کد خبر: 852133
تاریخ انتشار: ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۰
دعوت شهروندان به «خودكنترلي» در «مديريت رفتار» لازم است اما كافي نيست
چند وقت پيش از كنار درِ پاركينگي در يك خيابان مي‌گذشتم كه عبارات حك شده روي درِ اين پاركينگ توجهم را جلب كرد و...
نويسنده: محمد مهر
 
 
چند وقت پيش از كنار درِ پاركينگي در يك خيابان مي‌گذشتم كه عبارات حك شده روي درِ اين پاركينگ توجهم را جلب كرد و به خنده‌ام انداخت، چون آنچه روي درِ اين پاركينگ نوشته شده بود سبدي از انواع لحن‌ها و ادبيات‌ها براي متقاعد كردن راننده متخلف براي پارك نكردن جلوي پاركينگ بود. عبارت اول اين بود: «لطفاً در اين مكان پارك نفرماييد.» درست زير اين عبارت نوشته شده بود «احترام به حقوق ديگران نشانه شخصيت شماست» و در پايين، سومين عبارت نوشته شده بود «در صورت پارك پنچر مي‌شويد.»
 
 
درست مثل يك رنگين كمان كه از طيف‌هاي گرم به سمت طيف‌هاي ملايم‌تر و سردتر مي‌رود، سه لحن مختلف از لطف و خواهش تا تهديد در اين سه عبارت به چشم مي‌آمد، درست مثل اينكه نويسنده اين جملات بر اساس شخصيت و روان هر راننده اين عبارت‌ها را تنظيم كرده بود، براي كسي كه مي‌تواند با يك خواهش و لطفاً متقاعد شود عبارت اول، براي كسي كه نياز دارد كمي وجدان او قلقلك داده شود و زير سؤال برود و با خود تأمل كند عبارت دوم و سرانجام براي كسي كه جز زبان تهديد زبان ديگري را نمي‌شناسد عبارت سوم آورده شده بود.
 
 
عبارت‌ها و جملاتي كه ما در شهر مي‌بينيم ذهنيت شهرنشينان را نمايندگي مي‌كنند. مثلاً وقتي روي در پاركينگ‌ها فقط نوشته شود: «لطفاً در اين مكان پارك نفرماييد» مي‌شود درباره ذهنيت و آرامش ذهني شهرنشينان به نتايجي رسيد، وقتي روي درِ پاركينگ‌ها اغلب نوشته شود كه «احترام به حقوق ديگران نشانه شخصيت شماست» مي‌شود نتيجه ديگري گرفت و اگر اغلب در اين مكان‌ها شهروندان بنويسند «در صورت پارك پنچر مي‌شويد» به نتيجه ديگري. . . .
 
 
معجوني از تنش‌ها و عصبانيت‌ها
 
 
در اينجا مي‌توانيم كمي از زاويه بالاتر به موضوع نگاه كنيم و بگوييم مثلاً از كسي كه خودروي خودش را جلوي پاركينگ ديگران پارك كرده بپرسيم چرا اين كار را كردي؟ مگر تو آن تابلو را نديدي و اصلاً نمي‌داني جلوي در پاركينگ ديگران نبايد پارك كرد، او خواهد گفت چه كنم، وقت دكتر داشتم و هيچ جايي براي پارك نبود يا چه كنم، يك كار اداري كوچك داشتم و جاي پارك نبود، يا چه كنم، بايد جواب آزمايش پزشكي‌ام را مي‌گرفتم و جايي براي پارك پيدا نكردم. اين چه كنم‌ها مي‌تواند تا حدودي منطقي و درست هم باشد. طرف به هر دليل با خودروي شخصي خودش آمده اما جاي پارك پيدا نكرده است. او هم در ادامه خواهد گفت چرا شهرداري يا هر ارگان ديگري كه در اين باره مسئوليت دارد به اندازه كافي پاركينگ نساخته است. چرا در اطراف بيمارستاني به اين بزرگي يا مجتمع تجاري به اين بزرگي، پاركينگ نساخته‌اند. از يك لحاظ هم حرف او منطقي است، اما موضوع اينجاست كه نهايتاً همه اين اتفاقات دست به دست هم مي‌دهد و مثل مواد اوليه‌اي كه روي هم ريخته و با هم تركيب مي‌شوند، معجوني به نام افزايش تنش‌ها و عصبيت‌ها در شهر شكل مي‌گيرد.
 
 
وقتي خونسردترين افراد هم از لاك خود بيرون مي‌خزند
 
 
حال اجازه بدهيد از چشم و زاويه ديد كسي كه خودرويي جلوي پاركينگ خانه او پارك شده به اين اتفاق نگاه كنيم. آن فرد مي‌خواهد از خانه‌اش بيرون برود تا به پروازش برسد. كمي هم ديرش شده و با عجله سوار خودرو مي‌شود و وقتي درِ پاركينگ را باز مي‌كند با صحنه‌اي مواجه مي‌شود كه مي‌تواند همه آتشفشان‌هاي خاموش دنيا را يك جا برايش فعال كند. كسي مي‌خواهد سريع به بيمارستان برود. كسي مي‌خواهد سر قرارش در فلان جا برسد و همه اين آدم‌ها با يك صحنه ثابت روبه‌رو مي‌شوند، خودرويي كه درست جلوي پاركينگ خانه يا مجتمع آنها متوقف شده است. درست است كه واكنش افراد به اين گونه اتفاقات يكسان نيست و هر كسي بسته به ذهنيت و حال دروني و شخصيت و دايره واژگاني‌اش در برابرش واكنش نشان مي‌دهد اما ترديدي در اين نيست كه اين اتفاقات خوشايند كسي نيست و در صورت تكرار مي‌تواند حتي خونسردترين آدم‌ها را هم از لاك‌شان بيرون بكشد و فتيله نزاع‌ها و درگيري‌ها را روشن كند.
 
 
عباراتي كه عصبيت‌هاي ما را نمايندگي مي‌كند
 
 
عبارت‌هايي كه روي در و ديوار شهر حك مي‌شود مثل دماسنج‌هايي، حرارت و دماي مناسبات اجتماعي و درون فردي را به ما نشان مي‌دهد. تا همين يك دهه پيش در تهران اگر كسي در همين كوچه پس كوچه‌ها مي‌گشت عبارت ثابتي را در كوچه و خيابان‌ها مي‌ديد كه نشان‌دهنده عصبيتي فراگير در شهر بود: «بر پدر و مادر كسي لعنت كه در اين مكان آشغال بريزد.» نگارنده در اين شهر فقط يك بار آن هم در خيابان ايران كه محله‌اي مذهبي است به عبارتي با ادبيات مودبانه و موقر خورد كه اگرچه ديگران را دعوت مي‌كرد كه جلوي خانه او آشغال نريزند اما اين خواسته را با لحني رحماني و كريمانه مطرح كرده بود: «بر پدر و مادر كسي رحمت كه در اين مكان آشغال نريزد» اما در اين ميان آنچه قاعده بود عصبيت فراگير در اين نوع عبارت‌ها بود. مي‌شد البته حدس زد كه آدم‌هايي كه مثل آب خوردن به ديگران لعنت مي‌فرستند كارد به استخوانشان رسيده است. آخر چه كسي دوست دارد در خانه او محل تجمع و انباشت زباله‌ها باشد و بوي تعفن پسماندها را تحمل كند؟
 
 
 
 بارش عبارت‌هاي تهديدآميز بر سر شهر!
 
 
 
اما پرسش اين است كه چرا به تدريج اين عبارت «بر پدر و مادر كسي لعنت كه در اين مكان آشغال بريزد» در شهر كمرنگ و كمرنگ‌تر شد. دليل اين اتفاق چه بود؟ آيا آدم‌ها باجنبه‌تر شدند و مثلاً ديگر بوي تعفن زباله آزارشان نمي‌داد يا سعي مي‌كردند اين بوهاي آزاردهنده را تحمل كنند؟ نه! پاسخ روشن است: شهرداري آمد و بر سر هر كوچه‌اي سطل‌هاي بزرگ زباله قرار داد كه مي‌توانست پسماندهاي اهالي يك كوچه را جا دهد بنابراين وقتي كسي جلوي در خانه ديگري آشغال نمي‌گذاشت عبارت «بر پدر و مادر كسي لعنت. . .» هم به تدريج از ديوارها كمرنگ و كمرنگ‌تر شد، معلوم است وقتي عصبيتي از بين برود عبارت‌هايي هم كه آن عصبيت را نمايندگي مي‌كنند از بين خواهد رفت.
 
 
سه گامي كه تا تهديد جلو برمي‌داريم
 
 
وقتي شهروندي جلوي در خانه‌اش بنويسد «لطفا در اين مكان پارك نفرماييد» و هر روز صبح و ظهر و عصر وقتي مي‌خواهد از خانه بيرون برود ببيند كه كسي جلوي پاركينگ او پارك نكرده به همان عبارت لطفا بسنده خواهد كرد اما اگر او روز بعد و روزهاي بعد ببيند كسي و كساني جلوي پاركينگ او پارك كرده‌اند او مجبور مي‌شود كه لحن و ادبيات خود را تغيير دهد، در گام دوم برود سراغ اينكه شخصيت طرف را به صورت كنايه‌آميز زير سؤال ببرد پس مي‌نويسد: «احترام به حقوق ديگران، نشانه شخصيت شماست» و اگر اين كنايه هم نگرفت در گام سوم تهديد كاملاً مشخص و عريان كه «اگر اينجا پارك كنيد چرخ‌هاي خودروي‌تان پنچر خواهد شد.»
حال به اين نقطه برسيم كه چه مي‌شود كرد عبارت‌هايي با لحن تند و عصبي را از شهر جمع‌آوري كرد.
 
 
آيا مثلاً اگر قانوني به تصويب برسانيم كه شهروندان حق ندارند در روز روشن و ملأعام همديگر را تهديد كنند و تهديد كردن طبق قانون مجازات دارد مسئله حل مي‌شود؟ اگر شهرداري يا هر ارگان ديگري كه در اين باره مسئوليت دارد موظف شود كه عبارت‌هايي از اين دست را از در و ديوار شهر پاك كند موضوع حل مي‌شود؟ موضوع اينجاست كه همه به آن درجه از سعه صدر و گشايش درون نرسيده‌اند كه روي در خانه‌شان بنويسند «بر پدر و مادر كسي رحمت. ...» خيلي از افراد جامعه ما مستعد رفتارهاي عصبي هستند، از يك منظر هم حق دارند، چون درگير مشكلات رنگارنگي هستند. از آن سو حالا كسي بيايد و به ما بگويد تو حق نداري روي درِ خانه يا پاركينگ خانه‌ات شهروندان را تهديد كني چون قانوناً نمي‌تواني به اموال ديگران آسيب برساني آيا مسئله حل خواهد شد؟
 
 
دعوت به خودكنترلي لازم است اما كافي نيست
 
 
به نظر مي‌رسد راهكار حل رفتارهاي عصبي و عبارت‌هايي كه اين رفتارها را در شهر نمايندگي مي‌كند اين است كه متن و محتواي نزاع از ميان برداشته شود. همچنان كه شهرداري از يك دهه پيش به تدريج آمد و سطل‌هاي زباله را سر كوچه‌ها قرار دارد و اين نزاع از ميان برخاست، حال تصور كنيد كه اگر قانون مراعات مي‌شد و همه خانه‌ها، مجتمع‌هاي مسكوني - تجاري و بوستان ها، شهرهاي بازي و مراكز تفريحي و رستوران‌ها و نظاير آن به اندازه كافي پاركينگ داشتند و عملاً كوچه‌ها، خيابان‌ها و معابر به پاركينگ تبديل نمي‌شد اين نزاع هم آرام آرام از ميان برمي‌خاست.
 
 
 
در واقع درست است كه ما بايد اين انتظار را از آدم‌ها داشته باشيم كه با سعه صدر، رفتارهاي خود را كنترل كنند و به سادگي وارد مرزهاي عصبيت نشوند - مثلاً اين انتظار را داشته باشيم كسي با وجود اينكه جاي پارك پيدا نكرده و كار اورژانسي هم دارد خودش را به زحمت بيندازد و جاي پاركي در يكي دو خيابان آن طرف‌تر پيدا كند اما جلوي پاركينگ كسي پارك نكند. از آن سو هم اين انتظار را داشته باشيم كسي كه جلوي پاركينگ خانه او پارك کرده خويشتنداري كند و دست به رفتار عصبي نزند - اما واقعيت آن است كه دعوت مردم و شهروندان به رفتارهاي خودكنترلي بدون توجه به سرچشمه اصلي موضوع پارك كردن صورت مسئله است. همچنان كه اشاره شد نهادها و دستگاه‌هاي متولي در اين باره مسئوليت‌هايي دارند كه اگر به آنها عمل نكنند، در واقع شهرها را در رفتارهاي يك سر عصبي و مغشوش مي‌پيچند و باعث مي‌شوند كه روز به روز بر حجم ادبيات و لحن اغتشاش‌زا افزوده شود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر