نويسنده: كسري محمديان
امروزه بسياري از خانوادهها از جوان يا نوجوان خود گلايه ميكنند كه چرا به بزرگترها احترام نميگذارند؟ آنان ميگويند در دوران كودكي و نوجوانيشان پدر و مادر ارزش و احترام ويژهاي در خانواده داشت اما چرا جوان امروزي اينگونه شده است؟ درقديم، پدر و مادرها بر اساس الگوهاي رفتاري و تربيتي خود فرزندانشان را تربيت ميكردند و پرورش ميدادند كه البته به مرور زمان و با تغييرات اساسي در روابط اجتماعي افراد، برخي از اصول اخلاقي و الگوهاي رفتاري، تغييرات محسوسي پيدا كرد. شايد مشغله زياد مردم، تغييرات بومي و فرهنگي، تغيير كلي روش و سبك زندگي و عوامل اقتصادي از عوامل تأثيرگذار در اين موضوع باشد.
احترام يادگرفتني است
با يك نگاه اجمالي به نسل امروزي، برخي جوانان و نوجواناني را ميبينيم كه براي خيلي از ارزشها حرمت و احترام قائل نيستند. همه از اين نسل گلايه دارند ولي چه كسي را غير از پدران و مادران اين نسل ميتوانيم مقصر بدانيم؟ برخي پدران و مادران تحصيلكرده و متمدن امروزي نسلي از جوانان را تحويل جامعه دادهاند كه با واژه احترام بيگانه هستند. نسلي كه نه تنها به بزرگترها و پدر و مادر خود احترام نميگذارد حتي براي خود نيز احترام و ارزش چنداني قائل نيستند. اين نسل تقصيري ندارد، چون در طول زندگي خود احترامي از كسي نديده است كه ياد بگيرد به ديگران و قوانين حاكم بر جامعه احترام بگذارد. جواناني تربيت شدهاند كه به راحتي دروغ ميگويند، به راحتي دست به كارهاي خلاف ميزنند، به راحتي فقط به دليل داشتن پول پدر، قانون را زير پا ميگذارند. با نسلي از جوانان در جامعه روبهرو هستيم كه حرف گوش نميدهند يا شايد بهتر است بگوييم ياد نگرفتهاند كه حرف گوش بدهند. بلد نيستند خواستهها و توقعات و ناراحتيهاي خود را با شيوه درست و با زبان ساده بيان كنند. جواناني كه عزت نفس خود را در هياهوي مشغلههاي والدين و بيتوجهي آنها گم كرده است. با همه اين احوال پيش از آن كه جوانان را سرزنش كنيم بياييد صادقانه از خود بپرسيم كه ما والدين در مورد آموزش احترام، براي فرزندانمان چه كردهايم؟
رسم كمرنگ شده احترام به بزرگترها
تغيير سبك زندگي در جامعه امروزي، بسياري از ارزشهايي كه در گذشته مهم و اصل بودند را يا كمرنگ كرده و يا كاملاً از بين برده است. يكي از اين ارزشها احترام به بزرگترهاي خانواده است كه اين روزها بسيار كمرنگ شده و اين كمرنگ شدن خسارتهاي زيادي را به جامعه وارد كرده است. تغيير سبك و شيوه زندگي و رفاه نسبي كه در خانوادههاي امروزي با هزار مشغله وجود دارد، به يكي از دلايل براي رها كردن فرزندان تبديل شده است. به اين معني كه والدين در برابر اين رها كردن كودكان خود ميگويند «ما سختي زياد كشيدهايم و نميخواهيم فرزندان ما نيز مانند ما سختي بكشند»، در نتيجه پدر و مادر رفاه را براي فرزندان خود تأمين ميكنند اما اين رفاه به چه قيمتي است؟ مثلاً فرزندان هرچه بخواهند را برايش فراهم كنند يا هر رفتاري را دلشان خواست انجام دهند بدون اينكه كوچكترين گوشزدي را به آنها بكنند.
آيا اين درست است؟ يا متأسفانه شاهد هستيم والديني را، زمانيكه در اتوبوس يا وسايل نقليه عمومي هستند، با كوچكترين ابراز خستگي و كلافگي از جانب فرزندشان، خود از صندلي بلند ميشوند تا آنها بنشينند، در نتيجه اين رفتارها، باعث تربيت نادرست فرزندان شده و در آنها نهادينه ميشود و هنگامي كه پيرمرد يا پيرزني را در اتوبوس ميبينند كه بسيار ضعيف و نحيف است از صندلي بلند نشده و هيچ احترامي براي بزرگتر از خود قائل نيستند و اين رفتار را تكرار ميكنند. ازسويي والدين بايد به پدر و مادر خود احترام بگذارند تا فرزندان آنها ياد بگيرند به بزرگترها احترام بگذارند.
نه اينكه پشت سر پدر و مادر خود غيبت كرده و نكات منفي آنها را متذكر شوند و از فرزندان خود چنين انتظاري داشته باشند كه چرا به پدربزرگ يا مادربزرگ خود احترام نميگذارند! روانشناسان معتقدند: شخصيت اصلي هر كودك در سن نوجواني شكل ميگيرد، در سن 16- 15سالگي تمام عوامل محيطي تأثيرگذار است و قسمت عمده اين تربيت به نوع رفتار والدين در زمان كودكي او برميگردد.
كودكان محترمند مثل بزرگترها
يكي از مشكلات عمدهاي كه در جامعه امروزي با آن مواجه هستيم اين است كه برخي والدين به كودكان خود احترام نميگذارند در حالي كه كودكان هم مثل بزرگترها محترمند. بنابراين چنين كودكاني نه تنها والدين خود را مورد احترام قرار نميدهند بلكه به هيچ كس ديگر، حتي به خودشان هم احترام نميگذارند. پدر و مادري كه به فرزند خود احترام ميگذارند، در تربيت او موفقترند. چون كودكان در اينصورت بهتر به سخنان و نصايح والدين خود گوش ميدهند. اگر به شخصيت آنها بياحترامي يا توهين شود، اين رفتار دشمني و كينه آنها را به همراه خواهد داشت. آموزش رفتار احترامآميز يكي از مهمترين وظايفي است كه برعهده والدين است و بهترين روش آموزش، نشان دادن احترام است، آن هم نه فقط احترام به ديگر بزرگسالان بلكه احترام به خود فرزندان.
خانواده مهمترين و اصليترين مكان براي پرورش و تربيت كودكان است و والدين بزرگترين و مهمترين الگو براي فرزندانشان هستند. وقتي ما به كودكانمان احترام ميگذاريم آنها نيز ياد ميگيرند به ما و قوانينمان احترام بگذارند و بزرگواري و احترام گذاشتن به ديگران را از همان كودكي ياد بگيرند. آموزش احترام به كودك او را فردي مستقل و داراي عزت نفس بارميآورد و او را از ارتكاب كارهاي بد بازميدارد.
يكي از روشهاي رسيدن به اين هدف، گوش كردن به كودكانمان است. گوش دادن به كودك، به طور غيرمستقيم اين پيام را به او منتقل ميكند كه ما برايش ارزش و احترام قائل هستيم و باعث به وجود آمدن حس ارزشمندي در او ميشود. پس هيچ وقت از گوش دادن به حرفهاي كودك اجتناب نكرده و اين گوش دادن را به وقت ديگري موكول نكنيم. با كودكان خود صحبت كنيم. در مورد مسائل مختلفي كه در طول روز برايمان اتفاق افتاده صحبت كرده و احساساتمان را درباره موضوعات گوناگون بيان كنيم. با اين كار در واقع به كودكانمان نشان ميدهيم آن قدر برايش احترام قائل هستيم كه او را در عقايد و احساساتمان شريك كردهايم. در جلسات و تصميمگيريهاي خانوادگي كودكان خود را نيز شركت دهيم و نظرات آنها را جويا شويم و اگر امكانش بود به نظرشان عمل كنيم. اگر هم امكانش نبود دليل آن را توضيح دهيم. اگر به اين باور رسيدهايم كه بچهها ميتوانند به خوبي از عهده كارهايشان برآيند و مسئوليتپذير باشند، اعتماد كنيم و به آنها نشان دهيم كه به استقلالطلبي آنها اعتقاد داريم و در واقع به آنها فهماندهايم كه برايشان احترام قائل هستيم.
احترام گذاشتن در واقع يك نوع نگرش است. احترام گذاشتن و رفتار احترامآميز به يك كودك كمك ميكند كه در زندگي موفق باشد. اگر كسي براي همسالان خويش، والدينش يا حتي براي خودش احترام قائل نباشد تقريباً موفقيتش غيرممكن خواهد بود. يك فرزند مؤدب مراقب رفتارش با اعضاي خانواده و تمام كساني كه با آنها ارتباط دارد، است و همراه خوبي براي همسالان خودش محسوب ميشود.