نويسنده: بهنام صدقي
هر ساله تعداد زيادي از افراد بر اثر جراحات و آسيبهاي ناشي از تصادفات در كشور جان خود را از دست ميدهند. طبق آمارهاي ارائه شده تصادفات جادهاي بعد از بيماريهاي قلبي - عروقي دومين عامل مرگ و مير را در ايران به خود اختصاص داده است. همچنين آمار تلفات تصادف در ايران بسيار بالاتر از ميانگين جهاني است و طي تعطيلات نوروز اين آمار نسبت به ديگر ايام سال افزايش چشمگيري پيدا ميكند. مؤلفههاي متعددي در بروز تصادفات رانندگي در كشورمان نقش دارند كه مؤلفههاي روانشناختي يكي از مهمترين آنهاست. در اين زمينه با دكتر فاطمه صادقي روانشناس گفتوگو كردهايم. ديدگاههاي اين روانشناس را در ادامه ميخوانيد.
هيجانخواهي و رفتارهاي ضداجتماعي
جامعه امروز ايران به نوعي در حال گذار است و جوانان امروز به دليل تغيير در نوع ديد و نگاه با نسلهاي قبلي خود تفاوتهاي آشكار و پنهاني دارند. جوانهاي امروز هنجارهاي جديدي را پذيرفتهاند. شايد علت اصلي بروز اين رفتارها بالاتر بودن ميزان هيجانخواهي نسل جوان امروزي باشد. بهتر است بدانيم هيجانخواهي و رفتارهاي ضد اجتماعي به يكديگر مربوط بوده و ميتواند منجر به عدم رعايت قوانين راهنمايي و رانندگي، سبقت غيرمجاز، سرعت غيرمجاز و... شود. به خصوص اينكه افراد در سنين اوليه جواني تواناييهاي خود را بيشتر از ميزان واقعي آن تصور و خود را آسيبناپذيرتر ارزيابي ميكنند.
همه همينطوري ميرانند، هيچكس به فكر حق تقدم نيست
از نظر روانشناسي اجتماعي دو مقوله مهم ديگر هم مطرح است، اولي يادگيري اجتماعي و تقليد و تبعيت از رفتارهاي ديگران (به خصوص گروه همسالان) و دومي، تله اجتماعي است. اولي در رانندگي با عبارت «همه همين طوري ميرانند، هيچ كس به فكر حق تقدم نيست» بروز ميكند كه اين واقعاً بسيار بد است و دومي بدين معناست كه يك جمعيت به دليل خطاي يك نفر به تله ميافتند، مثلاً تصادف يا توجه نكردن به قوانين كه مسبب اصلي راهبندان و ترافيك و همچنين دير رسيدن افراد به مقصد و اضطرابهاي به خصوص جامعهشناختي و روانشناختي مربوطه ميشود و اين استرس به نوعي به ديگران منتقل و دامنه اين «تله» رفته رفته گستردهتر ميشود.
فرهنگ رانندگي از سنين كودكي آموزش داده شود
تحقيقات نشان داده است كه به ازاي هر سال افزايش سنوات رانندگي، شانس وقوع تصادف به ميزان يك درصد كاهش يافته است. رانندگي كه فقط دانستن و عملي ساختن مهارتهاي ابتدايي نيست. بلكه اين فرهنگ رانندگي است كه بايد قبل از هر چيز ديگري و به خصوص از سنين كودكي به افراد آموزش داده شود. پس سعي كنيم قبل از هر چيز مهارتهاي رانندگي را آموزش ببينيم و به قولي فرهنگ رانندگي داشته باشيم نه فقط دست فرمان خوب!
عوامل ايجاد اختلال در رانندگي
بيشترين تصادفاتي كه در نهايت منجر به مرگ و مير شده است، از نظر موقعيت مكاني تقريباً در نزديكي شهرها اتفاق افتاده است. علاوه بر در نظر گرفتن اينكه گسترش مناطق مسكوني، تجاري و توليدي در حاشيه راههاي نزديك به مراكز شهرها باعث تردد بيشتر عابران ميشود و رانندگان با فرض اينكه در جاده رانندگي ميكنند با همان سرعت به رانندگي ادامه ميدهند. نكته جالب توجه ديگر اين كه آلودگي هوا يا صوتي، ترافيك و راهبندان، نوع جادهها و خيابانها و... از عواملي هستند كه ميتوانند سبب ايجاد اختلال در تشخيص بهنگام راننده شوند و اين مسئله به خودي خود به قدري حائز اهميت است كه ميتواند ميزان تصادفات حومه شهرها را افزايش دهد.
عجله، خستگي و خوابآلودگي
محققان مشاهده كردهاند در شرايطي كه به نوعي براي شخص آزاردهنده است يا شخص تمايل ماندن در آن شرايط را ندارد مانند رانندگيهاي طولاني، هورمون دوپامين آغاز به ترشح ميكند. دوپامين اين قابليت را داراست كه به ما انرژي داده و باعث خوشبيني بيشتر شود و ممكن است بعد از يك رانندگي طولاني زماني كه در نزديكي شهرها احساس ميكنيم به مقصد رسيدهايم با عجله بيشتري براي كسب لذت بيشتر و رسيدن به مقصد رانندگي كنيم كه به نوبه خود ميتواند باعث افزايش ميزان تصادفات در اين مناطق شود.
همچنين علت اصلي تصادفات رخ داده در بين ساعات 14 تا 18 اين است كه معمولاً افراد پس از صرف وعده ناهار به صورت كامل احساس خستگي زيادي ميكنند و همچنين بسيار خوابآلوده ميشوند كه در ميزان دقت و توجه افراد حين رانندگي تأثيرگذار است و بررسي اطلاعات تصادفات نشان ميدهد كه خستگي و خوابآلودگي در صدر علل بروز حوادث رانندگي به ويژه در ايام نوروز است.
رانندگي خوب با فرهنگسازي شكل ميگيرد
بررسي كارشناسانه و حل تمامي اين مشكلات نياز به فرهنگسازي با تشكيل انجمنهاي آموزش مربوطه دارد كه در اين انجمنها هنجارها شكل گرفته و سپس از طريق برنامههاي فرهنگي به مردم آموزش داده شوند. به دليل نبود اين انجمنها و آشنا نبودن به خرده فرهنگها، جامعه و به خصوص جوانان امروزي نميتوانند تعريف درستي از راننده خوب بودن داشته باشند، زيرا اين نسل فكر ميكند راننده خوب بودن يعني دست فرمان خوب داشتن، يا كسي كه صرفاً از قوانين تبعيت ميكند. بنابراين با آموزش و بررسي آسيبشناسي تصادفات از منظرهاي گوناگون ميتوان شاهد كاهش ميزان تصادفات و خسارات ناشي از آن بود.