نویسنده: علی علوی
روحاني ديروز صدا و اظهار خود را به «اوج» رساند. اين نكته را چندصد مخاطب او در يك سالن ورزشي در همدان به خوبي فهميدند و بيبيسي هم تأييد كرد: «روحاني روش تبليغاتي خود را تغيير داد.» بلافاصله در شبكههاي اجتماعي نوشتند كه اين يك برنامه از پيش نوشته شده براي روحاني است كه در يك ستاد مخفي براي او تنظيم شده است و قرار است روحاني مرحله به مرحله با بيان اتهاماتي كه فرصت پاسخگويي به آن نباشد، مردم را از رقيبهاي انتخاباتياش بترساند. اما به نظر ميرسيد ترس اصلي در دل گوينده اين سخنان است كه گويي از چيزي مثلاً افول رأي يا افشاگريها در مناظره اقتصادي پيشرو كاملاً نگران شده است و اين «اوج»گيري صدا حكايت از ترس «عميق» دارد.
روحاني در آن سوله ورزشي موج اول اين اوجگيري را به زعم خود اين گونه به حركت در آورد: «اگر شما جوانان در خانه بنشينيد، بدانيد كه در پيادهروهاي ما هم ديوار خواهد بود، شما آنها را نميشناسيد. من آنها را ميشناسم. آنها روزي در جلسهاي تصميم گرفتند كه در تهران و در پيادهرو ديوار بكشند. آنها ميخواستند، پيادهرو زنانه و مردانه ايجاد كنند.»
اين سخنان روحاني ابتدا با واكنشهايي از سوي شخصيتها روبهرو شد و آنها با نخنما توصيف كردن اين ادعا نوشتند كه «ديوار واقعي بين وزراي اشرافي و كاسب دولت يازدهم و سفره خالي توده مردم است» اما واكنش اصلي در ميان مردم، توليد انبوهي از لطيفهها درباره اين سخن بود. هرچند برخي نيز از اينكه رئيسجمهور مستقرشان ادعايي ميكند كه مجبور است بگويد «شما آنها را نميشناسيد، من ميشناسم» درباره سلامت و صداقت اينگونه سخن گفتن ابراز نگراني كردند.
شاهد مدعا درباره رويكرد طنزگونه مردم به اين اظهارات در اين بود كه برخلاف آنچه مشاوران و ستاد روحاني گمان ميكردند، از «ديواركشي» او حتي در ميان هوادارانش استقبالي نشد و هواداران نتوانستند روي اين «موج اول» روحاني سوار شوند و به همين خاطر به نظر ميرسد او بايد براي رساندن صدا و اظهارات خود به «اوج» بار ديگر از موجي ديگر آغاز كند و دوباره به مردم بگويد: «شما نميدانيد، من ميدانم، همين طور است كه من ميگويم.»
چه كسي ميخواست ديوار بكشد
البته موضوع ديوار كشي كه روحاني اشاره كرده است، قابليت جستوجوي تاريخي دارد اما نه در پيادهروها بلكه در دانشگاه و آن هم از سوي اصلاحطلبان اما نه در دولت اصلاحات بلكه در سال 64!
ماجراي آن را رهبري انقلاب در سال 81 خطاب به خاتمي و معين نقل ميكند و ميفرمايد: «كساني كه الان (در دولت اصلاحات) اردوي مختلط برگزار ميكنند، همان كساني هستند كه سال 63-64 در كلاسهاي دانشگاه ديوار كشيدند، بنده به دستور امام رفتم در نمازجمعه گفتم اين كار بد است. من نميفهمم چطور اينها اين جور عوض ميشوند. 180 درجه راهشان را عوض ميكنند! امام به من گفتند كه اين چه كاري است. من در نماز جمعه تهران گفتم كه اين كار، كار مناسبي نيست. ديوار كشيدن حرف ما نيست. حرف انقلاب نيست.»
بازگشت به آنچه تكذيبش ميكرد!
اما نكته حيرتانگيزتر سخنان روحاني در آنجا بود كه وي وعده شغل ميليوني سال 92 خود را كه در دو هفته اخير بارها تكذيب كرد و وعدههاي مشابه رقيب درباره ايجاد سالي يك ميليون شغل را غيرواقعي و نشدني توصيف ميكرد، به يكباره تكرار كرد و دوباره به وعده سالي يك ميليون شغل بازگشت! البته براي آنكه توجيهي هم داشته باشد، يك دستكاري مختصر در عدد و رقم وعده انجام داد: «ما بايد براي اشتغال جوانان قدم برداريم، اما نه با حرف. آن كسي ميتواند براي اشتغال حرف بزند كه در سال 95، 650 هزار اشتغال ايجاد كرد. دولت در بهمن 95 طرح كارورزي و اشتغال آنها را تصويب كرده است، ولي عدهاي همان طرح را به صورت ناقص به مردم وعده ميدهند. طرح كارورزي براي جوانان را ما در برنامه ششم اعلام كرديم كه به صورت متوسط 955 هزار شغل براي جوانان درست خواهيم كرد. عدد شغل محاسبه شده و كارشناسي شده و در هزاران جلسه بررسي شده و در قالب لايحه به مجلس داده شده است، چرا گفتيم 955 هزار نفر و نه يك ميليون. اين به خاطر محاسبات كارشناسي ما بود. اين عدد مصوب برنامه ششم در مجلس و با پيشنهاد دولت است.»
آنچه كاملاً معلوم است اين است كه روحاني و مشاورانش از اينكه در دو هفته اخير به وعده سالي يك ميليون شغل رقيب كه مصوب برنامه ششم است تاختهاند، پشيمان و انگشت بهدهان شدهاند اما آنچه كه معلوم نيست اين است كه روحاني چگونه توانست مقابل مردم بايستد و اتهاماتي را كه در طي دو هفته به رقيب زد، همه را به گردن بگيرد!
اين اظهارات و وعده دوباره سالي يك ميليون شغل، نظريهاي را كه ميگويد روحاني طبق برنامه آن ستاد مگو، بايد خود را با برخي موجسازيها براي مناظره اقتصادي آماده كند تا چيزي در كيسه داشته باشد، تأييد ميكند.