نويسنده: مجيد فراهاني
خيلي از ما ايرانيها اصولاً افراد جوگيري هستيم. كافي است چيزي در كشور مد شود، بعضيها تا شورش را درنياورند كوتاه نميآيند. جالب است اين ويژگي گاهي تيشه به ريشه فرهنگ غني مان ميزند، اما باز حاضر نيستيم كوتاه بياييم.
همين درگيري مردم با نرم افزارها يا اپليكيشنها و بازيهاي تلفن همراه را ببينيد، چنان وابسته و عاشق و معشوقوار با گوشي تلفن همراه خود رفتار ميكنند که آدم ياد ليلي و مجنون يا شيرين و فرهاد ميافتد. حاضر نيستيم حتي براي قضاي حاجت هم دست از سر يار و مونسمان برداريم. خدا را شكر اگر در اين روزگار كسي به عشق و عاشقي اعتقادي ندارد و اصلاً به مباني انسانيت فكر نميكند وسيلهاي هست كه جاي معشوقهها را بگيرد تا نقش همسر و فرزندان را بازي كند و روابط خانوادگي را به راحتي بر باد دهد.
موبايل و حواشي آن آنقدر به رابطهها سردي بخشيده كه روزي خواهد رسيد دلمان تنگ شود حتي براي دو كلمه غيبت يا حسادتهاي فاميلي! حسرت روزهايي را بخوريم كه ساعتها مينشستيم و بدون ترمز غيبت صغري و كبري را ميكرديم يا بد حاج حسين و مش قاسم را ميگفتيم!
باور كنيد اگر فكري براي اصلاح اين جوزدگي نكنيم فرهنگ و سبك زندگي ايراني مان را با دست خودمان نابود خواهيم كرد.
از ما كه گذشت، اما حداقل بخشي از زندگي ما را همين خاطرههاي دلنشين فاميلي ساخته است. به راستي نسل آينده قرار است كدام لذت مهماني و دورهمي فاميلي را به خاطر بياورد و دلش بتپد؟
همه سرگرم گوشيها
عيد ديدني امسال براي من خيلي جاي تأمل و تفكر داشت. چيزهايي ديدم كه چندان جالب و خوشايند نبود. گاهي ميخواستيم نقش آدمهاي با فرهنگ و مبادي آداب را بازي كنيم كه ما مثلاً خيلي خوبيم كه در روابطمان از گوشي استفاده نميكنيم ولي در همان حال و شرايط ما آقايان پنهاني سرمان توي جيب بغل كتمان بود و خانمها هم يواشكي شيرجه ميزدند تو كيفشان و لحظاتي مثل آدمهاي منگ و ديوانه خندهاي هم روي لبمان نقش ميبست. اين داستان تمام ديد و بازديدهاي ايام عيد بود، ايامي كه تنها فرصت سالانه ديدار بعضي از فاميل و آشنا بود. رابطههاي گرم دوستانه جاي خودش را به روابط سرد و بيروحي داده بود كه سنگيني فضا آدم را تا مرز خفگي ميبرد. دوستي تعريف ميكرد كه امسال عيد خيلي از ديد و بازديدهاي سالي يك بار فاميل هم فراموش شده بود، همه در كانالهاي خانوادگي عيد را به هم تبريك ميگفتند و نهايت اينكه به همان ديدار روز اول عيد كه در منزل بزرگتر فاميل جمع ميشدند اكتفا كردند.
سقوط چارديواري امن خانه
خانواده به عنوان امنترين حريم حيات انساني برخي كاركردهاي خود را از دست داده و ديوارهاي اين حريم به روي همه باز شده است، عصري كه به نام عصر ارتباطات نام گرفته است تأثير خود را بر اين چهار ديواري گذاشته و آن را از اختياري بودن بيرون آورده است.
ديگر امنيت و حريم خصوصي ميان اعضاي خانواده و حتي روابط خانوادگي معنا ندارد.
تأثيرات شبكههاي اجتماعي از چهار ديواري خانوادهها سرازير شده و آنها را با انواع مختلفي از سليقهها و فرهنگهاي درست و غلط آشنا كرده است. خانواده جديد چنان ابعادي يافته كه هرگز در تاريخ نداشته است. اين روند در عين حال روز به روز به سمت فردي شدن سوق پيدا كرده است، به طوري كه افراد خانواده با كامپيوتر و گوشيهاي موبايل به صورت فردي، سرخود را گرم ميكنند و دغدغهاي نسبت به اينكه درد و شادي عضو ديگر خانواده چيست ندارند.
خانواده با وجود ويژگيهاي مختص خود كه براي سلامت جســم وروح انسانها در تمامي جوامع مفيد بوده در معرض تهديدهاي بسيارجدي قرار گرفته است. در حال حاضر خانواده ايراني اسير دست فناوريهاي متعددي شده كه نميتواند آن را مديريت كند و همان عنصر مدگرايي و جوگيري باعث شده تا بسياري از روابط، مهمانيها و دورهميهاي خانوادگي معنا و مفهوم خود را از دست بدهد.
مهمانيهاي مجازي، بفرماييد استيكر
اين روندي كه بر مناسبات و روابط ميان فردي و خانوادگي ما ايرانيها چنبره انداخته است ما را به شرايطي سوق ميدهد كه ديگر سلام و عليكهاي معمول را هم فراموش ميكنيم. مثلاً به جاي اينكه زنگ در خانه عمه جان را بزنيم با موبايل يك تك زنگ ميزنيم كه معني اين را ميدهد من پشت در هستم در را باز كن عمه جان يا اينكه استيكر ماهي ميفرستي كه يعني عمه جان من ماهي هوس كردم براي شام ماهي درست كن و احتمالاً هم عمه جان برايمان استيكر لب و لوچه ميفرستد كه يعني قربون صدقه ما ميرود و. . . همين طور شكلكهاي متفاوت كه مثلاً بگوييم كه ما اهل ارتباط با خانه و خانواده هستيم!
بپذيريم يا نه اين بلايي است كه سرمان آمده، ولي شايد هنوز اين بلا را آنقدر بزرگ و ويرانكننده حس نكردهايم. بايد منتظر باشيم كه خيلي از مهمانيهاي ما در ميان كانالها و گروههاي مجازي برگزار شود. بايد منتظر باشيم كه به صورت مجازي از ما پذيرايي كنند و چاي و شام مجازي ميل كنيم!
جالب است كه مثل انسانهاي منگ و معتاد اصلاً تلنگري به خودمان نميزنيم و حاضر نيستيم خودمان را تكاني داده و عكس العملي نشان دهيم. درد آنجاست كه روش بازي در همين فضاي مجازي را هم بلد نيستيم. در همين فضاي مجازي هم قائل به احترام، ادب و نزاكت نيستيم. فكر ميكنيم به هر شكلي و با هر ادبياتي كه بخواهيم ميتوانيم با ديگر اعضاي خانواده و دوستان ارتباط برقرار كنيم و حرف بزنيم.
روزگاري خانوادهها دخترانشان را با انواع و اقسام آداب و اصول پذيرايي و خانهداري آشنا ميكردند كه نكند دخترشان جلوي خانواده شوهر كم بياورد و سرخورده شود، اما الان نميدانيم كه بچهها كجا و چگونه بايد ادب، احترام و آداب مهمان داري را ياد بگيرند، چراكه حين پذيرايي همه حتي مادر و پدرهم سرشان توي موبايل است و تمام بحثهاي خانوادگي روي همين موضوع ميچرخد.
واقعيت اين است كه تكتك اتفاقات مذكور ميتواند روابط ميان اعضاي خانواده را تخريب كند و در نهايت سردي ميان آنها را موجب شود.