کد خبر: 848816
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۰
«خاطره‌ها و ناگفته‌هايي از منش سياسي و اخلاقي شهيد سپهبد محمد ولي قرني» در گفت‌و‌شنود با محمدمهدي عبدخدايي
38سال پيش در چنين روزهايي سپهبد محمد ولي‌قرني اولين رياست ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي توسط يكي از تيم‌هاي ترورگروه فرقان، درمنزل شخصي خويش...
نويسنده: احمدرضا صدري
 
 
38سال پيش در چنين روزهايي سپهبد محمد ولي‌قرني اولين رياست ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي توسط يكي از تيم‌هاي ترورگروه فرقان، درمنزل شخصي خويش به شهادت رسيد؛ رويدادي كه علامتي براي شروع موج ترورها در نظام تازه تأسيس جمهوري اسلامي بود.

 
قرني اما درزندگي خويش فراز و نشيب‌هاي فراواني را تجربه كرده بود كه گفت‌وشنود پيش‌رو درپي رمزگشايي از يكي از آنها يعني ماجراي «كودتا»ي اوست. محمدمهدي عبدخدايي كه درنيمه دهه 40 با قرني در زندان آشنا شد، از او دراين باره مطالبي شنيده كه در گفت‌و‌شنود پيش‌رو بازگفته است. اميد آنكه تاريخ پژوهان و محققان را مفيد افتد.
      
نخستين بار درچه مقطعي و چگونه با نام شهيد سپهبد قرني آشنا شديد؟
 
 
بسم الله الرحمن الرحيم. مرحوم سپهبد قرني در دهه 30، از شخصيت‌هاي مهم نظامي كشور بود و در كنار تيمور بختيار و حسين آزموده تنها كساني بودند كه درجه سرتيپي داشتند. بنابراين همه كساني كه مسائل سياسي را دنبال مي‌كردند، با نام ايشان آشنا بودند.
 
 
سمت هر كدام چه بود؟
 
 
تيمور بختيار فرمانده نظامي تهران و فرمانده راه‌آهن سراسري و فرمانده لشكر دو زرهي و شهيد قرني رئيس ركن دو ارتش، يعني بالاترين نهاد امنيتي كشور بود، چون آن موقع هنوز ساواك وجود نداشت، اين ركن دو ارتش بود كه مخالفان را تعقيب مي‌كرد. بعد هم به ترتيب، بختيار مي‌رفت و آنها را دستگير و آزموده هم محاكمه مي‌كرد. يك گردش كاري به اين سبك داشتند.
 
 
با اين همه حزب توده به آن شكل وسيع در ارتش نفوذ كرد؟
 
 
بله، سازمان نظامي حزب توده، 628 افسر درجه‌دار داشت كه شاه بعد از 28 مرداد سال 1332، 48 نفر از آنها را تيرباران كرد.
 
 
افراد شاخص اين گروه يادتان است؟
 
 
بله، شاخص‌ترينشان سرهنگ سياست، سرهنگ مبشري، سروان كي‌منش، سرگرد وكيلي، سروان تمدن، سرگرد پهلوان، سروان شلتوكي و... بودند.
 
 
شهيد قرني در اين ماجرا چه نقشي داشت؟
 
 
در واقع او بود كه سازمان نظامي حزب توده را كشف كرد و شاه هم با متلاشي كردن آنها و بعد هم فرار عده‌اي از سران حزب توده، عرصه بازتري براي فعاليت پيدا كرد. از ميان سران حزب توده، فقط دكتر بهرامي و دكتر مرتضي يزدي دستگير شدند.
 
 
اولين بار شهيد قرني را كجا ديديد؟
 
 
در سال 1336 در زندان.
 
 
درآن دوره به چه جرمي به زندان رفته بوديد؟
 
 
تشويق مردم به مسلح شدن عليه قدرت سلطنت و امنيت كشور و مخالفت با پيمان نظامي سنتو. بعد از اينكه شهيد مظفر ذوالقدر نتوانست علاء را كه داشت براي امضاي اين پيمان به بغداد مي‌رفت بزند، من، شهيد نواب صفوي، شهيد خليل طهماسبي و شهيد سيد‌محمد واحدي فراري شديم. پنج شب در منزل مرحوم آيت‌الله طالقاني بوديم و بعد از هم جدا شديم. آنها دستگير شدند و من تا شهريور سال 1335 فراري بودم. در طول دوران اختفاي من، 10 نفر از فداييان اسلام دستگير و محاكمه شدند. بعد از محاكمه، شهيد نواب صفوي، شهيد خليل طهماسبي، شهيد سيد‌محمد واحدي و شهيد مظفر ذوالقدر تيرباران شدند. شهيد سيد‌عبدالحسين واحدي را هم تيموربختيار در دفتركارش زده بود. ديگران هم به زندان‌هاي مختلف محكوم شدند. 10 ماه بعد، من دستگير شدم و با عده‌اي ديگر از جمله حسن سليماني، محمود اميدي، حميد ذوالقدر، عبدالعلي واحدي و حاج‌رضايي محاكمه شديم. من نوه عمه رئيس دادگاه، سرهنگ سيف بودم. يك نفر در بين ما تبرئه شد. بقيه به هشت سال حبس محكوم شدند. من هم به چهار سال زندان محكوم شدم. در دادگاه تجديدنظر سرتيپ والي رئيس دادگاه، بقيه را تبرئه و آزاد كرد، ولي محكوميت چهار ساله‌ من را- به دليل اينكه جزو شورايي بودم كه نقشه ترور علاء را كشيده بوديم- به هشت سال افزايش داد! من درآن دوره، از همه كساني كه دستگير شده بودند، كم سن و سال‌تر بودم!
 
 
 
 
 او پس از 28 مرداد تنها راه مبارزه را «كودتا» مي‌ديد
 
 
به هر حال من براي اولين بار، شهيد قرني را در بهداري زندان ديدم. قضيه از اين قرار بود كه براي سالگرد تيراندازي ناصر فخرايي در 15 بهمن سال 1327 به شاه و زنده ماندن او، در زندان دستور دادند در جلسه دعا براي شاه شركت كنيم. من كه نمي‌خواستم به اين جلسه بروم، خودم را به دل درد زدم و مرا به بهداري بردند. فرداي آن روز پزشكي به نام دكتر انگجي براي معاينه‌ام آمد و فهميدم شاگرد پدرم در تبريز بوده است. به من گفت دوست داري در بهداري بماني؟ گفتم معلوم است كه دوست دارم! حياط بهداري خيلي خوب بود و تخت هايي براي نشستن داشت. غذاي بهداري هم با غذاي داخل زندان خيلي فرق داشت. كلاً آدم در آنجا راحت‌تر بود.
 
 
خلاصه به سفارش دكتر انگجي مرا در بهداري زندان بستري كردند. آن زمان بود كه شهيد قرني را به بهداري آوردند. ايشان را به بند عمومي يا زندان انفرادي نبردند. تا آن موقع فقط عكس ايشان را ديده بودم و شناختم از او به همين حد محدود مي‌شد كه ايشان رئيس ركن دو ارتش است. يادم است حتي رئيس زندان هم به ايشان احترام مي‌گذاشت. يك اتاق مخصوص به ايشان داده بودند و وقتي مي‌خواستند وارد اتاق شوند، از ايشان اجازه مي‌گرفتند! امكانات بيشتري را هم در اختيارش گذاشته بودند و در حياط زندان هم از ما آزادتر بود.
 
 
باب گفت‌وگو ميان شما چگونه باز شد؟
 
 
يك روز من در بهداري روي تخت نشسته بودم كه ايشان آمد و پرسيد: شما مهدي عبدخدايي هستيد؟ و من جواب مثبت دادم. فرداي آن روز پيشنهاد كرد با هم در حياط زندان قدم بزنيم. من كه 20 روز در بهداري به عنوان بيمار بستري بودم، از خدا خواسته با ايشان بيرون رفتم و قدم زدم. راديوي زندان را گاهي پشت بلندگو مي‌گذاشت و صدا در حياط و بندها پخش مي‌شد. خواننده‌اي داشت مي‌خواند و احساس كردم آقاي قرني يكمرتبه ناراحت شد و خداحافظي كرد و رفت! من هم تعجب كردم و هم ناراحت شدم، چون ايشان خودش از من دعوت كرده بود قدم بزنيم. شب تازه شام خورده بودم كه آمد و پيشنهاد داد قدم بزنيم. قبول كردم و به حياط رفتيم. علت رفتار عصر آن روز را پرسيدم. گفت: «صداي آن خواننده را كه شنيدم، يادم آمد تك‌تك اين خواننده‌ها در مجالسي كه شركت مي‌كردم مي‌خواندند و از يادآوري آن دوره، ناراحت شدم!»
 
 
علت دستگيري ايشان چه بود؟
 
 
اين سؤال را از ايشان پرسيدم. گفت: رئيس ركن دو ارتش بوده كه يكي از وظايف آن، حفاظت از شخصيت‌هاي خارجي‌اي بود كه به ايران مي‌آمدند. يك بار جان فاستر دالس، وزير خارجه امريكا به ايران مي‌آيد و ايشان مأمور حفاظت او مي‌شود. در آن دوران امريكايي‌ها پول‌هايي را براي كمك به ايران مي‌فرستادند، اما به جايي كه بايد نمي‌رسيد، براي مثال يك بار امريكايي‌ها 5 ميليون دلار به سپهبد زاهدي مي‌دهند تا حقوق كارمندان اصل چهار در ايران را بپردازد، ولي او همه آنها را به حساب شخصي خود در سوئيس واريز مي‌كند! در هر حال بعد از 28 مرداد، دزدي‌هاي كلاني در كشور اتفاق مي‌افتاد  كه ركن دو ارتش از آنها خبر داشت. شهيد قرني، خودش از نظر مالي آدم سالمي بود و صادقانه در ركن دو خدمت مي‌كرد و قسم مي‌خورد كه به حفظ امنيت كشور، بسيار علاقه داشته است. يك بار متوجه دزدي‌هاي اشرف و فاطمه پهلوي مي‌شود و گزارش مفصلي از دزدي‌هاي دربار تهيه مي‌كند. او مي‌خواست با همكاري عده‌اي از افسران ناراضي ارتش كودتا كند، شاه را به امريكا بفرستد و جلوي فساد را بگيرد، ولي اوضاع آنطور كه آنها پيش‌بيني مي‌كردند، پيش نمي‌رود. تيمسار قرني استعفا مي‌كند، آنها هم او را دستگير و محاكمه مي‌كنند.
 
 
او هوشياري به خرج مي‌دهد و شركت در كودتا را انكار مي‌كند و سند و مدركي هم به دستشان نمي‌دهد. تنها جرمي كه برايش بريدند، ملاقات با وزير خارجه امريكا بدون اجازه مافوق بود. به هر حال نهايتاً به سه سال زندان محكوم شد.
 
 
رابطه ايشان با دكتر مرتضي يزدي خوب بود و در حياط زندان بيشتر با او يا من قدم مي‌زد. برايم عجيب بود كه چطور به من اعتماد مي‌كند، ولي خودش مي‌گفت به خاطر اين است كه آخرين بازمانده فداييان اسلام هستم. مي‌گفت از شهادت نواب‌ صفوي و يارانش بسيار متأثر شده بود و دخالتي هم در آن دستگيري‌ها نداشت. مي‌گفت نواب‌ صفوي را سرهنگ معنوي دستگير كرد و به عنوان جايزه، از علم 30 هزار تومان گرفت! در اين زمان يك سكه تمام، 60 تومان قيمت داشت. با شهيد قرني در ارتباط بودم تا به زندان برازجان تبعيد و در آنجا به هشت سال زندان محكوم شدم. ديگر ايشان را نديدم. سال 1341 كه از برازجان برگشتم ديدم باز ايشان را دستگير كرده‌اند.
 
 
نظر ايشان در باره كودتاي 28 مرداد چه بود و چرا تصميم گرفته بود كودتا كند؟
 
 
تيمسار قرني اعتقادي به كودتا بودن ماجراي 28 مرداد نداشت. او مي‌گفت: حتي اگر دكتر مصدق موفق هم مي‌شد، سازمان نظامي حزب توده به‌قدري قوي بود كه او را از سر راه برمي‌داشت و در كشور يك استبداد كمونيستي قوي حاكم مي‌شد. در آن موقع اوضاع مبارزان خوب نبود. نيروهاي مذهبي شكست ‌خورده و پراكنده شده بودند. حزب توده متلاشي شده بود و جبهه ملي هم ديگر انسجام و قدرت قبل را نداشت. دكتر مصدق هم در زندان بود، لذا تيمسار قرني و همفكرانش چاره كار را فقط در كودتا مي‌ديدند. مضافاً بر اينكه همه از تسلط و سازماندهي كمونيست‌ها مي‌ترسيدند و معتقد بودند اگر آنها اداره كارها را به دست گيرند، ايران هم مثل باكو و تركمنستان جزو اتحاد جماهير شوروي خواهد شد.
 
 
 
 او پس از 28 مرداد تنها راه مبارزه را «كودتا» مي‌ديد
 
 
بنده خدايي به اسم محمد خلخال‌نيا هم‌پرونده شهيد قرني بود. او در زمان سپهبد رزم‌آرا در ارتش استخدام شده و قبلاً طلبه مدرسه كاظميه و اهل كرمانشاه بود! همه تصور مي‌كردند مغز متفكر و هدايت‌كننده شهيد قرني، او بوده است. تا سال 1338 هم زنده بود و با هم مراوده داشتيم. او مي‌گفت بعد از سال 1342 و در دوره زندان دوم شهيد قرني، كم‌كم رگه‌هاي مذهبي در ايشان پررنگ‌تر شده بود. ايشان در زندان، در اثر معاشرت با امثال مرحوم عسگراولادي، آقاي بادامچيان و ساير افراد مذهبي، به اين نتيجه رسيده بود كه تنها راه نجات كشور، تقويت نيروهاي مذهبي است، مخصوصاً با حضور آيت‌الله طالقاني كه بعد از سال 1342 در زندان قصر زنداني شد و با  آشنايي شهيد قرني با ايشان، اين گرايش‌ها قوي‌تر شدند.
 
 
باز هم ايشان را ديديد؟
 
 
خير، همان بار اول با ايشان در زندان بودم و بعد به برازجان تبعيد شدم.
 
 
حال با تجربه‌اي كه از اين آشنايي داريد، شخصيت شهيد سپهبد قرني را چگونه تحليل مي‌كنيد؟
 
 
شهيد قرني ضد حاكميت زور بود و در طول زندگي، دو بار خواست حكومت را تغيير دهد كه نتوانست. بار دوم كه به زندان افتاد، متوجه انقلابي بودن مكتب اسلام شد و استحاله پيدا كرد! بعدها و درآستانه پيروزي انقلاب، جزو اولين كساني بود كه به كميته استقبال از امام آمد و با اينكه سني از ايشان گذشته بود، نقش مهمي در سازماندهي نظامي‌ها ايفا كرد. بعد هم كه رئيس ستاد ارتش جمهوري اسلامي شد و در صف مقدم شهدا قرار گرفت. ايشان از همه چيز خود گذشت.
 
 
همواره عليه ظلم و فساد مبارزه كرد و اگر مي‌ماند، چه در جنگ و چه در جاهاي ديگر، مي‌توانست منشأ آثار بسيار ارزشمندي باشد. اگر او مي‌خواست در رژيم شاه از امكانات فراوان برخوردار شود، همه چيز برايش فراهم بود، اما ظلم و خلاف آزارش مي‌داد. او ابتدا تصور مي‌كرد با كودتاي نظامي و با زور سرنيزه نظاميان مي‌شود اصلاحاتي را صورت داد، ولي بعد متوجه شد اين كار فقط از دست مذهب برمي‌آيد. هر چه از سن ايشان مي‌گذشت، بيشتر به يك نظامي مخلص تبديل مي‌شد و لذا با حاكميت و رژيم شاه فاصله بيشتري پيدا مي‌كرد.
 
 
شهيد قرني از سمت خود استعفا كرده و خانه‌نشين شده بود. از نظر سني هم كهنسال بود و علي‌القاعده نبايد تهديدي محسوب مي‌شد. با چنين شرايطي به نظر شما چرا گروه فرقان تصميم به ترور ايشان گرفت؟
 
 
به نظر من چپ‌ها، از دوره كشف سازمان نظامي افسران حزب توده توسط شهيد قرني در سال 1332، كينه عميقي از ايشان به دل داشتند. ايشان بعد از 28 مرداد ضربه سختي به حزب توده وارد كرد و نگذاشت تفكر سوسياليسم بر ايران مسلط شود. از سوي ديگر شهيد قرني انسان بسيار قاطعي بود و وقتي پس از انقلاب به رياست ستاد ارتش منصوب شد، با انضباط و دقت بالاي نظامي، قاطعانه با انحرافات برخورد كرد. از جمله در كردستان كه معتقد بود فقط با يك برخورد قاطعانه مي‌توان جلوي رشد افرادي مثل عزالدين حسيني را گرفت، اما برخلاف ايشان، اعضاي دولت موقت و حتي در مقطعي آيت‌الله طالقاني، تصور مي‌كردند كه مي‌توان با مذاكره اوضاع كردستان را مديريت كرد. نمي‌گويم كدام گروه اشتباه مي‌كردند، اما مي‌دانم اين دو طرز تفكر با هم نمي‌خواند و همين هم موجب بركناري شهيد قرني شد. شهيد قرني معتقد بود در كردستان بايد قاطعيت به خرج داد و مرحوم آيت‌الله طالقاني به مماشات نظر داشت. البته ايشان بعد از شهادت قرني و دريكي از نمازجمعه‌ها، نهايتاً برنظر شهيد قرني صحه گذاشت و حزب دموكرات كردستان و دسيسه‌هاي آن را افشا كرد.
 
 
در هر حال وقتي مي‌گويم چپي‌ها در ترور شهيد قرني نقش داشتند، فرقان را هم متأثر از سوسياليست‌ها مي‌دانم. آنها ادعا مي‌كردند تحت تأثير نوشته‌هاي دكتر شريعتي بوده‌اند. نگاه دكتر شريعتي هم به تاريخ، يك نگاه سوسياليستي است.
 
 
ايشان در «تشيع صفوي و تشيع علوي» مي‌گويد: در دوره صفويه افراد ضد شيعه‌اي چون محمود افغان هم تربيت شدند! اين نگاه، دقيقاً از تاريخ ماركسيسم و سوسياليسم گرفته شده است. شهيد مطهري با اين نگاه به تاريخ مخالف بود. ايشان نگاه فلسفي به تاريخ داشت، اما دكتر شريعتي فلسفه نمي‌دانست. البته شريعتي هم نگاه ماركس را در باره خداشناسي قبول نداشت، اما نگاهش به تاريخ، يك نگاه سوسياليستي بود. گروه فرقان هم كم و بيش تحت تأثير اين نگاه بودند. بعد از شهيد قرني، آقاي مطهري را ترور مي‌كنند. چرا؟ چون ايشان مخالف قوي سوسياليزه كردن كشور و نظريه‌پرداز بزرگي بود كه همه مطالب را خوب مي‌فهميد و طبيعتاً با از بين بردن او مي‌شد صدمه جدي به انقلاب زد.
 
 
شهيد قرني هم براي دشمنان انقلاب همواره يك خطر بالقوه بود و مي‌دانستند اگر شرايط به‌گونه‌اي فراهم شود كه او دو باره اداره امور را به دست گيرد، قاطعانه ريشه ضد انقلاب را خواهد كند و پيشدستي كردند و او را از سر راه برداشتند. بعد هم چهره‌هاي تأثيرگذار و كارآمد نظام را يكي‌يكي ترور كردند. به نظرمن ترور ايشان كاملاً حساب شده بود.
 
 
با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر