کد خبر: 850776
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۵
گفت‌وگوي «جوان» با رضا عنايتي درباره خداحافظي از دنیای فوتبال
فروردين به پايان نرسيده بود كه تصميم گرفت به فوتبالش پايان دهد. مهاجم بلند‌قامت و لاغر اندامي كه از ابومسلم مشهد به فوتبال معرفي شد.

نویسنده: دنیا حیدری

فروردين به پايان نرسيده بود كه تصميم گرفت به فوتبالش پايان دهد. مهاجم بلندقامت و لاغر اندامي كه از ابومسلم مشهد به فوتبال معرفي شد. دستفروش سادهاي كه شايد بسياري او را كنار حرم آقا امام رضا(ع) ديده بودند. همان كارگري كه راه پدر را رفته بود تا يك لقمه نان حلال سر سفره ببرد. آن روزها تصورش را هم نميكرد كه روزی مستطيل سبز و توپ فوتبال زندگياش را اينگونه تغيير دهد. اما يك روز تصميم به تغييرات گرفت و جديتر به فوتبال نگاه كرد. راهي ابومسلم شد و بعد هم استقلال و سرانجام از امارات سر درآورد؛ جايي كه بهشت فوتباليستهاي ايراني بود. پلههاي ترقي را يكي پس از ديگري طي كرد. سه دوره آقاي گل ليگ شد و بهترين گلزن ليگ ايران. اگرچه در تيم ملي به دليل همزماني با حضور دايي نتوانست به حقش و آنچه كه ميخواست برسد اما دوران فوتبالي موفقي داشت و سرانجام 26 فروردين تصميم به خداحافظي از دنياي فوتبال گرفت. در بازي صبا برابر استقلال، چهار گوشه زمين را بوسيد و كفشهايش را به ميخ آويخت. مثل بسياري از فوتباليستها كه قبل از او چنين كرده بودند پاي از مستطيل سبز بيرون گذاشت تا مثل خيليهاي ديگر برود دنبال مربيگري و شايد يك روز بتواند بار ديگر به استقلال برگشته و به عنوان نفر اول، روي نيمكت اين تيم بنشيند.

چه شد كه تصميم به خداحافظي از فوتبال گرفتيد. آن هم اينقدر يكهو و ناگهاني!

بالاخره هر بازيكني همانطور كه يك آمدني دارد، يك روز هم بايد از فوتبال خداحافظي كند. اين قانون است. تصميم بسيار سختي بود اما اين اتفاق بالاخره دير يا زود بايد ميافتاد. همانطور كه پيش از من براي بازيكنان بزرگ فوتبال رخ داده بود. خيلي روي اين مسئله فكر و حتي مشورت كردم و سرانجام به اين نتيجه و جمعبندي رسيد كه اكنون زمان خوبي است .

رضا عنايتي يكي از پرافتخارترين مهاجمان استقلال بود. انتظار ميرفت با پيراهن اين تيم از فوتبال خداحافظي كند، يعني ديگر اميدي به بازگشت به استقلال و خداحافظي با پيراهن اين تيم از فوتبال نداشتيد؟

آرزويم اين بود كه بتوانم با پيراهن استقلال از فوتبال خداحافظي كنم اما به هيچ عنوان اميدي در اين خصوص نداشتم. من در سن 39 سالگي يك بار برگشتم استقلال و متأسفانه با ناراحتي از اين تيم جدا شدم. چطور ميتوانستم به تكرار آن اتفاقات بينديشم يا اميدي به بازگشت دوباره داشته باشم؟ در طول اين سالها بارها و بارها به من ثابت شده هيچ چيز آنطور كه ما ميخواهيم پيش نميرود. البته اين دليل نميشود براي آيندهاي بهتر تلاش نكنيم، اما گاه سرنوشت چيز ديگري براي ما نوشته و اتفاقاتي مانع از آن ميشود كه به همه خواستههايمان برسيم. خداحافظي با پيراهن استقلال هم يكي از آن دسته اتفاقاتي بود كه نشد و شايد هم نگذاشتند كه بشود.

فكر ميكنيد چه چيز باعث شد تا جدايي خوبي از استقلال نداشته باشيد؟

اولين جداييام از استقلال البته خيلي خوب بود. با هم تفاهم كامل داشتيم و شرايط خوب بود. من باز تغييرات ميخواستم و رفتم امارات. در برگشت از امارات اما به تنها چيزي كه فكر نميكردم اين بود كه در ايران براي تيمي جز استقلال بازي كنم. اين هم خواسته من بود و هم هواداران تيم. اما متأسفانه جو بدي در فوتبال وجود دارد، سوءظنهايي كه به هم داريم باعث ميشود اتفاقات غيرقابل پيشبينياي رخ دهد. به همين دليل مظلومي كه سرمربي استقلال شد من باز در ليست فروش يا در اصل همان ليست مازاد تيم قرار گرفتم. در حالي كه عملكردم در آن نيمفصلي كه برگشته بودم قابل قبول بود و بيشترين گل زده را در 11 بازي داشتم اما خب اتفاقات و سوءظنهايي كه وجود داشت باعث شد مسير خداحافظي من با پيراهن استقلال عوض شود.

عجيبترين اتفاق مطلبي بود كه روي خروجي سايت باشگاه قرار گرفت. هر اندازه هم كه عنايتي بازيكن خوبي بود، باشگاه و سرمربي تيم اين حق را داشتند كه نفرات را بر اساس سليقه خود انتخاب كنند اما اينكه روي سايت رسمي باشگاه مطلبي گذاشته شود و در آن از مهاجم تيم به عنوان دندان پوسيده نام برده شود بسيار عجيب و شوكهكننده بود.

من دو جور به اين قضيه نگاه ميكنم. آدمهايي به باشگاه آمده بودند كه به قول ما ورزشيها يك عكس با شورت ورزشي هم نداشتند. اين طور افراد وقتي در رأس كار قرار ميگيرند يك جورهايي جوگير ميشوند. استقلال و پرسپوليس هم كه شرايط ويژهاي دارند. همه نگاهها به اين دو تيم است و تمام اتفاقات ريز و درشت آن زير ذرهبين قرار گرفته و رصد ميشود. پس آنها مجبور بودند براي مطرح شدن كارهايي انجام دهند و تنها بازيكني كه ميتوانست آنها را اينقدر بزرگ كند و سر زبان رسانهها بيندازد، من بودم و ميبينيد كه هنوز هم بعد از گذشت چند سال اين مسئله به قوت خود باقي است و در مورد آن صحبت ميشود. از طرف ديگر متأسفانه در فوتبال ما هر چقدر افراد دورنگتر، زيرآبزنتر و رياكارتر باشند، موفقتر ميشوند. اما بچگانهترين كار ممكن را انتخاب كردند. ميتوانستند مطلب را به سايتها يا رسانهها بدهند و اين بزرگترين اشتباه آنها بود كه البته به سود من تمام شد.

اما از انتشار آن مطلب بسيار ناراحت شديد، اينطور نيست؟

آن زمان خيلي ناراحت شدم اما الان خيلي خوشحالم چراكه همان كلمه، انگيزهاي مضاعف به من داد و باعث شد با پشتكار فراوان سالها در فوتبال بمانم. باز به امارات برگشتم و بهترين گلزن امارات شدم. الان 9 سال از آن زمان ميگذرد و در حالي كه آقاياني كه ادعاي دندانطلا بودن داشتند، اكنون در خانه نشستهاند و تخمه ميشكنند اما من هنوز در سطح اول فوتبال حرفهاي كشور دارم به كارم ادامه ميدهم. اين نشان ميدهد عزت و ذلت هر كسي دست خداست و هيچ كس جز پروردگار متعال نميتواند سرنوشت ما را رقم بزند و تغيير دهد.

خيلي دير به فوتبال روي آورديد اما موفقيتهاي خوبي كسب كرديد. سه دوره آقاي گل ليگ برتر شدن، بهترين گلزن ليگ حرفهاي ايران و... به دست آورديد. فكرش را ميكرديد به اينجا برسيد؟

نه، فكرش را نميكردم، چون اصلاً فوتبال را جدي نميگرفتم. اما انسان با تلاش به هر چيزي ميرسد و من تلاش كردم و چون هميشه دوست داشتم نفر اول باشم و به دوم بودن راضي نبودم، توانستم موفقيتهاي زيادي را كسب كنم اما همه موفقيتهايي كه به دست آوردم با كمك دوستانم بود و به تنهايي قادر به رقم زدن آنها نبودم. سه دوره آقاي گل ليگ برتر شدم؛ يك مرتبه با ابومسلم و دو مرتبه هم با استقلال. اما در هر دو تيم بازيكنان زيادي به من كمك كردند براي رسيدن به اين عنوان. اگر كمك آنها نبود، شايد هرگز به اين موفقيتها دست پيدا نميكردم و اين چيزي نيست كه هرگز فراموش كنم. در سن 24 سالگي بود كه با ابومسلم وارد فوتبال حرفهاي شدم؛ از اولين سال ليگ حرفهاي ايران. بعد به استقلال رفتم و بعد هم امارات. در امارات در طول چهار سال 40 گل زدم و خوشحالم كه توانستم افتخارات و ركوردهايي مثل سه دوره آقاي گل شدن ليگ برتر و بهترين گلزن ليگ را به دست بياورم؛ ركوردهايي كه اميدوارم روزي يكي بهتر از من پيدا شود و آنها را بشكند. كسي كه به فوتبال ايران كمك كند.

