دنيا حيدري
باورش سخت بود. يازدهم شدن از بين 12تيم. اين جايگاه حق واليبال ايران نيست اما واقعيت هم چيزي جز اين نيست. تيم ملي واليبال ايران اين بار نتوانسته بود انتظارات را برآورده كند. ليگ جهاني به كابوس تبديل شد؛ كابوسي با باختهاي پي در پي. شروع و پايانش يكي بود. حتي بردها هم كمتر قاطعانه بودند. اتفاقي ناگوار و ناكاميهايي كه تصورش سخت اما شايد لازم بود. شايد لازم بود از باد غروري كه در آن خوابيده بوديم بيرون بياييم. ليگ جهاني 2017 يك تلنگر جدي بود كه به گفته مصطفي كارخانه، واليبال ايران به آن نياز داشت: «بدون شك استحقاق جايگاهي بهتر را داشتيم اما شايد و بايد اين نتايج و اين جايگاه را كسب ميكرديم تا به خودمان بياييم و به دنبال علت باشيم. شايد اگر در جايگاه هشتم ميايستاديم به دنبال ضعفهايمان نميرفتيم اما حالا اين زنگ خطر جدي ما را به خودمان ميآورد كه يك نگاه اساسي به ماجرا داشته باشيم و با يك آسيبشناسي اصولي، در پي جبران برآييم.»
با انتظارات بالا راهي ليگ جهاني شديم اما آنچه شاهد بوديم چيزي بسيار دور از انتظار بود!ما در گذشته جايگاه خوبي در دنيا داشتيم، افتخارات خوب، جايگاه و شخصيت خوب، تفكر حرفهاي كه بر واليبال ما حاكم بود اما يك نگراني همواره وجود داشت كه مبادا در باد اين موفقيتها خوابيده باشيم. در اين دوره با آمادگي صددرصد پا به عرصه مسابقات نگذاشتيم. تمرينات را دير شروع كرديم. آمادگي تيمي ما بالا نبود، آمادگي جسماني، روحي، تكنيكي و تاكتيكي خوبي نداشتيم. با ترس و لرز و نگراني و استرس بازي ميكرديم، شروع خوبي نداشتيم، با باخت شروع كرديم. نوساناتي كه در تيم وجود داشت اثر منفي گذاشت و نتوانستيم اثرگذار باشيم. بازيكنان وقتي نتوانستند انتظارات را برآورده كنند، آن انگيزه و روحيهاي كه بايد براي پيروزي و برد داشته باشند را نداشتند. سرمربي هم شناخت خوبي از بازيكنان نداشت و همه چيز دست به دست هم داد كه نتايجي دور از انتظار كسب كنيم.
بعد از دو باخت، لهستان را برديم آن هم در خارج از خانه. اما باز هم به همان روش و استفاده از تركيب شكست خورده برگشتيم چرا؟يك ايراد بزرگ واليبال ما در اكثر تورنمنتها اين است كه با باخت شروع ميكنيم اين را بايد اصلاح كنيم؛ چراكه همه چيز را تحت تأثير قرار ميدهد. بعد از هفته اول شانس خودمان را براي صعود كم ميديديم، اين انگيزهها را از تيم ما گرفت. البته انتظار ميرفت در چنين شرايطي يك نفر بزرگتر بتواند با يك تلنگر يا يك شوك، تيم را جمع كند و آن را به جلو حركت دهد. وقتي تحت تأثير قرار ميگيريم و نا اميد ميشويم، نياز به يك حركت رو به جلو داريم. يكي بايد بچهها را جمع ميكرد و به جلو هل ميداد. همه اين مسائل بايد مورد بازنگري قرار گيرد.
گفته ميشود كولاكوويچ زيادي تحت تأثير دستياران ايراني خود است و تيم را پيمان اكبري براي او چيده بود!اين مسئله نشان ميدهد سرمربي تيم ملي هنوز شناخت كافي ندارد. ما يكي دو بازيكن را با خودمان برديم كه از آنها استفادهاي نكرديم. چرا به قرا و نظري افشار بازي داده نشد؟ آنها بازيهاي خوبي در ليگ انجام داده بودند. اگر بد بودند چرا آنها را برديم اگر خوب بودند چرا فرصت بازي به آنها داده نشد؟ جاي سؤال هست، زياد هم هست، اما قطعاً مربي ما هنوز شناخت كافي ندارد و سال اول حضورش در ايران است. بايد به او فرصت داد و ديد در آينده چه ميكند؟!
به نظر ميرسيد كولا همان مربي ديكتاتوري باشد كه تيم نياز دارد، قوانين سفت و سختي هم گذاشته بود اما اخباري كه از هفته اول در ايتاليا به گوش ميرسيد، حكايت از چيز ديگري داشت.من هم يكسري اشتباهات را در خصوص عملكرد كادر فني ديدم اما به هر صورت كولا دو دستيار ايراني دارد كه جزو مربيان خوب ما هستند كه هم بايد تجربه پيدا كنند و هم اثر بخشي داشته باشند اما شخصاً با بازيكن سالاري به شدت مخالفم. اگر چه بازيكنان يك شخصيتي دارند، سرمايههاي ما هستند كه ساليان سال است براي آنها زحمت كشيده شده، انرژي و وقت گذاشته شده است و با توجه به اينكه آن پتانسيل بالا را نداريم كه به راحتي بگوييم اين نشد آن و از كنارشان عبور كنيم اما بايد روي فرهنگسازي كار كنيم. بايد همانطور كه براي تمرين كردن و بالا بردن سطح آمادگي جسماني، افزايش بار فني تيم، بالا بردن تكنيك و تاكتيك زمان ميگذاريم، روي مسائل اخلاقي هم زمان بگذاريم. بايد به همكاري رفتاري و همكاري گروهي هم توجه كنيم. بازيكن بايد بداند تابع و در اختيار تيم است، بايد با تمام وجود براي تيم ملي كشورش بجنگد. بايد بداند اينجا تيم ملي است، بايد با غيرت و تعصب برايش بازي كند، چراكه هيچ چيزي برابر تيم ملي و پرچم كشور اولويت ندارد و نبايد به چيزي جز تيم ملي فكر كند. ميدانم با تعصب بازي ميكنند اما بايد چيزهايي را به آنها ياد داد. همه چيز تمرين كردن نيست.
با توجه به اتفاقات رخ داده بسياري بر اين باور هستند كه زمان معروفها و موسويها تمام شده است و بايد به جوانترها ميدان داد. هرچند كولاكوويچ برخلاف آنچه از او انتظار ميرفت به جوانان خيلي هم ميدان نداد جز يك بازي كه مجبور شد!من اعتقاد ندارم دوران موسويها و معروفها تمام شده است. ما براي آنكه آنها به اين جايگاه برسند تلاش زيادي كرديم، نميتوان يكدفعه آنها را كنار گذاشت. جايگزينهايي كه ميخواهيم بياوريم فاصله زيادي با اين بازيكنها دارند اما بايد بر پايه شايستهسالاري و منطق تيم را اداره كرد و جلو برد. ميدان ندادن به جوانها دو دليل داشت. يك، عدم شناخت و دو اينكه كولاكوويچ به دنبال تثبيت خود بود و ريسك نميكرد. او به جوانها اعتماد و اعتقاد نداشت چون ميخواست خودش را تثبيت كند. به همين دليل دست روي بازيكنان اسمي گذاشت غافل از آنكه شايد آنها نيز در آمادگي كامل نباشند.
براي تكرار نشدن اين ناكامي چه بايد كرد؟بايد بررسي، آسيبشناسي و درمان كرد. بايد بنشينيم بازيها را آناليز كنيم. كادر فني بايد از خودش شروع كند ببيند چه زمان و چرا تعويض نكرده، تايم اوتها را بررسي كند ببيند كجاها كند عمل كرده است. بعد برود سراغ بازيكنان. نقاط ضعفها را بيابد و درصدد رفع آنها برآيد. سرويسها در اين مسابقات بسيار تأثيرگذار بود، سرويسهايمان را تقويت كنيم و در مقابل روي دريافتهايمان بيشتر كار كنيم. مشكلات فني با تمرين حل ميشود. اين جايگاه ميتواند يك تلنگر و زنگ خطر باشد. شايد اگر در جايگاه هشتم قرار ميگرفتيم، به خودمان نميآمديم. الان چيزي از دست ندادهايم، با 11 تيم برتر و با تجربه دنيا بازي كرديم، حتماً تجربيات خوبي كسب كرديم. هفت سال در ليگ جهاني هستيم ميتوانيم خود را براي رقابتهاي بعدي آماده كنيم اما اگر دست روي دست بگذاريم و هوشيار نباشيم، دو سه سال ديگر فدراسيون جهاني وقتي ببيند حركت رو به جلويي نداريم، بندي، تبصرهاي ميآورد و ما را از اين رقابتها كنار ميگذارد و تيمي ديگر را جايگزين ميكند. بايد از اشتباهات، شكستها و ناكاميها درس بگيريم. بايد آسيب شناسي كنيم و درصدد حل آن برآييم. اين جايگاه شايسته ما نبود اما عيارمان در بين 11 تيم برتر دنيا مشخص شد و حالا ميدانيم كه بايد تأثيرگذارتر باشيم و بيشتر تلاش كنيم.