نويسنده: حسن فرامرزي
چند وقت پيش مقالهاي از انديشمندي ميخواندم كه محور مقاله درباره تفاوتهاي دو زندگي و دو انسان بود، وقتي خطكش و معيار يكي در زندگي، «بودن» و ديگري «داشتن» باشد. موضوع مورد بحث اين بود كه اگر شما در زندگي به اين فكر كنيد كه من چه هستم و كه هستم به يك نوع مقصد و مرادي خواهيد رسيد و چيزهايي را در زندگي خواهيد ديد و اگر در زندگي معيار شما اين باشد كه من چه دارم و چه جمع كردهام به جاي ديگري خواهيد رسيد و چيزهاي ديگري را خواهيد ديد.
از اين زاويه ديد ميتوان به موضوع مورد بحث در اين صفحه پرداخت. اگر كسي حس كند كه هويت و دارايي او نه به «بودن» كه به «داشتن» گره خورده در آن صورت او خواهد كوشيد كه از هر وسيلهاي براي نمايشِ داشتن يا دارايي خود استفاده كند بنابراين او چيزهايي را خواهد خريد كه به واقع به آنها نياز چنداني هم ندارد يا بابت نوع برند آنها مجبور است كه مبالغي بسيار بالاتر از ارزش واقعي آنها بپردازد.
همچنان كه امروز تحليلگران اجتماعي معتقدند رفتارهاي نوكيسهها در زير اين بحث قابل درك است. آدمهايي كه از هر فرصتي براي نمايش ثروت خود بهره ميبرند و چه فرصتي براي آنها بهتر از خريد كه بتواند ميزان داراييهاي آنها را به نمايش بگذارد. در واقع افراد به ميزاني كه از اصالت برخوردارند به سمت تعريف خود با بودن حركت ميكنند و به ميزاني كه از اصالت فاصله ميگيرند و وجود عاريتي را قبول ميكنند ديگر نميتوانند با بودن، خود را تعريف كنند. آنها در واقع انباشتهاي از داراييهاي فرهنگي و معنوي و تخصص ندارند كه نام آن را بتوان «بودن» گذاشت بنابراين به گزينه «داشتن» روي ميآورند و سعي ميكنند كه اين خلأ و كمبود را از زندگيشان برطرف سازند.
چند وقت پيش خبري در رسانهها ميخواندم كه اكثريت مشتريهاي برندهاي كيف و كفش و لباس فرانسه از نوكيسههاي چيني هستند. در اين مقاله آمده بود كه فرانسويها حتي طبقه ثروتمند اين جامعه كه به صورت سنتي و نسل به نسل داراي ثروت فاميلي و خانوادگي هستند چنين رقمهاي درشتي براي اين خريدها صرف نميكنند، اما پولدارهاي تازه به دوران رسيده چيني براي اينكه نشان دهند چقدر پول دارند حاضرند رقمهاي نجومي براي خريد يك كيف يا كفش صرف كنند.
در واقع ميتوان گفت كساني كه هويت خود را به داشتن گره ميزنند بيشترين اتلافكنندگان سرمايهاند. گفتاري در نهج البلاغه از اميرالمومنين (ع) وجود دارد كه ايشان در توصيف مؤمن ميگويند: «قليل المؤنه كثير المعونه»؛ به عبارت ساده مؤمن هزينه كم و بازدهي بالايي دارد. اين يعني وقتي كسي وجود خود را به بودن گره ميزند، اتفاقي كه براي او ميافتد اين است كه داشتن در چشم او خرد ميشود. ممكن است كه چنين فردي اتفاقاً ثروتمند باشد و دارايي هم داشته باشد اما آن دارايي در چشم او نمودي از نمايش را به خود نميگيرد، بنابراين او اين ثروت را در اختيار خريدهاي تجملي و گوناگون قرار نميدهد، همچنان كه نمونههايي از اين دست را در تاريخ داريم كه وقتي ثروت در دست پاكدستان و صالحان قرار ميگيرد در راستاي منافع ملي و رشد قابليتهاي انسانها و افزايش ثروت ملي قرار ميگيرد، همچنان كه نمونه شاخص در اين زمينه حضرت خديجه (س) است و ثروت در دست ايشان كه وجود خود را در بودن و نه داشتن تعريف كرده بود، مايه رشد و بهروزي مسلمانان شد.