چرا فوتبال را دیر شروع كرديد يا به قول خودتان آن را جدي نگرفتيد؟

هرگز فكر نميكردم يك روز زندگيام با فوتبال گره بخورد و مسيرش با آن عوض شود. اما يك مقدار كه جلو آمدم و فوتبال را جدي گرفتم، ديدم ميشود و خوشبختانه هم شد. البته سختيهاي زيادي كشيدم. اما براي هر كاري ابزار لازم است و ابزار من براي فوتبال و موفقيت در آن، تنها بدنم بود. ديدم ميتوانم از اين ابزار استفاده كنم به شرط آنكه تقويتش كنم، به موقع تمرين كنم، به موقع بخوابم و استراحت كنم و تمركز روي همين مسئله باعث شد بتوانم پلههاي ترقي و موفقيت را طي كنم.

گفتيد بدنتان اصليترين ابزار براي موفقيت بود كه به درستي از آن استفاده كرديد، مخصوصاً براي استراحت كردن به موقع و تمرين كردن بجا. انتقادي كه اين روزها به فوتباليستها ميشود، عدم استراحت به موقع است كه خب ميبينيم كارايي آنها را تا حد زيادي پايين ميآورد.

هر كاري نيازمند ابزاري است. يك نجار، يك بنا يا حتي يك پروفسور براي آنكه بتوانند به موفقيت يا نبوغ دست يابند، به ابزاري براي ارائه داشتههاي خود نياز دارند. ابزار فوتباليستها هم بدن آنهاست. اگر اين بدن در مقابل تمريني كه انجام ميدهد استراحت درستي نداشته باشد، خستگي بر آن غالب ميشود و نميتوان انتظار زيادي از آن داشت. استراحت و خواب به موقع و مناسب شرط اصلي بازدهي مناسب هر بدني است. بدني كه در حرفه ما، ابزار اصلي است.

مسئله جالبي كه در خصوص عنايتي وجود دارد اين است كه هرگز از بيان گذشتهاي كه داشته ابايي ندارد.

گذشته انسان به زندگي او گره خورده و چيزي نيست كه بتوان دور انداخت. من به گذشتهاي كه داشتم افتخار ميكنم. هم دستفروشي كردم و هم در كارخانه كارگري. به اين افتخار ميكنم. شرايط خانوادگي و مالي خوبي نداشتيم. پدر كارگري داشتم كه دستش را ميبوسم. شرايط اقتصادي خوبي نداشتيم اما پدرم تمام توانش را گذاشته بود كه راحت باشيم. كار كردن و نان حلال درآوردن عيب و عار نيست كه از گفتن آن شرمنده باشم. خوشحالم از كارگري و دستفروشي و با تلاش زياد به اينجا رسيدم.

موفقيتهاي زيادي به دست آورديد اما هرگز در تيم ملي به آنچه حقتان بود نرسيديد. چرا؟ چون در زمان علي دايي در تيم ملي حضور داشتيد؟

بله، شايد اگر در زمان ديگري در تيم ملي بودم شرايط فرق ميكرد اما با اين وجود نه حسرتي دارم و نه پشيمانم. هشت سال در تيم ملي بودم، اين خودش افتخار بزرگي است. ضمن اينكه ذخيره علي دايي بودن هم كم افتخاري نيست. دايي آقاي گل فوتبال دنياست و يكي از بهترين مهاجمان كه نيازي به تعريف ندارد و خوشحالم ذخيرهاش بودم.

اگر به عقب برگرديد چه كساني را نميبخشيد؟ برانكو و واعظ آشتياني؟

من از كسي كينهاي به دل ندارم. همه را بخشيدهام و هيچ حسرتي ندارم. به هر چيزي كه ميخواستم با تلاش رسيدم. به جاي آنكه از كسي كينه داشته باشم بايد به فكر روزهاي آينده باشم. اين افكار آدم را به عقب هل ميدهد. من به آينده فكر ميكنم. به جلو. نگاه كردن به عقب كمكي به آدم نميكند. البته اگر با نگاه كردن به عقب از اشتباهاتمان درس بگيريم ميتوانيم موفق باشيم اما اگر قرار باشد تلخيها و اتفاقهاي ناگوار را مرور كنيم، نميتوانيم موفق باشيم. مهم قضاوت و نگاه مردم است. آنها بهتر از هركسي واقعيتها را ميدانند و ميتوانند قضاوت كنند.

به مربيگري فكر ميكني؟

بله، مدرك مربيگري B را يك ماه و نيم پيش گرفتم و به دنبال مدرك A هستم. بايد براي مربيگري دانشم را بالا ببرم. بايد مثل دوراني كه درون مستطيل سبز بودم تلاش كنم تا موفق شوم. نميتوانم از فوتبال دور باشم اين رشته و حرفه من است. اما براي موفقيت در آن بايد تلاش كنم، شايد حتي خيلي بيشتر از گذشته.

نتوانستيد با پيراهن استقلال از فوتبال خداحافظي كنيد، فكر ميكنيد بتوانيد يك روز روي نيمكت اين تيم بنشينيد؟

اين بزرگترين آرزوي من است. اما به جاي حرف زدن يا فقط فكر كردن و رؤياپردازي در خصوص آن بايد تلاش كنم.

ابومسلم اولين سكوي پرتاب و پيشرفت عنايتي بود. از آنجا به استقلال آمديد، در روزهايي كه پرسپوليس هم به دنبال شما بود و بعد به امارات رفتيد. در روياهايي كه براي آينده داريد جايي براي ابومسلم هست؟

80، 90 درصد موفقيتم را مديون ابومسلم و مردم و هواداران مشهدي هستم. آنها هرگز مرا تنها نگذاشتند و هميشه پشت من بودند. فوتبال مشهد يكي از دغدغههاي هميشگي من است و اميدوارم روزي دينم را به آن ادا كنم و دانش و آموختههايم را در اختيار فوتباليستهاي آن قرار دهم؛ بچههاي پايين شهري كه مثل ديروز خود من هستند. ابومسلم دليل اصلي موفقيت من بود. البته وقتي از ابومسلم به تهران آمدم، برايم پرسپوليس و استقلال چندان فرقي نداشت. فقط به دنبال تغييرات و پيشرفت بودم. پرسپوليس اما آن زمان جنگ مديريتي داشت. اوضاع استقلال را آرامتر ديدم و به استقلال رفتم و ماندگار شدم و طولي نكشيد اين تيم به همه زندگي من تبديل شد. هواداران استقلال هم مانند هواداران ابومسلم خيلي كمكم كردند. توجه آنها به انسان انرژي ميدهد تا گامهايش را بلند و محكم بردارد. من موفقيتم را مديون آنها هستم.

سالهاست كه فوتبال ايران يك مهاجم شش دانگ به خود نديده است. فكر ميكنيد پسران عنايتي بتوانند راهش را ادامه دهند؟

مشكل اين است كه فرزند يك فوتباليست بودن معضل بسيار بزرگي است. بسيار كم پيش آمده فرزندان يك فوتباليست بتوانند بازيكنان خوب و مطرحي باشند. آنها همواره زير سايه پدران خود هستند. وقتي فرزند يك فوتباليست وارد ميدان ميشود تصور ميكنند به پشتوانه پدرش آمده نه تواناييهايي كه دارد و اين جنبه منفي زيادي براي آنها دارد. من خيلي دوست دارم فرزندانم بتوانند در فوتبال موفق باشند. آنها علاقه زيادي به فوتبال دارند اما تنها علاقه و خواست من مهم نيست. تلاش خودشان مهم است.

محمد پروين، يكي از آن نمونههاي بارز است. بسياري ميگفتند ضربه ايستگاهيهايي كه او ميزند نظير ندارد. گفته بود پدرش به سرمربي او گفته است نگاه نكن محمد پروين است. اما او هم باوجود آنكه پدرش پروين بود نتوانست موفق شود. فكر ميكنيد چنين سرنوشتي در انتظار پسران عنايتي هم باشد؟

اين به خودشان همبستگي دارد. معين الان در آكادمي جوانان استقلال تمرين ميكند. به او گفتهام براي موفقيت در آينده خودش بايد تلاش كند. او هم مثل همه فوتباليستها فقط با تلاش و كوشش ميتواند موفق شود. به آنها گفتم، روزي كه بخواهند بگويند فرزند رضا عنايتي هستند و با اين نگاه گام بردارند، روز آخر فوتبالشان خواهد بود. كار سختي دارند. اما هيچ چيزي به راحتي به دست نميآيد و با پشت سر گذاشتن سختيهاست كه ميتوان موفق بود. من كمكشان ميكنم و هر كاري از دستم بربيايد انجام ميدهم اما خودشان هم بايد بخواهند و تلاش كنند. اميدوارم كه موفق شوند.

مهاجم موفقي بوديد، فكر ميكنيد بتوانيد مربي موفقي هم باشيد؟

خب بازيكن موفق بودن تضميني براي مربي موفق بودن نيست. ضمن اينكه نميتوان چيزي را با حرف ثابت كرد. اگر قرار است مربي موفقي باشم يا بهتر است بگويم اگر ميخواهم مربي موفقي باشم بايد تلاش كنم، بايد كار كنم و بايد دانشم را بالا ببرم. حرف زدن تنها باعث پسرفت ميشود چون انرژي شما را ميگيرد. به جاي حرف زدن بايد عمل كرد. با تلاش و كوشش فراوان است كه ميتوان موفق شد و من، تلاشم را خواهم كرد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار