کد خبر: 848228
تاریخ انتشار: ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
پسر جواني كه 19 سال قبل مادرش پس از سپردن او به شيرخوارگاه ناپديد شده بود، پس از چاپ گزارش اشتياقش براي ديدن مادر در روزنامه جوان، سرانجام در یک قدمی دیدار با مادر قرار گرفت و موفق شد با او تلفنی حرف بزند. گزارش اوليه خبرنگار ما 22 فروردين‌ماه به چاپ رسيده بود.
به گزارش خبرنگار ما، رسيدگي به اين پرونده روز 21 فروردين‌ماه امسال زماني از سوي كارآگاهان پليس آگاهي تهران آغاز شد كه پسر جواني به دادسراي امور جنايي تهران رفت و از قاضي سهرابي، بازپرس شعبه نهم براي پيدا كردن مادرش پس از 19 سال دوري درخواست كمك كرد.
علي كه 19 سال سن دارد در شرح ماجراي زندگي‌اش گفت: مادرم كبري نام دارد و الان 38 ساله است. 19 سال قبل مرا به‌دنيا آورد و به خاطر مشكلاتي كه در زندگي داشت مرا به شيرخوارگاه آمنه سپرد. آن طوركه شنيده‌ام مادرم سال‌ها قبل پس از اينكه پدرش به اتهامي به زندان مي‌افتد براي ادامه زندگي به خانه عمويم مي‌رود. آن زمان عمويم با اصرار او را به عقد پدرم كه آن زمان 17 سال از او بزرگتر بوده در مي‌آورد. در حالي كه مادرم مرا باردار بود با پدرم اختلاف پيدا مي‌كند و مجبور مي‌شود پس از تولد مرا به شيرخوارگاه آمنه بسپارد. شش‌سال بعد پدرم مرا از شيرخوارگاه به خانه‌اش آورد و من از همان زمان در انتظار ديدن مادرم بودم و الان 19 سال است چشم انتظارم تا روزي مادرم را به آغوش بگيرم.
 
وي ادامه داد: سه سال قبل مداركي از هويت مادرم از شيرخوارگاه به‌دست آوردم و از آن روز به بعد جست‌وجو براي پيدا كردن مادرم را آغاز كردم.  من به گذشته مادرم كاري ندارم و از اينكه مرا به شيرخوارگاه سپرده بود، ناراحت نيستم چون مي‌دانم چاره‌اي جز اين راه نداشته بود. دوست دارم براي هميشه در كنارش باشم. الان 19 سال است از ديدن مادرم محروم هستم و اميدوارم هر چه زودتر انتظار 19 ساله‌ام به پايان برسد.  پس از طرح اين شكايت موضوع در خواست كمك پسر جوان براي پيدا كردن مادرش به دستور قاضي سهرابي در روزنامه جوان به چاپ رسيد. از سوي ديگر تيمي از كارآگاهان پليس‌آگاهي تحقيقات خود را براي پيدا كردن مادر گمشده آغازكردند تا اينكه چند روز قبل كارآگاهان موفق شدند سرنخي از مادر گمشده به‌دست آورند.  علي پس از اينكه تلفني با مادرش صحبت كرده بود به خبرنگار ما گفت: از روزي كه موضوع درخواست من در روزنامه چاپ شد هميشه درانتظار خبر خوشي بودم. دلم روشن بود كه به زودي مادرم را مي‌بينم تا اينكه متوجه شدم قاضي سهرابي دستور داده تا مأموران با استعلام از سامانه دريافت يارانه نقدي در اين باره تحقيق كنند. دو روز قبل كارآگاهان شماره تلفني از مادرم در اختيار من گذاشتند.
 
 باورم نمي‌شد كه مادرم را پيدا كرده‌ام، اما از خوشحالی توان حرف زدن با مادرم را نداشتم تا اينكه شماره او را گرفتم. مادرم پشت‌خط به من سلام گفت و اين اولين جمله‌‌ مادرم بود كه شنيدم و هميشه در خاطره‌ام خواهد ماند. وقتي خودم را معرفي كردم لحظاتي مادرم سكوت كرد و بعد صداي گريه‌اش به گوشم رسيد. شايد دقايقي هر دو پشت گوشي گريه كرديم تا اينكه تلفن قطع شد. پس از آن هر چقدر تلفن را گرفتم فايده‌اي نداشت و كسي جواب نداد. نا اميد شدم و همان روز براي انجام كار مهمي به شهر‌ستان رفتم. از شهرستان با تلفن مادرم تماس گرفتم زن ديگري گوشي را برداشت كه فهميدم خاله‌ام است. كمي با خاله‌ام درد دل كردم كه فهميدم وقتي مادرم با تلفن حرف مي‌زده ناگهان بي‌هوش مي‌شود و دايي و خاله‌ام او را به بيمارستان منتقل مي‌كنند. خاله‌ام گفت حال مادرم خوب است، اما بهتر است كمتر با او حرف بزنم. وي ادامه داد: پس از اين چندين بار با مادرم حرف زدم‌. مادرم به من گفت كه خيلي براي يافتن من تلاش كرده‌، اما موفق نشده است. او چند سال قبل براي ديدن من به خانه پدري‌ام آمده، اما پدرم به دروغ به او گفته كه من در كردستان هستم و خبري از من ندارد. پس از اين مادرم به كردستان مي‌رود، اما هر چقدر تلاش مي‌كند ردي از من پيدا نمي‌كند تا اينكه نا اميد به تهران بر مي‌گردد. وي در پايان گفت: من از روزنامه‌ها تشكر مي‌كنم كه با كمك آنها خيلي زود مادرم ر ا پيدا كردم و الان هم در انتظار ديدن مادرم لحظه شماري مي‌كنم و قرار است به زودي به خانه‌اش بروم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار