فاطمه بيضائي
آشنایي با يكي از دوستان شهيد مهدي مدني فرصتی پدید آورد تا با اين شهيد بيشتر آشنا شويم. شهیدی از اهالی روستای «دیرالقانون رأس العین» از توابع شهر «صور» در جنوب لبنان. شهيد مهدي در سال ۲۰۰۹ عضو حزبالله شد و در روند مجاهدتهايش در «دیر القانون رأس العین جنوبی» به شهادت رسيد. با ابوهادي همراه ميشوم تا از شهيد مهدي مدني ابوصالح و لحظات ناب شهادتش برايمان بگويد.
متخصص موشکی مهدی متولد دوم اسفند 1370 بود. در مدت همراهي و آشنایي با مهدي شاخصههاي اخلاقي خاص و نابي از ايشان در خاطرم ماند. مهدي بسيار خوشخلق و مهربان بود. به پدر و مادرش احترام زيادي ميگذاشت. بسيار محبوب و دوستداشتني بود. صداقت بسياري در رفتار و كلامش داشت. مهدي چهره زيبا و دلنشيني داشت. از تمکن مالی خوبی هم برخوردار بود اما دل از همه تعلقات دنيایي بريد.
روز شهادتش، در روند عمليات، مهدي را ديدم در صف جلويي پيشروي نيروها حركت ميكرد. ناگهان يك خمپاره آمد و بعد هم يك خراش روي صورتش. به سمتش رفتم تا كمكش كنم اما به من گفت حركت كن، چيزي نيست برو پيش بچههاي ديگر و به آنها كمك كن. یک خراش خفیف بیشتر نیست.
مهدي روی زمین افتاده بود، همهاش می گفت یا صاحب الزمان(عج)، یا زهرا(س) تا برگشتم دیدم اصل ضربه و جراحت اصلي روي کمرش است. تا آمبولانس بچههای بهداری برسد مهدي شهید شد. در همان دمادم و لحظات ناب آسماني شدنش هم ايثار كرد. ابتدا خواست تا به داد بچهها و همرزمان شهيدش برسيم. مهدي هميشه همين طور بود. در سخت ترين شرايط قوي بود. مهدي سال ۲۰۰۹ عضو حزبالله شد. در سن ۱۷ سالگی، متخصص موشکی شد. در آزادسازی القصیر و قلمون فعالیت زیادی داشت. ايشان در سن 23 سالگي به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
ابوصالح حزبالله نام جهادياش ابوصالح بود. اين لقب را خيلي دوست داشت. يكي از كارهايي كه مهدي هر روز صبح به انجام آن مبادرت ميكرد، خواندن زيارت عاشورا بود و من فكر ميكنم استمرار همين زيارت عاشوراها بهانهاي براي پرواز و شهادتش شد. يعني قرائت همان زيارت عاشوراها ابوصالح را شهيد كرد. به نظر من شهدا واقعاً ابتدا شهيد ميشوند، يعني تا از همه تعلقات دنياييشان نگذرند و نگذارند به اين مرتبه نميرسند. مهدي گذشت تا در نهايت در۹ شهریور 1394 در دیر القانون رأس العین جنوبی آسماني شد.