کد خبر: 854752
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
راوي اين ستون يكي از رزمندگان دفاع مقدس است كه چون رسته اطلاعاتي دارد، بارها در جبهه دفاع از حرم نيز حضور يافته است.
 محمدرضا محمدي
راوي اين ستون يكي از رزمندگان دفاع مقدس است كه چون رسته اطلاعاتي دارد، بارها در جبهه دفاع از حرم نيز حضور يافته است. از وي كه نمي‌خواست نامش را منتشر كنيم خواستم خاطره‌اي از حضور در جبهه عراق به عنوان يك مدافع حرم ذكر كند. طفره رفت اما نهايتاً خاطره‌اي از دوران دفاع مقدس بيان كرد كه شيرين و دلپذير است.
جنگ در جبهه مياني و شمالي خصوصيات خاص خودش را داشت. منطقه كوهستاني بود و اغلب بايد برسرتصاحب يك تپه يا بلندي با دشمن درگير مي‌شديم. در چنين مواقعي آن طرفي كه روي بلندي مستقر بود، تسلط خوبي روي نيروي مهاجمي داشت كه از دشت يا دره به او هجوم مي‌بردند. در مقابل آن، نيرويي كه از پايين دست به بلندي يورش مي‌برد، علاوه بر گلوله‌هاي دشمن، بايد با ناهمواري‌ها و سختي صعود به قله نيز مقابله مي‌كرد.
سال 64 حضرت امام فرموده بودند با عمليات محدود و ايذايي به جبهه‌ها تحرك ببخشيد، لذا بسياري از لشكرها خودشان طرح عمليات محدودي را به قرارگاه مركزي ارائه مي‌دادند كه بعد از پذيرش توسط فرماندهان ارشد، توسط خود لشكر در يك منطقه نه چندان وسيع انجام مي‌گرفت. لشكر ما هم تصميم گرفت يك عمليات محدود را انجام دهد. اسم عمليات و منطقه آن درست يادم نيست اما به خوبي يادم است كه ما به عنوان گردان پشتيبان بايد از دو گرداني كه مسئول گرفتن ارتفاعي شده بودند حمايت مي‌كرديم.
من آن زمان نوجوان بودم و چون رزمنده‌اي كم تجربه به شمار مي‌رفتم، به گردان پا طلايي‌ها منتقل شدم. در گردان ما چند نفر پايشان پلاتين داشت و به همين خاطر بچه‌ها به شوخي پاطلايي‌ها صدايمان مي‌كردند. اغلب نيروهاي گردان هم يا مثل من كم سن و سال بودند يا برعكس در سنين ميانسالي قرار داشتند و يا به هرشكل نيروي رزمي به تمام معنا به شمار نمي‌رفتند، لذا در عمليات رزمي معمولاً از گردان ما به عنوان پشتيبان استفاده مي‌شد.
با شروع عمليات زبده‌ترين گردان وارد عمل شد و به شدت با دشمن درگير شد اما طولي نكشيد كه اعلام كردند تپه تسخير نشده و بچه‌ها با تلفات بسياري عقب‌نشيني كرده‌اند. گردان احتياط وارد عمل شد. آن هم سرنوشتي بهتر از گردان اولي پيدا نكرد. بنابر اين به اجبار از گردان پا طلايي‌ها خواستند وارد عمل شوند. در ضمن خودمان هم مشتاق بوديم در عمليات شركت كنيم و نهايتاً دستور حمله صادر شد.
آن شب هيچ كس فكرش را نمي‌كرد كه ما بتوانيم كاري در برابر دشمني سمج پيش ببريم. بچه‌هاي ما اگرچه توانايي جسمي و آموزشي دو گردان اول و دوم را نداشتند، اما دل را به صاحبش سپردند و به خط دشمن زدند. نمي‌دانم آن شب چه گذشت و دشمن چه نيرويي در ما ديد كه با هر قدم مان يك قدم عقب‌نشيني مي‌كرد. شبي كه من يكي از معجزات الهي را به عينه ديدم. با كمترين تلفات خط دشمن را درهم شكستيم و تپه مورد نظر را فتح كرديم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار