نویسنده: کبری آسوپار
«انتخابات تمام شده و رفاقت بايد جايگزين رقابت شود»؛ «رئيسجمهور منتخب رئيسجمهور همه مردم ايران است»؛ «بايد همه به دولت كمك كنيم تا در اداره كشور موفق باشد»؛ «از دو قطبي شدن جامعه پرهيز كنيم» و ... از اين دست عبارتها در روزهاي پس از انتخابات زياد شنيدهايم؛ سخناني كه مسئولان ميگويند و متأسفانه بايد اذعان كرد گرچه مخاطب آن را مردم قرار داده اند، اما بايد گفت تنها مخاطبان اين سخنان خود مسئولان ميتوانند باشند.
مردم تا پيش از انتخابات هم با يكديگر رفيق بودند؛ نه در برنامههاي زنده تلويزيوني به يكديگر تهمت زدند، نه عليه يكديگر سند افشا كردند، نه بدوبيراهي بههم گفتند، نه جلوي ميليونها بيننده تلويزيوني همديگر را متهم كردند و نه سخنرانيهاي چند هزار نفرهاي داشتند كه طي آن به كانديداي رقيب بي احترامي كنند يا همه 40 سال جمهوري اسلامي را زير سؤال ببرند. مردم كه فقط تماشا ميكردند روند رقابتي را كه ديگر نميتوان گفت سالم بوده است. اگر اين ميانه در شبكههاي اجتماعي هم مطالبي دروغ عليه كانديداها نشر يافت و كاربران عادي هم به نشر آن كمك كردند، سهم مردم سادگيشان بوده كه فريب ستادها و سخنرانيها و كانديداها و حاميان خاص كانديداها را خوردند و حرفشان را باور كردند. اين بداخلاقيهاي قبل از انتخابات از بالا به پايين تزريق شد؛ وگرنه مردم وسط اين جدلها نبودند. پس مخاطب اصلي آن سخنان ابتداي نوشتار، مسئولان هستند، گرچه كه گويندهاش هم خودشان باشند!
و اما نكته اصلي آن كه سخناني اين روزها بيان ميشود كه نشان ميدهد براي اصليترين كانديداي انتخابات رياست جمهوري دوازدهم گويا هنوز انتخابات رياست جمهوري تمام نشده است و او در دو نوبت سخنراني پس از آوردن رأي بيشتر در انتخابات 29 ارديبهشت، همچنان به تحقير و توهين رقيب و حاميانش ادامه ميدهد.
اولين بار حسن روحاني در سخنان خود ساعاتي پس از اعلام نتيجه انتخابات رياست جمهوري دوازدهم صريحاً گفت كه «اين پيروزي، پيروزي صلح و آشتي بر تنش و خشونت بود» و جايي ديگر در همان سخنان ميگويد: «امروز دنيا به خوبي ميداند كه ملت ايران مسير زندگي در تعامل با جهان به دور از خشونت و افراطيگري را برگزيده است. » اين يعني يك دوقطبي خطرناك صلح و خشونت در سطح ملي؛ دو قطبياي كه يك سوي آن كانديداي حداكثري و حاميانش هستند و سوي ديگر كانديداي اقليت 16 ميليون نفري.
با اين حساب آيا حاميان كانديداي رقيب كه رسماً حامي خشونت ناميده شدهاند، برايشان پذيرش آن كه كانديداي داراي رأي حداكثري رئيسجمهور آنان هم است، سهل خواهد بود؟ بايد ترسيد كه اين بار و پس از انتخابات هم بي اخلاقي از بالا به پايين سرايت كند.
و ماجرا به همين هم ختم نشد و دو روز بعد و در نشست خبري فرد منتخب، او رقيب را فريبكار و اهل دروغ و تخريب و سخنان غيردقيق و تخيلي دانست؛ در حالي كه ميليونها نفر از مردمي كه به رقيب او رأي داده بودند، دعوت ميشدند تا فرد منتخب اكثريت را رئيسجمهور خود بدانند و آنچه را كه در دوران انتخابات گذشته فراموش كنند!
او در مقام گفتن از اهميت رأي مردم تلويحاً فقط كساني را «مردم» خطاب كرد كه به او رأي دادهاند و باقي را به گونهاي ياد كرد كه هم توهين به ساير كانديداهاي انتخابات و هوادارانشان و رأيدهندگان به آنها بود؛ هم خلاف شعارهاي اعتدالي بود و هم خلاف شأن رئيسجمهوري (از شأنيت لباس پيامبر گذشتهايم).
«رئيسجمهور همه بودن» در انجام وظايف رياست جمهوري نيست، چه آنكه ناچاراً هر فعاليت مثبت رئيس جمهور براي همه مردم موثر خواهد بود؛ رئيسجمهور همه بودن در منش و ادبيات و خط فكري است كه مرور چهار سال دولت يازدهم نشان ميدهد اين دو قطبيسازي در فعل و قول دولت جريان داشته و او چهار سال پيش هم در ماههاي آغازين دولتش گفته بود كه «مردم در 24 خرداد به افراط، تفريط، خشونت، خودرأيي، تكرأيي، عدم مشورت و عدمتدبير رأي ندادند و به اعتدال، تدبير و عقلانيت رأي دادند.»
حالا تنها كاري كه ميشود كرد، اميدواري است؛ اينكه اميدوار باشيم كه با اطمينان رئيس دولت يازدهم از دو دورهاي بودن، اين روند نامهربانانه با كساني كه به او رأي نداده اند، اين روند ما چقدر خوبيم و ديگران چقدر فلان و بهمان، حداقل بهخاطر حفظ امنيت ملي كشور متوقف شود. او بايد تصميم بگيرد قرار است رئيسجمهور كل كشور باشد يا فقط رئيسجمهور 75درصدي كه به او رأي دادهاند؟