کد خبر: 857989
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۰
«شهيد دكتر مصطفي چمران در عرصه علم و عمل» در گفت و شنود با نصرالله چمران
راوي خاطراتي كه در پي مي‌آيد، برادر كوچك شهيد دكتر مصطفي جمران است كه تاكنون كمتر به گفت و شنودهاي مطبوعاتي رضايت داده است...
نويسنده:  احمدرضا صدري
 
 
راوي خاطراتي كه در پي مي‌آيد، برادر كوچك شهيد دكتر مصطفي جمران است كه تاكنون كمتر به گفت و شنودهاي مطبوعاتي رضايت داده است. او از منش برادر، نكاتي ناب براي بازگو كردن دارد كه شمه‌اي از آن را در گفت و شنود حاضر بيان داشته است. با سپاس از جناب نصرالله چمران كه در اين مصاحبه شركت كردند.
      
 
چقدر با برادر شهيدتان اختلاف سني داشتيد و از نخستين خاطراتي كه از ايشان به ياد مي‌آوريد برايمان بگوييد.
 
 
بسم الله الرحمن الرحيم. من و برادرم 18 سال با هم اختلاف سني داشتيم. من متولد سال1329 هستم و ايشان متولد سال1311. هنوز خيلي كوچك بودم كه ايشان با بورس تحصيلي به امريكا رفت. اولين خاطره من از ايشان به كودتاي سال32 و بعد هم حوادث16 آذر دانشگاه مربوط مي‌شود. ايشان در تظاهرات دانشگاه شركت فعال داشت و در آن روز به شدت مجروح شد.
 
 
شهيد چمران به لحاظ علمي از جايگاه برجسته‌اي برخوردار بود. در اين مورد به نكاتي اشاره كنيد.
 
 
بله، ايشان شاگرد اول دانشكده فني دانشگاه تهران بود. مرحوم بازرگان استاد ايشان بود و به قدري از درس و معلومات ايشان رضايت داشت كه بر خلاف تمام مقررات و ضوابط به ايشان گفته بود: «‌اگر من باشم به شما نمره 22يا24 مي‌دهم». من تازه در سال1336 به دبستان رفته بودم كه ايشان براي ادامه تحصيل به امريكا رفت.
 
 
اقامت در امريكا تأثيري بر روحيه ايشان نگذاشت؟
 
 
برادرم از همان دوران جواني، بسيار به رعايت احكام شرعي و نماز و روزه تقيد داشت. بسيار اهل تفكر و كم‌حرف و همچنين متين و موقر بود. بسيار خيرخواه و نوع‌دوست بود و به اين صفت در بين اقوام و دوستان شهرت داشت. ايشان هر هفته يا هر 10 روز يك‌بار، از امريكا براي ما نامه مي‌فرستاد و از محتواي نامه‌ها كاملاً مشخص بود كه همان تدين و تعهد و روحيه انقلابي‌گري و ستيزه‌جويي خود با ظالمان را حفظ كرده است. بعدها هم در پايه‌گذاري انجمن اسلامي دانشجويان مسلمان در امريكا، نقش اساسي داشت.
 
 
آيا محتواي نامه‌ها نشان مي‌داد كه از اوضاع ايران خبر دارند؟ نگاهشان به جريانات سياسي آن سال‌هاي ايران چه بود؟
 
 
در نامه‌هايي كه مي‌فرستاد، با احتياط نظرات خود را بيان مي‌كرد، اما كاملاً معلوم بود كه اوضاع داخلي ايران او را آزار مي‌دهد، چون به هر شكل ممكن خشم خود را به رژيم شاه بيان مي‌كرد. ايشان كودتاي28 مرداد را كودتايي امريكايي براي حفظ رژيم شاه مي‌دانست.
 
 
نظرشان درباره قيام15 خرداد سال42 چه بود؟
 
 
شهيد چمران از مريدان امام خميني بود و زماني كه اين واقعه روي داد، ايشان در امريكا بود. در نامه‌هايي كه به تهران مي‌فرستاد، گاه از امام نام مي‌برد و ارادت و احترام خود را به ايشان نشان مي‌داد.
 
 
ايشان به كداميك از جريانات سياسي داخلي ايران گرايش داشتند؟
 
 
من اطلاع دقيقي از گرايشات سياسي ايشان ندارم، ولي از آنجا كه بعد ديني و مذهبي در ايشان بسيار قوي بود، قطعاً به جرياناتي تمايل داشتند كه هم انقلابي باشند و هم بعد اعتقادي آنها قوي باشد. البته درمجموع بايد گفت كه ايشان شخصيتي فراگروهي داشتند و چندان در قالب حزب يا گروه خاصي نمي‌گنجيدند.
 
 
پس از اتمام تحصيلات در امريكا چه كردند؟
 
 
ايشان در امريكا هم جزو دانشجويان برجسته بود، به همين دليل هنگامي كه تحصيلات ايشان تمام شد، سازمان فضانوردي امريكا( ناسا) ايشان را دعوت به كار كرد، اما شهيد چمران نپذيرفت. ايشان در دوران تحصيل در امريكا هم ابتكارات و اختراعات و تئوري‌هاي علمي جديدي را ارائه داده بود. ايشان پس از اتمام تحصيل مدتي در امريكا تدريس كرد، اما از آنجا كه امريكا را بستر فعاليت‌هاي صهيونيست‌ها مي‌دانست، علاقه نداشت در آنجا بماند و به دوستانش كه از او سؤال كرده‌بودند كه چرا پيشنهاد ناسا را نپذيرفته است، گفته بود نمي‌خواهد نتيجه و ثمره كارش به نفع صهيونيست‌ها وكساني تمام شود كه عليه اسلام و انسانيت برنامه‌ريزي مي‌كنند. ايشان گفت نمي‌خواهد آموزه‌هاي علمي‌‌اش در خدمت دشمنان اسلام قرار گيرد... به همين دليل در سال50، از كشور‌هاي مصر، الجزاير و لبنان بازديد كرد و در اين سفرها با امام موسي‌صدر آشنا شد. اين آشنايي نقطه عطف زندگي شهيد چمران بود و به كلي مسير زندگي ايشان را تغيير داد.
 
 
چطور اول به مصر و الجزاير رفتند و سپس به لبنان؟
 
 
در آن زمان جمال‌عبدالناصر در مصر و هواري مومدين در الجزاير حكومت مي‌كردند كه هر دو حامي جنبش‌ها و احزاب ضد استعماري و ضداستبدادي بودند. تصور مي‌كنم شهيد چمران براي فراگيري فنون نظامي به اين دو كشور رفت. شهيد چمران سپس به لبنان رفت و با امام موسي‌صدر رهبر شيعيان لبنان همكاري كرد و با هم جنبش محرومان را راه انداختند كه توانست تا حدودي خواسته‌ها و حقوق شيعيان را به آنها برگرداند. « امل» بازوي نظامي جنبش محرومان بود و شهيد چمران- كه تعليمات نظامي ديده بود- آموزه‌هاي خود را به جوانان امل منتقل مي‌كرد.
 
 
درباره اهداف و عملكرد جنبش امل، چه چيز‌هايي را از برادر شهيدتان شنيده بوديد؟
 
 
جنبش امل هنگامي كه به عنوان يك حركت نظامي ظهور مي‌كند، جنبش مقاومت فلسطين يا‌ الفتح -كه در حال مبارزه با اسرائيل بود- به دليل اهداف مشترك، با امل به آن نزديك مي‌شود و با هم ارتباط برقرار مي‌كنند. البته ديدگاه‌ها و خط‌مشي‌‌هاي اين دو حركت به هم نزديك نبود، اما مخالفت با رژيم صهيونيستي آنها را به هم نزديك كرده بود. الفتح در آن دوران يك جنبش انقلابي قوي بود و به حركت‌هاي نظامي گسترده‌اي دست مي‌زد.
 
 
نظر شهيد چمران درباره جنبش الفتح چه بود؟
 
 
شنيده بودم كه الفتح را به طور مطلق و همه جانبه تأييد نمي‌كرد، اما از آنجا كه براي احقاق حقوق فلسطيني‌هاي محروم و آواره تلاش مي‌كرد، با آنكه برخي از حركت‌هاي سياسي آنها را قبول نداشت، اما مبارزات آنها را حمايت مي‌كرد. يادم هست بعد از پيروزي انقلاب اسلامي كه شهيد چمران به ايران آمد، ديدگاه‌هاي خود را در مورد حركت جنبش فتح بيان مي‌كرد كه به مذاق بعضي از ايراني‌هايي كه نسبت به فلسطيني‌ها علاقه و حتي تعصب شديدي داشتند، خوش نمي‌آمده است. آن موقع مردم ايران به ياسر عرفات، به عنوان الگوي مبارزات ضد‌صهيونيستي نگاه مي‌كردند. البته شهيد چمران قصد نداشت او را تضعيف كند، ولي مي‌گفت كه عرفات آن كسي نيست كه مردم تصور مي‌كنند!
 
 
از نقش و تأثير شهيد چمران در جنبش محرومين برايمان بگوييد.
 
 
از جزئيات فعاليت‌هاي ايشان اطلاع دقيقي ندارم اما مي‌دانم كه يكي از اقدامات مهم ايشان، تأسيس هنرستان «المهنيه العامليه» در شهر صور در جنوب لبنان بود. شيعيان لبنان بسيار فقير و از نظر سواد و دانش عقب‌افتاده بودند. شهيد چمران به منظور آموزش‌هاي فني و صنعتي اين هنرستان را راه‌اندازي كرد و عده‌اي از معلم‌هاي شيعه را در آنجا به كار گرفت و به اين ترتيب اعتماد به نفس شيعيان جنوب لبنان را تقويت كرد. اين اقدام در جهت تقويت اقدامات امام موسي‌صدر بود. اين انسان پيشرو و عالم ديني آگاه، قصد داشت همه مسلمانان را متحد سازد تا در برابر كساني كه حقوق آنها را به رسميت نمي‌شناختند و به آنها ظلم مي‌كردند بايستند.
 
 
به امام موسي‌صدر اشاره كرديد. آيا از شهيد چمران، خاطره‌اي درباره ايشان شنيده‌ايد؟
 
 
از شهيد چمران شنيدم كه فردي مسيحي در يكي از مناطق شيعه‌نشين لبنان مغازه نوشابه‌فروشي داشت. بستني‌فروشي‌هاي مسيحي‌معمولاً نوشابه‌هاي الكلي هم مي‌فروختند ولي او اين كار را نمي‌كرد، با اين همه شيعيان از او خريد نمي‌كردند. او نزد امام موسي‌صدر مي‌رود و از اين موضوع گلايه مي‌كند. ايشان از او دلجويي مي‌كنند و روزي به مغازه او مي‌روند و در آنجا بستني مي‌خورند. اين كار امام موسي‌صدر باعث مي‌شود كه شيعيان نسبت به آن فروشنده ديد مثبتي پيدا كنند و اين اقدام ايشان تأثير بسيار زيادي روي روابط شيعيان و مسيحيان مي‌گذارد. شهيد چمران نيز افراطي‌گري را نمي‌پسنديد و با ديدي انساني و اسلامي به افراد جامعه نگاه مي‌كرد و معتقد بود طوايف مختلف لبنان بايد همدل و يكپارچه باشند تا بتوانند با دشمن مشترك خود يعني رژيم صهيونيستي مقابله كنند.
 
