نويسنده: زينب عامري
مقام معظم رهبري چندي پيش طي سخناني در حرم مطهر رضوي فرمودند: «امريكا در داخل كشور تلاش ميكند اين تفكر را القا كند كه اگر برجام نبود جنگ ميشد. اين يك دوقطبي ساختگي و دروغين است.»
هدف اتاق فكرهاي ضد نظام براي القاي اين دوقطبي به بدنه فكري جامعه چيست؟! اين استراتژي به طرز كاملاً محسوسي يك برنامهريزي جامع كوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت است كه نشاني ديگر بر فريبكاري و زيركي طرف غربي است:
1- ايالات متحده با گريزناپذير نشان دادن دو راهي برجام – جنگ در كوتاه مدت به دنبال ايجاد يك اهرم فشار براي تحميل مواضع و سياستهاي خود در خلال مذاكرات و پس از آن بود. تحميل و تزريق اين تفكر كه ايران براي بقا و پيشرفت راهي جز نشستن پشت ميز مذاكره ندارد به خودي خود ايران را در موضع انفعال و پذيرش سياستهاي غرب در جريان مذاكرات قرار ميداد؛ مسئلهاي كه تا حد زيادي محقق شد. ظريف چندي پيش در صحن مجلس به اين نكته اشاره كرد كه در جريان مذاكرات ما استراتژي خود را كنار گذاشتيم و با استراتژي طرف غربي پيش آمديم. رفتار تيم هستهاي در اين مرحله از مذاكرات تا حد بسيار زيادي از پذيرش همين باور نشئت ميگرفت و از قدرت اقناعكنندگي و بازدارندگي مذاكرهكنندگان ايراني در مقابل غرب به طرز قابل توجهي كاست. همچنين نقاط ضعف، نقضهاي عملكردي و بدعهدي پس از آن نكتهاي بود كه در جو فكري «راهي جز برجام نيست» پنهان ميماند. به جرئت ميتوان گفت طرف غربي حتي براي بدعهدي و زير پا گذاشتن برخي مفاد برجام نيز پيشبيني لازم را كرده بود!
2- هدفي كه استراتژيستهاي غربي از القاي اين جو فكري در ميانمدت دنبال ميكردند پروژه هميشه شكستخورده «مديريت انتخابات ايران» بود اما اين بار با يك ترفند جديد! بهترين مسير براي تحقق اهداف غرب در ايران قدرتگيري، روي كار آمدن و در فاز سوم «ماندگاري» تفكري است كه بيشترين خوشبيني و تمايل را نسبت به ارتباط با امريكا و حتي همسويي با برخي خواستههاي آنها به قيمت تقويت مواضع فكري خود در داخل دارد. غرب با تزريق اين تفكر تسليمطلبانه و يكسويه درصدد آن برآمد فضاي فكري كشور را به سمت و سويي ببرد كه تمايلي گريزناپذير به حفظ اين جبهه فكري را در خود احساس كند. ايالاتمتحده به خوبي دانست بايد از سد انتخابات در ايران بگذرد تا بتواند گزينه مورد نظر خود را روي صندلي بنشاند يا نگه دارد! قرينه فكري و مكمل داخلي اين دوقطبيسازي در جامعه پيامي است كه اين روزها از هرگوشه و كناري شنيده ميشود كه: برجام نياز به زمان دارد و بايد چهار سال ديگر به آن فرصت داد.
3- اما آنچه در بلندمدت توسط غرب انتظار ميرود نهادينه شدن كامل يك رويكرد فكري است؛ دستاوردي كه فراتر از زمان و مكان كنوني ميباشد اما نتيجه انتخابات شرط تحقق آن است. اگر آحاد ملت ايران باور كنند كه دوران مرگ بر امريكا و دشمنشناسي گذشته است و به جاي افزايش دانش سياسي، علمي، تسليحاتي، هستهاي و... بايد بر افزايش مهارت گفت و گو و امثال آن تأكيد كرد، اين گونه فكري به يك جريان عميق و فراگير اجتماعي بدل خواهد شد! اين انديشه كه ميراث باقيمانده از دولت اصلاحات و «گفتوگوي تمدنها»است با عاديسازي و پذيرش اجتماعي گسترده، به مرور زمان به يك سياست كلي تبديل خواهد شد و از ايران انقلابي و استكبارستيز به يك كشور منفعل و سازشكار بدل خواهد شد كه دروازههاي آن به روي دشمنان هميشگي و قسم خورده ايران و اسلام بازميگردد. ايران پهلوي چگونه ايراني بود؟! در زمان پهلوي نيز اسلام و آيين اسلام وجود داشت اما قدرت و تفكر غالب استكبارخواه و دور كردن اسلام از قدرت بود. آيا اين همان پروژهاي نيست كه با استراتژيهاي جديد تحقق دوباره آن توسط ايالات متحده دنبال ميشود؟! مسئلهاي كه اگر با هوشمندي در مقابل آن عمل نكنيم و به پذيرش اين دوقطبي در جامعه تن دهيم دير يا زود حركت به سمت اجراي دوباره آن در كشور سرعت خواهد گرفت.