کد خبر: 848221
تاریخ انتشار: ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۲
دكتر مهدي گلشني پاسخ مي‌دهد
مهدي گلشني، چهره ماندگار فلسفه در نشستي با عنوان «ضرورت توجه دانشكده‌هاي مهندسي و علوم پايه به فلسفه و فلسفه علم» درباره عوامل جدايي علم و فلسفه و ضرورت پيوند دوباره اين دو سخن گفت.
به گزارش گروه انديشه روزنامه جوان به نقل از خبرگزاري مهر، نشست «ضرورت توجه دانشكده‌هاي مهندسي و علوم پايه به فلسفه و فلسفه علم» عصر روز گذشته در تالار جابربن‌حيان دانشكده صنعتي شريف با سخنراني مهدي گلشني، مؤسس دانشكده فلسفه علم برگزار شد.
 
گلشني در ابتداي سخنانش گفت: يك زماني فلسفه، مادر همه علوم بود و فيزيك و الهيات، بخشي از آن بودند. بعدها به علت تحولاتي، علوم پايه، فلسفه را به طور كلي كنار گذاشتند ولي امروزه تحولاتي در غرب رخ داده كه متأسفانه انعكاس آن در داخل كشور ديده نمي‌شود. در اين رابطه هم دانشكده‌هاي مهندسي مقصرند و هم دانشكده‌هاي علوم پايه؛ چراكه اگر نگاه ما به غرب است، بايد به تحولات آن هم توجه كنيم. انيشتين در سال ۱۹۵۰ سخنراني‌اي انجام داد كه در آن گفت «اگر فلسفه را جست‌وجو براي عام‌ترين دانش بدانيم، او مادر تمام تفحص‌هاي علمي خواهد بود». در يكي از دايره‌المعارف‌ها هم فلسفه اين‌گونه معرفي شده است؛ فلسفه چارچوبي را فراهم مي‌كند تا انسان راجع به جهان شناخت پيدا كند.
 
وي افزود: وجود چند مسئله باعث شد تا فلسفه و مباحث هستي‌شناسانه از محيط‌هاي علمي كنار گذاشته شود؛ ۱ـ ارتباط متافيزيك با دين به اين معنا كه برخي از علما فكر مي‌كردند متافيزيك همان دين است و به اين ترتيب شأن دين پايين مي‌آيد. ۲ـ رشد تخصص‌گرايي ۳ـ عدم تبحر فلاسفه متأخر به علوم؛ به اين معنا كه بعد از كانت، فلاسفه خيلي سر و كاري با علوم نداشتند. ۴ـ توفيق چشمگير علوم در مقام عمل ۵ـ رواج مكاتب تجربه‌گرا ۶ـ تكبر نظريه كوانتوم. در توضيح مورد ششم لازم است بگويم كه «جان‌لاك» مي‌گفت «فقط چيزهايي كه ريشه‌ در حواس دارند، قابل اعتنا است». پس از آن هم «هيوم» مُنكر اصل عليت و استقرا شد. پس از آن هم كانت خيلي شيفته هندسه اقليدس شد. بنابراين همه اينها موجب شد تا متافيزيك داراي شأني نباشد. آگوست‌كنت پوزيتيويسم را بنا نهاد، پس از آن پوزيتيويسم‌هاي منطقي در سال ۱۹۲۰ مطرح كردند كه متافيزيك بي‌معناست. پنج سال بعد يعني سال ۱۹۲۵ نظريه كوانتوم عرضه شد و اكثر فيزيكدانان كوانتومي به جز تعدادي از استثنا‌ها فلسفه را كنار گذاشتند.
 
استاد دانشگاه صنعتي شريف ادامه داد: پس از مدتي ورق برگشت و معلوم شد كه بسياري از سخنان آن فيزيكدانان استحكام ندارد. مثلاً آنها مي‌گفتند كه فقط به چيزهايي كه در تجربه ريشه دارد، توجه مي‌كنيم، در حالي كه اين‌گونه نبود. همچنين برخي از فيزيكدانان اقرار كردند كه فلسفه را در همه كارهايشان به كار گرفته‌اند؛ مثل اصل احتمال كه در سال ۱۹۲۶ مطرح شد و فيزيكدانان متوجه شدند كه اين اصل، يك تصميم‌گيري فلسفي است. بنده چند سال پيش يكي از كتاب‌هايم را كه به زبان انگليسي منتشر شده، به يك فيزيكدان معروف هديه دادم. او پس از خواندن كتاب، براي من نوشت: «من كتاب شما را خواندم و دريافتم كه علم نمي‌تواند بدون تازه‌هاي متافيزيكي، وجود داشته باشد». اين در حالي است كه انيشتين هم در بسياري از گفته‌هاي خود تأكيد كرده كه تجربه نمي‌تواند نظريه را قطعي كند. به بيان ديگر داده‌هاي تجربي، نظريه‌ها را قطعي نمي‌كند. همه اينها به معني اين است كه فيزيكدانان متوجه شده‌اند سؤالاتي در علم و فيزيك وجود دارد كه پاسخ آنها از علم به دست نمي‌آيد؛ مثل اينكه چرا علم تجربي موفق است؛ يا اينكه چرا رياضيات در توصيف جهان موفق است. از همين جا مشخص شد كه براي پاسخ بسياري از سؤال‌ها، بايد از فلسفه كمك گرفت ولي متأسفانه در محيط ما، به اين موضوع توجه نمي‌شود.
 
چهره ماندگار فيزيك تصريح كرد: ما به چارچوب وسيع‌تر از علم نياز داريم؛ چارچوبي كه بتواند به همه سؤالات ما پاسخ دهد. انيشتين خيلي زود تشخيص داد كه فيزيكدانان براي پايان يافتن دعواهايي كه امروز زنده شده است، بايد با فلاسفه بحث كنند اما محيط ‌ما هنوز متوجه اين ماجرا نشده است. بسياري از فيزيكدانان در تئوري‌هاي خود، از مفروضات متافيزيكي استفاده كردند؛ بدون اينكه متوجه باشند. امروزه برخي از دانشگاه‌هاي امريكا، كانادا و انگليس بخش فيزيك و فلسفه يا بيولوژيك و فلسفه راه انداخته‌اند؛ يا مثلاً بعضي از مجلاتي كه مطلقاً مباحث فلسفي نداشتند، به آن روي آورده‌اند. همچنين امروزه تشكل‌هاي جديدي در حوزه فيزيك و فلسفه و بيولوژي و فلسفه رخ داده است. به عنوان مثال در سال ۲۰۱۱، پنج دانشگاه در امريكا تشكلي راه انداختند و درباره فيزيك، كيهان‌شناسي و كوانتوم كار كردند. يك سال بعد دانشگاه كمبريج و آكسفورد تشكلي راه انداخت كه در آن درباره فيزيك، رياضي، كامپيوتر و فلسفه بحث كنند. پس از آن هم سمينارها و همايش‌هاي مختلفي در اين رابطه برگزار شد. بنابراين مجموعه‌اي از آنها نشان داد كه غرب متوجه اهميت ارتباط علوم انساني و فلسفه شده ولي ما هنوز از آن غافليم. اساتيد دانشگاه MIT چندي پيش متوجه شدند كه دانشجويانشان در جامعه كارآمد نيستند و لازم است كه علوم انساني را فرا بگيرند و اين اتفاق به ندرت رخ مي‌داد. يا مثلاً در سال ۱۹۷۶ انجمن فلسفه و فناوري در آلمان به راه افتاد تا در آن مشخص شود فلسفه چگونه مي‌تواند به فناوران كمك كند.
گلشني در ادامه سخنانش بخش‌هايي از گفتارهاي بزرگان فيزيك درباره اهميت فلسفه را قرائت كرد و گفت: لازم است جامعه مهندسي ما كارهايي انجام دهد. درست است كه فناوري نقش مؤثري ايفا مي‌كند ولي ملاحظات انساني هم در آن مطرح است؛ بنابراين لازم است كه به مسائل انساني هم توجه شود. به عنوان مثال يك مهندس براي اداره پرسنل تشخيص مشكلات محيط كار و ارتباط خردمندانه با همكارانش، بايد علوم انساني را ياد بگيرد. لذا بايد تغييري در نگرش برنامه‌هاي آموزشي مهندسان اتفاق بيفتد، چراكه فلسفه به مهندسان، بينش و نگاه كل‌نگري مي‌دهد.
 
بنيانگذار دانشگاه فلسفه علم اضافه كرد: امروزه بيش از هر زمان ديگري خلأ اخلاقي در جامعه احساس مي‌شود؛ از طرفي احساس وظيفه و مسئوليت در جامعه بسيار تضعيف شده است. علوم انساني مخصوصاً فلسفه، ديدگاه‌ كل‌نگري دارد و مي‌تواند بسياري از مشكلات را حل كند. امروزه رشته‌هاي مهندسي جزو محبوب‌ترين رشته‌ها به شمار مي‌آيد ولي در اين رشته‌ها به خيلي از مسائل انساني كه بايد توجه شود، پرداخته نمي‌شود. به بيان ديگر امروزه علم آنطور كه زبان ابن‌سينا احساس مي‌شد، احساس نمي‌شود و تبديل به يك دكان شده است. اين در حالي است كه علم، نور و روشنايي است و ما بايد با آن كشور را تعالي دهيم. امروزه در جامعه ما عُقده حقارت نسبت به غرب وجود دارد و خلاق شأني ندارد؛ اين در حالي است كه اگر بخواهيم خودكفا شويم بايد اطلاعات كلي داشته باشيم و نه تخصص در يك حوزه. داشتن رويكرد كل‌نگر باعث مي‌شود نسبت به مسائل انساني حساس‌تر باشيم.
 
گلشني در پايان تعدادي از پيشنهادات خود را براي عملي شدن راهكارهايش ارائه داد و توضيح داد: فلسفه بايد به صورت الزامي در برنامه دانشكده‌هاي علوم پايه قرار بگيرد. علاوه بر آن بايد حوزه‌هاي بين‌رشته‌اي بين علوم انساني و علوم پايه راه بيفتد. اگرچه در حال حاضر تعدادي از اين رشته‌ها راه افتاده ولي خيلي عميق نيست. ضمناً امروزه با گسترش علوم و فناوري امكان ندارد كسي در همه حوزه‌ها صاحب‌نظر شود. بنابراين دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها نبايد فقط عينك تخصصي به چشم داشته باشند، بلكه بايد نوعي نگاه كل‌نگر به مسائل و موضوعات كنند. ممكن است بسياري از شما، مسئولان بالادستي و وزارت علوم را مقصر بدانيد اما من به جاي مقصر دانستن آنها، خودِ دانشگاه‌ها را مقصر مي‌دانند؛ به خاطر اينكه نوعي تنبلي متوجه دانشگاه‌ها شده است. اين در حالي است كه خودِ دانشگاه‌ها بايد به فكر باشند و مطالبات خود را از هيئت علمي دانشگاه‌ها بخواهند. از سال ۱۳۷۴ كه دانشكده فلسفه علم راه افتاد، ما همواره با محروميت مواجه بوده‌ايم و حتي براي گرفتن يك اتاق هم دردسر داشته‌ايم و بارها مسائل و مشكلات خود را مطرح كرده‌ايم، ولي هيچ‌گاه گوش شنوايي وجود نداشته است؛ بنابراين خودِ دانشگاه‌ها بايد بيش از هر جاي ديگري به فكر باشند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر