خودسازي.
از تفسير قرآن تا کلاس فلسفهشايد پيچيدگيهاي شرايط سياسي دوران نوجواني و جواني مصطفي چمران از او در سنين بالاتر شخصيتي متمايز ساخت. نوجوان 15 سالهاي كه كلاستفسير قرآن را در مدرسه هدايت نزد روحاني بزرگي چون آيتالله طالقاني بياموزد و بعدها در كلاسهاي فلسفه و منطق استاد شهيد مرتضي مطهري بنشيند، بايد با كولهباري پربار در انتظار آينده بنشيند. به خصوص اگر روزهاي پرالتهاب دهه 20 و 30 خورشيدي را كه منجر به مليشدن صنعت نفت و كودتاي 28 مرداد شد درك كرده باشي و سالهاي جوانيات به قيام 15 خرداد برسد، دركت از شرايط و فضاي سياسي كشور به بالاترين حد خواهد رسيد.
چمران در چنين دورهاي رشد كرد و از هر لحاظ بزرگ شد. در تمام سالهاي دانشگاه شاگرد اول بود و زماني كه در سال 1337 با استفاده از بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به امريكا اعزام شد، يكي از بنامترين استادان در رشته الكترونيك و فيزيك پلاسما شد. او اولين كسي بود كه در رشته فيزيك پلاسما توانست دكترايش را در دانشگاه بركلي كاليفرنيا دريافت كند. دكتر چمران خودش را تنها در درس محدود نكرد. پس از قيام 15 خرداد به همراه جمعي از دوستان مؤمن و همفكرش براي گذراندن سختترين دورههاي چريكي و پارتيزاني راهي مصر شد. بينش بالاي او در درك شرايط روز، نكتهاي مهم را در ذهنش جاري ميكند. چريك فعال كه مخالف مليگرايي محض و به دور از اسلام است به جمال عبدالناصر رهبر وقت مصر معترض ميشود كه جريان ناسيوناليسم عربي كه گاهي رگههايي از افراطيگري در آن ديده ميشود، باعث جدايي و تفرقه ميان مسلمانان ميشود و عبدالناصر به خيال اينكه اين جريان هيچگاه طعم شكست و تفرقه را نخواهد ديد، حرف چمران را رد ميكند. هرچند كه گذر زمان رهبر مصر را متوجه اشتباهش ميكند و او شاهد شكست جريان عربي است.
آشنايي با امام موسي صدرآشنايي با امام موسي صدر دريچهاي تازه پيش چشمان چمران ميگشايد. مبارز خستگيناپذير در وصيتنامهاش در سال 1355 براي امام موسيصدر چنين مينويسد: «اي محبوب من، دنيايي جديد به من گشودي كه خداي بزرگ مرا بهتر و بيشتر آزمايش كند. تو به من مجال دادي تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهاي بينظير انساني خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زير پا بگذارم و ارزشهاي الهي را به همگان عرضه كنم، تا راهي جديد و قوي و الهي بنمايانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا ديگر خود را نبينم و خود را نخواهم، جز محبوب كسي را نبينم، جز عشق و فداكاري طريقي نگزينم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قيد و بندهاي مادي آزاد شوم.. .»
شهيد چمران درباره وضعيت شيعيان لبنان در آن سالها ميگويد: «...به غير از اينكه شيعيان اوضاع اقتصادي خوبي نداشتند، فرهنگ شيعه هم در حال نابودي بود تا حتي كه آنان وحشت ميكردند كه بگويند شيعه هستند و تقيه ميكردند و ميترسيدند.» او به كمك امام موسي صدر، رهبر شيعيان لبنان، حركت محرومان و سپس جناح نظامي آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مباني اسلامي پيريزي مينمايد.
ازدواج با غادهچريك انقلابي در لبنان با غاده آشنا ميشود. دختري از خانوادهاي متمول و مرفه كه 20سال از چمران كوچكتر بود. آن زمان چمران به همراه دوستانش مؤسسهاي براي نگهداري از بچههاي يتيم تأسيس كرده و پدر صدها بچه شيعه بود. غاده با اينكه در رفاه كامل زندگي كرده بود ولي نميخواست مثل ميليونها آدم ديگر زندگي كند. دنبال كسي با روح بزرگ ميگشت كسي كه از دنيا و متعلقاتش آزاد باشد و مصطفي درست همين آدم بود. امام موسي صدر به غاده گفته بود شما با مرد بزرگي ازدواج كردهايد، خدا بزرگترين چيز در عالم را به شما داده. خودش هم هميشه فكر ميكرد بزرگترين سعادت براي يك انسان اين است كه با يك روح بزرگ در زندگياش برخورد كند، اما انگار رسم خلقت اين است كه بزرگترين سعادتها بزرگترين رنجها هم در خودشان داشته باشند.
غاده با فرهنگ اروپايي بزرگ شده بود. حجاب درستي نداشت اما دوست داشت جور ديگري باشد، دوست داشت چيز ديگري ببيند. غاده تعريف ميكند: «در يكي از سفرهايي كه به روستاها ميرفت همراهش بودم. داخل ماشين هديهاي به من داد، اولين هديهاش به من بود و هنوز ازدواج نكرده بوديم. خيلي خوشحال شدم و همانجا بازكردم ديدم روسري است، يك روسري قرمز با گلهاي درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد و با شيريني گفت: بچهها دوست دارند شما را با روسري ببينند. از آن وقت روسري گذاشتم و مانده.»
زندگي با مصطفي، غاده را با دنياي ديگري آشنا ميكند. دنيايي پر از درد، سختي و رنج توأمان با عشق. اين همه اتفاقات كه افتاده، عين رحمت خدا براي آنهاست كه قلبشان متوجه خدا بشود. بعضي از دردها كثيف است ولي دردهايي كه براي خداست، خيلي زيباست.
براي غاده اين عجيب بود مصطفي كه در وسط بمباران خم به ابرويش نميآورد، در مقابل اين زيبايي كه از خدا ميديد اشكش سرازير ميشد. در وسط مرگ متوجه قدرت خدا و زيبايي غروب بود و اصلاً او از مرگ ترسي نداشت. در نوشتههايش هست كه: «من به ملكه مرگ حمله ميكنم تا او را در آغوش بگيرم و او از من فرار ميكند. بالاترين لذت، لذت مرگ و قرباني شدن براي خدا است.» هيچ وقت نشد با محافظ جايي برود. ميگفتم: «خب حالا كه محافظ نميبريد، من ميآيم و محافظ شما ميشوم. كلاشنيكف را آماده ميگذارم، اگر كسي خواست به تو حمله كند تيراندازي ميكنم.» ميگفت: «نه! محافظ من خداست. نه من، نه شما، نه هزار محافظ اگر تقدير خدا تعلق بگيرد برچيزي نميتوانيد آن را تغيير دهيد.»در لبنان همينگونه بود و وقتي به ايران و اهواز و كردستان هم رفت همينطور ماند.
هشت روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران مصطفي چمران بههمراه 92 نفر لبناني به ايران آمد و به زيارت حضرت امام(ره) رفت. امام(ره) به دكتر چمران فرمودند: «در ايران بمان». او همچون سربازي مطيع روي حرف فرماندهاش ماند تا در روزهاي جنگ و سختي به كمك كشور بيايد.
اولين دستنگاشته او را كه بعد از ورود به ايران نوشته است، بسيار زيباست. او به مادر بزرگوارمان اينگونه خطاب ميكند: «چندين سال پيش كه من از ايران رفتم تو در گوش من گفتي: «هيچچيز از تو نميخواهم جز اينكه خدا را فراموش نكني» و به تو قول ميدهم كه در اين مدت طولاني خدا را حتي براي لحظهاي فراموش نكردم.»
رفيقي صميمي و مهربانرهبر انقلاب ويژگيهاي رفتاري شهيد چمران را چنين برميشمارد: «يك آدم صميمي بود، يعني آدم دروغگو و متظاهري نبود. دكتر چمران را من در مجموع يك فرد ممتاز ديدم. و اين امتياز به خاطر ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري زيبايي بود كه در شخصيت او وجود داشت و داشتن همه اينها با هم يك چهره خاصي از چمران ساخته بود كه بعضي از اينها را از قبيل تواضع و صميميت و مهرباني و غيره اشاره كردم و به اضافه اينها مردي هنرمند و نقاش بود، عكاس ماهري بود كه در محيط كار با زير دستانش يك حالت مهرباني داشت و با دوستانش يك حالت صميمانه داشت و با كساني كه به آنها ارادت ميورزيد يك حالت احترامآميز خيلي زيادي داشت و لذا اهل پرخاشگري با اين و آن نبود و از مهمترين خصوصياتش اين بود كه اهل تظاهر به معناي خود مطرح كردن در جامعه هم نبود. كم مصاحبه ميكرد و كم خودش را مطرح ميكرد. به رغم روحيه نظاميگري اهل مطالعه و دانشمند بود. مرد شجاعي بود كه اصلاً از دشمن و نيروهاي دشمن نميترسيد.»
در ستاد جنگهاي نامنظم رفاقت زيادي با نيروهايش داشت. جاذبه حضور در اين ستاد افراد زيادي از قشرهاي مختلف را جذب كرده بود. همه عاشقانه در ستاد جمع شده بودند و پروانهوار دور فرماندهشان ميگشتند. منش و روش دكتر چمران چنان جذابيتي براي نيروها داشت كه در اولين برخورد شيفته شخصيت او ميشدند. مردي وارسته، متواضع و خاكي كه همه جا سعي ميكرد خودش كمتر از ديگران داشته باشد.
نيروهاي شهيد چمران در ستاد جنگهاي نامنظم تأكيد ميكنند كه فرماندهشان هميشه جلوتر از بقيه حركت ميكرد و ديگران پشت سرش ميآمدند. شهيد چمران در اوج درگيريهاي جنگ و حتي در زمان استراحت كه نيروهاي خودي عقب ميآمدند، براي آنها به ويژه بچههاي دانشگاه، آزمايشگاه علمي راهاندازي كرده بود كه مثلاً چطور مينها را بتوان خنثي كرد يا چگونه موشك ساخت و حتي در يك سال اول زيردريايي براي شناسايي دشمن ساخته شد.
دوست داشتن خدادر سحرگاه سي و يكم خردادماه 60، پس از شهادت ايرج رستمي، چمران رو به رزمندگان ميگويد: «خدا رستمي را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، ميبرد». لحظاتي بعد تركش خمپاره دشمن به پشت سر دكتر چمران اصابت كرد و تركشهاي ديگر صورت و سينه دو يارش را كه در كنارش ايستاده بودند، شكافت و فرياد و شيون رزمندگان و دوستان و برادران باوفايش به آسمان برخاست. پيكر خونين فرمانده را سوار آمبولانس كردند تا او آخرين جملاتش را كه «ارجعي الي ربك راضيه مرضيه» بود زمزمه كرد.
شهيد چمران، ابرمردي با خصايص خدايي بود كه عليوار زيست. الگويش حضرت علي(ع) و هدفش كمك به شيعيان بود. شهيد مصطفي چمران قبل از شهادت، در مناجاتهايش گفته بود: «خدايا از تو ميخواهم كه طبع ما را آنقدر بلند كني كه در برابر هيچ چيز جز خدا تسليم نشويم. دنيا ما را نفريبد، خودخواهي ما را كور نكند. سياهي گناه و فساد و تهمت و دروغ و غيبت، قلبهاي ما را تيره و تار ننمايد. خدايا! به ما آنقدر ظرفيت ده كه در برابر پيروزيها سرمست و مغرور نشويم. خدايا به من آنقدر توان ده كه كوچكي و بيچارگي خويش را فراموش نكنم و در برابرعظمت تو خود را نبينم.»
خصوصيات اخلاقي شهيد چمران بهگونهاي بود كه صفات متضادي را در خود جمع كرده بود. او داراي روحيهاي لطيف، طبع شاعرانه و دانشمندي بزرگ و عارفي برجسته بود كه او را به الگويي بيمانند و مثال براي همه دورانها تبديل كرد.