کد خبر: 849075
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۴
حاشيه‌اي بر خبر تأسفبار تغذيه مردم از «آبگوشت استخوان!»
در روزهاي اخير، دراخبار گزارش جالبي ديدم. خبرگزاري «تسنيم» گزارش داد: «در حالي كه گوشت قرمز به دليل قيمت بالاي خود در حال خروج از سبد...
نويسنده:  خسرو معتضد
 
 
در روزهاي اخير، دراخبار گزارش جالبي ديدم. خبرگزاري «تسنيم» گزارش داد: «در حالي كه گوشت قرمز به دليل قيمت بالاي خود در حال خروج از سبد خانوارهاي طبقه متوسط و ضعيف جامعه است و حتي برخي را به سمت خريد استخوان‌هاي بي‌خس شده از گوشت برده (يعني مردم مي‌روند استخوان‌هاي بدون گوشت قصابي‌ها را كه قبلاً قصابي‌ها در سطل آشغال مي‌انداختند مي‌خرند، آبگوشت استخوان بار مي‌كنند و با آب آن و قوتي كه لابد در استخوان‌ها سراغ دارند نانشان را تريد كرده مي‌خورند!) قصابي‌ها نيز با توجه به تغيير طبقه مراجعه‌كنندگان در حال تغيير شكل به لوكس شدن هستند!»
 
 
پس از سال‌ها كه مي‌شنيديم مردم كم بضاعت و طبقات متوسط به مرغ‌فروشي‌ها مراجعه كرده پاي مرغ‌ها را به قيمت ارزان خريده از آن براي خود قاتق و خورش درست مي‌كنند چشممان به اين شاهكار دولت تدبير و اميد و توسعه روشن!
 
 
من شنيده‌ام گوشت از پاكستان و هندوستان هم مي‌آورند. در تاريخ نخوانده‌ام كه مردم ايران جز در زمان جنگ‌هاي خونين تحميل شده‌ از سوي بيگانگان وحشي و آزمند در مضيقه كمبود گوشت گرفتار شده باشند. سياحان، كشيشان و كنسول‌هاي خارجي در اصفهان طي ماه‌هاي مارس تا اكتبر 1722م از كمبود آذوقه و نبود گوشت گاو، گوسفند و بز هنگام محاصره آن شهر از سوي محمود افغان و اينكه در پايان آن هفت ماه كار به خوردن گوشت سگ و گربه و حتي اجساد مردگان انجاميد سخن رانده‌اند(كشيش كروسينسكي لهستاني، گيلانتز شهروند فرانسوي، گزارش‌هاي كمپاني‌هاي هند شرقي، هلند و انگليس، ارمنيان اصفهان، اورامف روسي، محمد محسن صاحب، كتاب زبده التواريخ و شيخ محمدعلي حزين و ديگران) اما آن واقعه در زمان جنگ و محاصره و عدم پيش‌بيني از سوي دولت صفوي بود، زيرا اصفهان در طول دوران طولاني پايتخت شدنش از 1598 تا 1722م هرگز به محاصره هيچ دشمن خارجي مانند ازبكان، عثماني‌ها و روس‌ها (كه آنان هم از دوران شاه عباس دوم در نيمه قرن هفدهم ميلادي گاه به صفحات گيلان و مازندران حمله مي‌كردند) در نيامده‌ بود. اصفهان در امن‌ترين نقطه فلات ايران قرار داشت و رسيدن روزانه آذوقه و مايحتاج عمومي مردم اصفهان مانند گوشت قرمز، ماهي دودي، ماكيان، گندم، جو، انواع حبوبات و ميوه و سبزي‌ها يك امر عادي بود كه هرگز در هيچ دوراني قطع نشده بود. (افغان‌ها را هم دولت ايران يكي از اقوام ايراني به شمار آورد كما اينكه قبل و بعد از فتنه محمود افغان جزو نظاميان ايران بودند و يك چهارم از سپاهيان نادرشاه از افغان‌ها بودند).
 
 
در هيچ دوراني ايراني‌ها دچار مضيقه گوشت نبودند و در مراتع و كوهستان‌هاي سراسر ايران آنقدر گوسفند، گام و بز پرورشي مي‌يافتند كه دولت ايران در بحبوبه جنگ‌هاي تمام نشدني عثماني‌ها با ايران به صدور گوشت به خاك عثماني ادامه مي‌داد و گله‌هاي گوسفند ايران در سرحدات به صورت نقدي به چوپانان و گله‌داران عثماني فروخته مي‌شدند و چوپان‌هاي ترك آن گله‌ها را تا صربستان و روماني(قره طاغ) مي‌بردند و به فروش مي‌رساندند.
 
 
 
 حل مشكل گوشت از «ناصرالدين شاه قاجار» تا «حسن روحاني»
 
 
 
گله‌هاي گوسفند ايران به وسيله كشتي‌ها، بوم‌ها و غراب‌ها يعني كرجي‌ها به سواحل جنوبي خليج فارس و شيخ‌نشين‌ها صادر مي‌شد و سرتيپ هاشمي مديركل اداره هشتم ساواك مي‌گويد در سال 1338 كه در خدمت سپهبد بختيار رئيس وقت ساواك مهمان شيخ قطر (جد شيخ كنوني قطر) بوده است، شيخ در بازگشت تيمسار بختيار به او تعدادي گوسفند صادر شده از ايران اهدا كرد كه به عنوان هديه بپذيرد و همينطور مقادير زيادي گوني قند و شكر صادراتي از ايران كه بختيار نپذيرفت و شيخ رنجيد، اما فرمانده ناو جنگي ببر كه بختيار را به ايران بازمي‌گرداند يك دليل منطقي آورد كه ناو ببر نمي‌تواند محموله گوسفند به ايران حمل كند و اگر اين كار را بپذيرد تحت پيگرد نظامي قرار خواهد گرفت و او را متهم به قاچاق گوسفند خواهند كرد. شيخ اين استدلال را پذيرفت ولي اصرار كرد گوني‌هاي قند و شكر را به ايران بياورند و میان ساكنان سواحل تقسيم كنند. براي اينكه شيخ سالخورده نرنجد ناو محموله قند و شكر را پذيرفت و بين راه چون به جزيره كيش كه آن زمان 500 نفر بيشتر جمعيت نداشت رسيدند به دستور بختيار آن گوني‌هاي قند و شكر ايراني را بين ساكنان چهار دهكده جزيره كيش تقسيم كردند و كدخدا شيخ عبدالله كدخداي جزيره اين كار را در نهايت خشنودي انجام داد.  قطر در آن زمان چند قريه بيش نبود و ارمغاني نداشت كه به مهمان خود كه معاون نخست وزير ايران بود بدهد.
 
 
 
من وقتي از بولتن خبرگزاري رسمي تسنيم خواندم كه مردم استخوان خالي دور ريختني را به قيمت ارزان مي‌خرند و بار اجاق مي‌زنند كه با نان يا چلو بخورند باورم نشد، اما از چند نفر و چند قصاب آشنا تحقيق كردم و معلوم شد اين خبر شرم‌آور حقيقت دارد و من به جاي آقاي رئيس دولت خجالت كشيدم. تمام طرفداران قبلاً دو آتشه و سرسخت ايشان كه كم كم به منتقدان مشاراليه تبديل شدند و نظرات خود را از طريق رسانه‌ها نشر مي‌دهند به اين نتيجه رسيده‌اند كه مشاراليه در حالت اتومات به سر مي‌برد و در جريان ريز امور نيست، يعني گويا در يك حالت شگفت‌زدگي غوطه‌ور شده‌اند. مشاراليه مشاوران بسيار بدي دارد كه حقايق را به او نمي‌گويند. تمام ذرات وجود او لبالب از زهر مسموم بر جام است كه هيچ اثري از آن مترتب نشده و مردم تمام گفته‌ها و وعده‌هاي دولت را افسانه، قصه و بوق به شيپور دميدن انتخابات آينده مي‌دانند.
 
 
سخنان قاطعانه‌اي كه آقاي روحاني پس از آغاز حكومت خود بيان داشته و وعده 100 روزه به مردم داد، همينطور پس از اولين توافق با امريكا و اروپا در مورد برداشته شدن تحريم‌ها و اينكه اخيراً گفته: شرمنده وعده‌هاي خود نيست حكايت از آن مي‌كند آقاي روحاني در يك حباب مصنوعي كه اطراف ايشان ساخته شده قرار دارد. عموم منتقدان را دشمن، بدخواه، عيب‌جو، فرصت‌طلب، حسود، خائن و منافق مي‌انگارد. مطالبي كه بر زبان مي‌راند گفتي براي مصرف خارجي است نه براي مردمي كه هر چيز را به چشم مي‌بينند و فقر و نداري را با تمام گوشت و پوست خود حس و لمس مي‌كنند.
 
 
من به عنوان يك خواننده كنجكاو كتاب خاطرات ايشان كه در جريان رويدادها و سوانح زندگي‌شان هستم وقتي پنج سال پيش شرح زندگي آقاي دكتر روحاني را مي‌خواندم كه از مشكلات و مصائب دوران كودكي و نوباوگي و نوجواني خويش شرح مبسوطي آورده بودند از اينكه هنگام تحصيل طلبگي در قم روزي يك تومان از سوي مرحوم والدشان براي ايشان مقرري صبحانه، ناهار و شام تعيين شده كه از آن 10 ريال 5/3 ريال يك نان سنگك 9 ريالي خريده و سه قسمت آن را در سه وعده تناول مي‌كردند، پنج قران گوشت آبگوشتي ( به اندازه يك گردو گوشت، يك گردو چربي، يك استخوان گوسفند) خريده آبگوشت بار مي‌گذاشتند و 5/2 ريال بقيه را شيره انگور يا پنير خريده به عنوان صبحانه ميل مي‌كردند، خوشحال شدم كه رئيس‌جمهوري بر سر كار خواهد آمد كه از مردم مستضعف برخاسته و در حجره طلبگي و سپس در اتاق بالاي پشت بام زندگي كرده و درد اكثريت مردم ايران را درك مي‌كند.
 
 
من اميدوار بودم مردمي كه آنچنان به شفافيت و خلوص از ارتباط عميق و ملموس خود با پايين‌ترين طبقات مردم سخن گفته است در دوران تصدي رياست جمهوري گام‌هاي بلند، پرشور و سازنده در راه خوشبختي و رفاه مردم ايران برخواهد داشت. مقالات من در روزنامه‌ها و عمليات مختلف سال‌هاي 1393- 1392 موجود است، اما با گذشت زمان متوجه شدم آقاي رئيس‌جمهور مانند حكيم الملك و صدر الاشراف و بعضي از نخست‌وزيران قديمي ايران كه مي‌كوشيدند پيرمردان بيشتري را با واژگان و پسوندهاي الدوله، الممالك، السلطنه و السلطان در كابينه خود به عنوان وزير بياورند، كساني را كه در اين 37 سال به ثروت‌هاي هنگفتي رسيده، از دردها و آلام مردم اطلاعي ندارند و اينقدر مطالعه ندارند كه دريابند سوسيال دموكرات‌ها اكثر كابينه‌هاي دول پيشرفته اروپايي را در اختيار دارند و طرح‌هاي اجتماعي مانند ايجاد مسكن را طرح‌هاي كمونيستي مي‌خوانند وارد كابينه كرد و دل به آقايان بسته‌اند. اطلاعات اقتصادي مشاراليه نيز چندان نبوده و هر آماري را مي‌پذيرند و روي آن ضمانت مي‌دهند. اين است كه چه خوب است در اين ماه‌ها كمي هم بدون محافظ و خدم و حشم به ميان مردم بروند و ببينند درباره ايشان و كابينه و وعده‌هايشان چه مي‌گويند؟ متأسفانه امروزه دامنه ارتباطات بسيار گسترده است، اخبار به هر جاي دنيا مي‌رسد و همين گزارش تسنيم در امريكا و اروپا مي‌پيچد.
 
 
 
آخر مشكل گوشت قرمز چه مشكل مهمي است كه در عهد شاه عباس، شاه عباس دوم و شاه سليمان وجود نداشت و امروز وجود دارد؟ چطور ناصرالدين شاه قادر به حل آن بود و شما نمي‌توانيد. كاساگوفسكي رئيس قزاقخانه روس در ايران مي‌گويد جلو ی دزدي كامران ميرزا نايب السلطنه و مادرش منيرالسلطنه را كه از ورود هر گوسفند به تهران چند قران باج مي‌گرفتند گرفتيم. شاه دستور داد آنها را از اين كار منع كنيم. گوشت در تهران فراوان شد. راستي چرا امروز جلوی دزدها را نمي‌گيرند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر