نويسنده: حسين كشتكار
صبح شنبه زنگ اول كلاس فيزيك داشتيم و دبير ما آقاي سميعي مردي مهربان بود. وقتي كه به كلاس آمد همون اول گفت: بچهها ميدونيد كه پايان سال تحصيلي نزديكه و شما بايد خودتونو براي امتحان نهايي آماده كنيد بنابراين مسئولان دبيرستان تصميم گرفتهاند يك امتحان آزمايشي برگزار كنيم تا اينطوري هم با نحوه سؤالات آشنا بشيد و هم يك تمريني باشه براي مرور كردن درس . گفت همين دوشنبه امتحان آزمايشي گرفته ميشه از اول فيزيك تا آخر فصل سوم.
بچههام كه انگار بهشون خبر ناگواري داده باشي همه ناراحت شدند و معترض كه چرا امتحان آزمايشي ميگيريد. يكي ميگفت بذاريد همون آخر سال يه باره امتحان نهايي و. . . اما دبير اصرار داشت كه امتحان آزمايشي برگزار بشه و آخر حرفش اين بود كه گفت: بچهها سعي كنين اين امتحان رو برگزار كنيد براي خودتون بهتره . اما باز بچهها نگران بودند از اينكه چه طوري اين امتحان رو بخير بگذرونن!
خلاصه همه گفتيم نه نه. تا اينكه آخرش دبير راضي شد و قبول كرد به جاي دوشنبه، چهارشنبه امتحان بگيره. دبير كه رفت يكي از بچهها گفت حالا كه ما تونستيم امتحان رو عقب بيندازيم حتماً هم ميتوانيم لغوش كنيم. بچههاي ديگه هم تأييد كردند و قرار گذاشتيم كسي درس نخونه و به فكر امتحان نباشه.
اون روز گذشت. تا چهارشنبه همگي خوشحال بوديم تا رسيد به روز امتحان!! دبير اومد توي كلاس و ما همه بچه مثبت شديم خواستيمكه يه جوري امتحان رو بپيچونيم و هي بهونهآورديم و اعتراضكه امتحانآزمايشي اهميتينداره وچه و چه وليآقايسميعيراضي نشدكه نشد! دبير بدون هيچ حرفي برگههارو پخش كرد!
امتحان فيزيك بود و آقاي سميعي گفت: علاوه بر من مدير دبيرستان هم روي اين امتحان نظارت داره و اگه كسي امتحان رو جدي نگيره و به سؤالات درست جواب نده بايد والدينش رو بياره مدرسه! دبير اينو كه گفت انگار قلبمون ميخواست از تو سينه بياد بيرون! برگهها پخش شد و همه خيره به سؤالات سخت برگه كه يه چيز تو مايههاي كنكور بود ! از بد اقبالي تستي هم نبود كه شانسي بزنيم... بد شانسي بدتر اينه كه آقاي سميعي همون اول به يكي از بچهها دستور داد همه كتابهاي فيزيك را جمع كنه و ببره بيرون تا امكان تقلب نباشه. بعدش امتحان شروع شد.
خلاصه يه 10 دقيقهاي گذشت و همه بچهها چون خودشونو آماده نكرده بودند براي امتحان مشغول نقاشي كردن و خط خطي كردن روي ميز و به هم نگاه كردن بودن... مونده بوديم چي كار كنيم ؟!؟! چند دقيقه گذشت و من منتظر شدم شايد كسي اعتراضي كنه كه حداقل نظم جلسه بهم بخوره و يه نگاهي به برگه بغلي بندازيم! اما وقتي يادم افتاد كه همه قرار گذاشته بوديم درس نخونيم، پشيمون شدم.
خلاصه يه مدت كه گذشت كم كم بچهها پشت سر هم افتادن به پچ پچ كردن و حرف زدن. دقت كردم يه لحظه ديدم همه دارن تقلب ميكنن! كلاس پر از همهمه شده بود. دبير هم زير چشمي ما رو يه نگاهي ميكرد و هي ميگفت:حرف نباشه وگرنه نمره همهتون صفره!! ما بيتوجه بازم حرف ميزديم و تقلب ميكرديم!! دبير باز گفت:آقايون صفر بدم ديگه پاك نميكنم و مستمر هم صفر ميدم خانوادهها رو ميارم مدرسه! و ما باز هم مشغول حرف زدن و تقلب كردن بوديم!
يه 10 دقيقهاي همينطوري ادامه داشت... تيكه پشت تيكه... خنده پشت خنده... سؤالاي بيجا مثل دبير نام و نام خانوادگي رو كجا بنويسيم!!! پشت هم... ديگه آقاي دبير هم كلافه شده بود كه چي كار كنه با ما! دوباره گفت:«صحبت نباشه آقايون» و ما باز هم بيتوجه بوديم كه دبير ديگه واقعاً كلافه شده بود! يه نفسي كشيد و گفت: اين طوري نميشه اعصاب واسه ما نذاشتين ظاهراً هيچ كدومتون نخونديد خيلي خب شما ميتونيد با بغل دستيتون مشورت كنيد ولي فقط مشورت !!!! ما كه انگار خبر برنده شدن مبلغ ميليوني توي بانك رو بهمون داده باشن از خوشحالي هورا كشيديم. يهو همگي حمله كرديم به طرف سعيدي شاگرد زرنگ كلاس! دبير گفت: بچهها اين طوري نه! هر چهار نفر يه گروه بشين و سؤالات رو با هم حل كنيد! ما هم با خوشحالي قبول كرديم! واقعاً كلاس شده بود مثل سالن قطار... هركي بلند ميشد... ميرفت... مياومد. ..... يكي شعر ميخوند...
خلاصه دبير ديگه كوتاه آمد و گفت: بچهها من ميرم و تا آخر زنگ خودتون كلاس را مديريت كنيد. كوچيك كه نيستيد سعي كنيد با كمك همديگه سؤالات را حل كنيد . بچهها كه فهميده بودند امتحان آزمايشيه با رفتن آقاي سميعي و سختگيري نكردنش امتحان را دست كم گرفتند و بيخيال امتحان شدند. هركي هرچه دلش ميخواست مينوشت. يكي جوك مينوشت يكي شعر و يكي هم نقاشي بعضي هم جواب سؤالات برگه امتحاني را خالي گذاشتند. امتحان كه تموم شد آقاي سميعي به كلاس برگشت و همه برگهها را جمع كرد و رفت و ما خوشحال از اينكه از زير بار امتحان آزمايشي فيزيك شانه خالي كرديم تو پوست خودمون نميگنجيديم.
روزهاي آخر سال بود يك هفته مانده به پايان سال تحصيلي . توي راهروي دبيرستان روي تابلوي اعلانات برنامهها و تاريخ برگزاري امتحانات نصب شده بود. به جز درس فيزيك. تمام درسها همراه با تاريخ برگزاري امتحان نوشته شده بود. در روي تابلو اعلانات برگه زرد رنگ ديگري نصب شده بود كه نوشته شده بود: به علت لو رفتن سؤالات درس فيزيك امتحان نهايي اين درس برگزار نميگردد و به جاي آن نمره امتحان آزمايشي اين درس كه در ماه گذشته برگزار گرديد منظور خواهد شد. با آرزوي موفقيت- سميعي دبير فيزيك.