قبلاً شنیده بودیم (فقط شنیده بودیم، نه اینکه دیده باشیم زبانم لال!) که میگویند فلان رقاص «صحنه را به آتش کشید!» مضمون همین فرمایش برادر محسن است و آتشی که ترامپ و همرقصانش به پا کردند.
در نتیجه این هنرنمایی، از منچستر تا تهران در آتش سوخت و دودش هم به چشم و حلق دوحه رفت.
اوج هماهنگی رقاصها !
رئیسجمهور امریکا و شاه سعودی با این برنامه، هماهنگی خود را با یکدیگر بیش از پیش به نمایش گذاشتند، به طوری که کارشناسان امر آن را از حرکات موزون در افتتاحیه المپیک هم هماهنگتر تشخیص دادند! آن شب با هر حرکت دست ترامپ، شمشیر در دست ملک سلمان بالا و پایین میرفت و بلافاصله آن سوتر دست یک عضو دیگر از این گروه این حرکت را تکرار میکرد و همینطور این هماهنگی هنرمندانه ادامه یافت تا یک سرش رسید به انگلیس و سر دیگرش رسید به تهران! هر بار که شمشیری در مهمانی عربستان به رقص درآمد، چند نفر در گوشه و کنار دنیا به هوا رفتند!
شاباش عربی روی لب ترامپ!
البته این همه قر و قمیش، بیشاباش هم نماند! شاه سعودی که حسابی کیفش کوک بود، دست کرد توی جیبش و نصف درآمد ناخالص ملی کشور عربستان را درآورد و گذاشت بین لبهای دونالد ترامپ و بقیه پولهایش را هم هلهلهکنان پاشید روی سر حریف امریکایی!
آن موقعها که ترامپ به تاجر بودنش مینازید، بعضیها میگفتند سیاست را چه به تجارت؟! اما حالا ربطش را فهمیدند و به چشم دیدند که وقتی دور دست یک کاسب کارکشته بیفتد، چطوری از کف بازارِ روابط بینالملل، پول پارو میکند! ترامپ قدر مشتری وفاداری مثل شاه سعودی را میداند، نه اینکه مثل سیاستمداران دیگر به او فقط به چشم یک رئیس کشور نگاه کند که باید باهاش دست داد و جلویش لبخند زد و عکس یادگاری گرفت و دیگر هیچ!
رقاص خوب هم مثل تاجر خوب است. اگر کارش را بلد باشد میداند قرهای کمرش را کجا بریزد! یک جایی میریزد که شاباش چرب و چیلی به پایش بریزند!
یک قر اضافه عوض شاباش!
حالا حدس بزنید رئیسجمهور امریکا در مقابل آن همه سخاوت و مهماننوازی به عربها چه داد؟ یک کالای استراتژیک؟ یک علم جدید؟ یک فناوری نوین؟... نخیر، از این خبرها نبود.
اگرچه ملک سلمان آن قدر چشم و دل سیر(!) است که بدون چشمداشت(!) این سخاوت را به خرج داد و توقع زیادی نداشت. نهایتش شاید به ترامپ گفته باشد یک قر دیگر بدهد تا دور هم صفا کنند! این آخر توقعات ملک سلمان بوده. اما ترامپ خودش برای اینکه نظر سعودیها را جلب کند که بعدها باز هم دم دکانش بیایند، یک خروار تیر و تفنگ و ساچمه و فشنگ به آنها پیشکش کرد که در این شرایط به کار شاه بیاید و پیرمرد مجبور نباشد با این هیکل نحیفش(!) از تسلیحات قدیمی و تاریخ گذشته استفاده کند! به ویژه الان که مصرفش هم بالا رفته(!) و خوبیت ندارد نظامیانش با آن سلاحهای رنگ و رو رفته قبلی مردم را بکشند.
مرگ اتوماتیک، حق مسلم مردم!
اصلاً برای خود مردم منطقه افت دارد که با بمب و گلولههای قدیمی کشته شوند. مگر مردم اینجا چه کم از اروپاییها و امریکاییها دارند؟! آنها هم حق دارند از تمام وسایل رفاهی(!) که در دنیا مرسوم است بهرهمند شوند. بنابراین کشته شدن با سلاح اتوماتیک یک حق طبیعی برای مردم یمن و عراق و سوریه و لیبی است که رئیسجمهور امریکا به عنوان کدخدای جهانی این حق را برایشان فراهم کرده است. دستش بشکند که نمک ندارد!
پاداش عملیات شاباشطلبانه!
سرکرده گروه رقاصجوی داعش (پیکارجوی سابق به روایت BBC) پس از مشاهده فیلم هنرنمایی موزون ترامپ و سلمان، وقتی متوجه شد که او نیز از مواهب این انعطافپذیری بیبهره نمیماند و سلاح و تجهیزات مورد نیازش جور میشود، لب به تحسین این کش و قوس گشود و در بیانیهای اعلام کرد: این کمر است یا خودپرداز؟! لامصب هر چرخی که میخورد صد میلیون دلار ازش میریزد و ما را مثل بچهها در عروسی ترغیب به شیرجه زدن زیر پای رقصندگان میکند! از این لحظه فتوا میدهم هر عضو داعش در هر کجا که مجلس پایکوبی بر پا بود وظیفه دارد برای قاپیدن شاباشها وارد عملیات شود و اگر در این راه کشته شود به بهشت رقصندگان میرود!
رقص مردگان
شاعر می گوید:
«در پیش رخش چه رقص میکرد / وز آتش عشق جان چه میشد»
چه اشکال دارد یک عده به پای رقص این دو دلبر طناز قربانی شوند؟! بالاخره هیچ رقص قشنگی هیچ کجا بیتلفات نبوده! اینهایی هم که میبینید در اقصی نقاط دنیا در خون میغلتند، در حقیقت ذوقمرگ میشوند بر اثر رقص این نازنینان! خدا انشاءالله خودشان را به اعلی درجه ذوق برساند که اجر زحماتشان را بچشند.
در هجو این رقص به همین مقدار بسنده و تا کار به جاهای باریک نکشیده کانال را عوض میکنیم!