 
در مقام يك كارشناس و فرمانده نظامي، شهيد چمران را چگونه تحليل مي‌كنيد؟
 
 
در تصاويري كه از دوره حضور ايشان در لبنان به جا مانده، هميشه سلاح به دوش و مسلسل در دست است. هنگامي هم كه به ايران آمد و به وزارت دفاع منصوب گرديد، ستاد جنگ‌هاي نامنظم را تشكيل داد. ايشان فوق‌العاده مبتكر و با‌استعداد بود. قطعاً صحنه جنگ‌هاي جنوب لبنان با جنگ تحميلي رژيم صدام به ايران تفاوت داشت و كلاً ابعاد اين دو جنگ با هم تفاوت مي‌كرد اما تجربه‌هاي نظامي و فني‌اي كه در لبنان آموخته بود، بسيار در تشكيل ستاد جنگ‌هاي نامنظم در ايران به ايشان كمك كرد، چون ايشان اصول جنگ‌هاي چريكي را در لبنان آموخته بود، منتها نكته مهم اين بود كه اين جنگ‌ها با كمترين تلفات و هزينه انجام شوند. ايشان با نبوغي كه داشت، در ايران ابتكارات جالبي را در مواجهه با ارتش مجهز صدام به كار گرفت و توانست در ابتداي جنگ، گره از كار كشور بگشايد. پس از پيروزي انقلاب ارتش ايران ضعيف شده بود و سپاه پاسداران و بسيج هم هنوز تشكيلات منظمي نداشتند. اين شهيد چمران بود كه توانست با به كارگيري تاكتيك‌هاي نظامي مبتكرانه جلوي پيشروي ارتش صدام را بگيرد و ضربات تعيين‌كننده‌اي به ارتش عراق وارد كند.
 
 
هنگامي كه شهيد چمران در لبنان اقامت داشتند، ارتباطشان با خانواده و انقلابيون ايراني چگونه برقرار مي‌شد؟
 
 
عده‌اي از دانشجويان و مبارزان ايراني، هنگامي كه به لبنان مي‌رفتند، پس از ديدار با ايشان در آنجا مي‌ماندند و از آنجا به مبارزه با رژيم شاه ادامه مي‌دادند. عده‌اي از مبارزان و روحانيون تحت تعقيب رژيم شاه هم در آنجا مستقر مي‌شدند. پدر و مادر من، دو بار براي ديدار با شهيد چمران به لبنان رفتند. آنها از روحانيون و انقلابيون ايراني كه در آنجا بودند و نمي‌توانستند به ايران برگردند، براي ما صحبت مي‌كردند و مي‌گفتند دكترچمران در آنجا آرامش و آسايش ندارد و استراحت زيادي نمي‌كند. ايشان در پاسخ به مادرم كه گفته بود كمي استراحت كن، گفته بود:‌«‌مگر حضرت علي(ع) استراحت مي‌كرد؟ اگر ما ادعا مي‌كنيم كه شيعه ايشان هستيم، نبايد تا وقتي كه ظلم هست آرامش داشته باشيم». شهيد چمران تلاش مي‌كرد با بودجه و امكانات بسيار اندكي كه در لبنان در اختيارش بود، كارهاي زيادي را انجام بدهد. ايشان هم به مردم جنوب لبنان مي‌رسيد و هم به مبارزان ايران كمك مي‌كرد. كساني بودند كه عقيده‌شان با شهيد چمران يكي نبود، ولي ايشان با نهايت فروتني و تواضع تجربه‌هاي خود را در اختيار آنها قرار مي‌داد و كمكشان مي‌كرد.
 
 
با توجه به جايگاه بالاي علمي ايشان، آيا رژيم شاه هيچ وقت تلاش كرد ايشان را به ايران برگرداند؟
 
 
بله، رژيم چندين بار افرادي را به لبنان فرستاد تا ايشان را متقاعد كنند كه برگردد، ولي شهيد چمران قبول نكرد. او مي‌دانست كه اگر برگردد، راحتش نخواهند گذاشت و فعاليت‌هايش را محدود خواهند كرد.
 
 
چه كساني از طرف رژيم با ايشان تماس گرفتند؟
 
 
مأموران سفارت ايران در لبنان، چندين بار به سراغش رفتند. در تهران هم چند بار ساواك پدرم را احضار كرد تا از ايشان درباره شهيد چمران اطلاعاتي را كسب كند، ولي پدرم از جزئيات كارهاي شهيد چمران اطلاع نداشت و هميشه يكسري اطلاعات كلي را در اختيار آنها قرار مي‌داد.
 
 
چه شد كه ايشان لبنان را ترك كرد و به ايران آمد؟
 
 
پيروزي انقلاب اسلامي نه تنها در ايران كه در خاورميانه يك نقطه عطف تاريخي بود و توانست ايران را به محور حركت جنبش‌هاي رهايي بخش براي ملت‌هاي منطقه تبديل كند. شهيد چمران مي‌دانست كه مسلمانان لبنان براي دستيابي به حقوق خود، به يك پشتوانه قوي مادي و معنوي نياز دارند و ايران پس از پيروزي انقلاب از چنين جايگاهي برخوردار بود. به همين دليل ايشان به ايران بازگشت تا دانش و مهارت خود را در اختيار انقلابي قرار دهد كه آن را منشأ حركت اسلامي در دنيا مي‌دانست. بعد از ورود به ايران هم، پس از شهادت سپهبد قرني مسئوليت وزارت دفاع به عهده‌اش قرار گرفت. پس از انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي نماينده و سپس از سوي امام، نماينده ايشان در شوراي عالي دفاع شد. با شروع جنگ تحميلي، ستاد جنگ‌هاي نامنظم را تشكيل داد و از آن پس بيشتر وقت خود را در جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل سپري كرد و سرانجام نيز به درجه رفيع شهادت نائل آمد. يادم هست كه پس از آغاز جنگ، تنها چند بار توانست به تهران بيايد و فقط يك بار به منزل پدر رفت.
 
 
از نخستين ديدارتان با ايشان، پس از سال‌ها كه به وطن باز‌گشتند، چه خاطره‌اي داريد؟
 
 
تمام دوران كودكي من، لبريز از خاطرات شيرين ارتباط پر از مهر و محبت ايشان با بچه‌ها بود. بعد از پيروزي انقلاب با‌خبر شدم كه قرار است ايشان همراه عده‌اي از علماي شيعه و سني لبنان خدمت حضرت امام بروند. من هم خود را به مدرسه علوي رساندم و ايشان را در آنجا ديدم. يادم هست كه چقدر علماي لبنان خوشحال بودند و همه از پيروزي انقلاب احساس غرور و شادي مي‌كردند. يكي از آن علما، مرحوم شيخ محمدمهدي شمس‌الدين بود كه در واقع جانشين امام موسي‌صدر به حساب مي‌آمد. يك روز هم تعدادي از اعضاي اين هيئت را به زيارت حضرت عبدالعظيم در شهر ري بردم و به محل اقامتشان برگرداندم.
 
 
آيا با دوستان لبناني شهيد چمران ارتباط داريد؟
 
 
در سال‌هاي اول پيروزي انقلاب و پيش از شهادت ايشان، گروه‌ها و شخصيت‌هاي لبناني كه به ايران مي‌آمدند، با ايشان و برادر بزرگ‌ترم ديدار مي‌كردند. پس از شهادت ايشان نيز هر وقت به ايران مي‌آمدند با مهندس چمران ديدار و از شهيد چمران ياد مي‌كردند.
 
 
اشاره‌اي هم به فرزندان شهيد چمران داشته باشيد.
 
 
ايشان زماني كه در امريكا تحصيل مي‌كردند، با يك خانم امريكايي- كه همكلاسي ايشان بود- ازدواج كرد و صاحب سه فرزند شدند. اين خانم همراه با شهيد چمران به لبنان رفت و مدتي در آنجا زندگي كرد، اما با شروع حملات ارتش صهيونيستي، پدر و مادر همسر شهيد چمران از ايشان خواستند كه به امريكا برگردد، چون خانواده در جنوب لبنان امنيت جاني نداشت. از سوي ديگر امكان تحصيل هم براي بچه‌ها وجود نداشت. شهيد چمران نپذيرفت كه به امريكا برگردد و آن خانم با بچه‌ها برگشت. چند سال بعد شهيد چمران با يك بانوي لبناني از شيعيان جنوب لبنان ازدواج كرد.
 
 
و سخن آخر؟
 
 
شهيد چمران تعريف مي‌كرد يك بار كه براي ديدار با حضرت امام به نجف مي‌رود، نيمه شب مي‌رسد و چون مسافرخانه‌ها باز نبوده‌اند، شب را درحرم حضرت علي(ع) و روي زيلو‌ها و گليم‌هاي آنجا سر مي‌كند و بعد از اذان صبح به منزل امام مي‌رود. اين حضور شبانه در حرم حضرت علي(ع)براي ايشان بسيار شيرين بود.
 
 
با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر