جهاني شدن، اسم خيلي قشنگي است و هر كشوري فكر ميكند بازارهاي جهاني به رويش باز ميشود، اما جهاني شدن به معناي تبديل شدن به يك پيچ و مهرهاي در ماشين سرمايهداري غرب، نبايد مورد قبول هيچ ملت مستقلي باشد.
امروز «جهاني شدن» يا به تعبير دقيقتر «جهانيسازي» يكي از مسائل مهم و مورد بحث در دنياست؛ هرچند تئوريسينهاي وابسته به قدرتهاي سلطهگر جهاني تلاش ميكنند جهاني شدن را بهعنوان پديدهاي جذاب به بشريت و بهخصوص ملتها و دولتهاي مستقل معرفي كنند: «امروز تئوريسينها و تبليغاتچيهاي غربي درصددند خط ارتجاع به غرب - خط برگشت به همان تحميلپذيري غربي- را دوباره برگردانند. . . تحت عنوان يك تئوري شبه روشنفكرانه؛ بهعنوان يك حرف نو؛ تئوري جهاني شدن.» اما حقيقت اين است كه: «جهاني شدن، گفتمان واقعبيني، گفتمان پيوستن به نظم نوين جهاني؛ يعني سياهي لشكر امريكا شدن! اين جهاني شدن، اسمش جهاني شدن است، اما باطنش امريكايي شدن است. جهانيسازياي كه شبكه سرمايهداري جهاني، مطرح و دنبال ميكند يعني يك مجموعه از قدرتهاي جهاني؛ عمدتاً همان كساني كه استعمارگران ديروز دنيا بودند؛ چند كشوري كه درصددند فرهنگ و اقتصاد و عادات و آداب خودشان را به همه دنيا گسترش دهند؛ يك شركت سهامي درست كنند كه 95 درصد سهمش در واقع مال آنهاست.»
هدايت جهانيسازي بر عهده طبقه «زرسالاران اقتدارطلب» است كه هدفشان سيطره بر منافع حياتي همه دنياست: «اشغالگر، يك طبقه اجتماعي است؛ طبقهاي كه دولت امريكا و دولتهاي ديگر را به قدر توانايي و قدرت خود و آمادگي آنها دارد هدايت ميكند... هدايت، هدايت يك دولت نيست؛ هدايت يك مجموعه طبقاتي است كه اگر بخواهيم در يك عبارت براي اينها اسم معين كنيم، بايد بگوييم «زرسالاران اقتدارطلب.» هدفشان هم سيطره بر منابع حياتي و مالي همه دنياست. البته اين سيطره، يك الزامات سياسي دارد كه همان نظم نوين جهاني است؛ يك الزامات علمي و اداري دارد كه به تدريج خود را به آن نزديك ميكنند. مسئله جهانيسازي كه امروز در تجارت، پول، فرهنگ و شبكههاي فرهنگي - مثل اينترنت و مانند آن- مطرح است، همه دانسته و نادانسته در خدمت اين مجموعه طبقاتي است.
برگرفته از مجموعه فرمايشات رهبر معظم انقلاب