فريدون حسن
از سال 1318 كه امانالله پادگرني به عنوان اولين رئيس فدراسيون وزنهبرداري ايران كار خود را شروع كرد چيزي حدود 10 سال طول كشيد تا جعفر سلماسي اولين مدال المپيك وزنهبرداري را براي ايران به دست آورد. وقتي سلماسي برنز المپيك 1948 لندن را به گردن آويخت به جرئت ميتوان گفت كه كمتر كسي تصورش را داشت كه روزي اين رشته قدرتي تبديل به اميد اول كاروانهاي ورزشي ايران در ادوار بعدي المپيك شود.
حضور قدرتمندانه كشتي در المپيك باعث شده بود كه ورزش اول، اميد اول ايران هم در المپيك باشد هر چند بعدها محمود نامجو، علي ميرزايي، اسماعيل علمخواه، محمد نصيري و پرويز جلاير نيز براي ايران مدال المپيك گرفتند اما باز هم نتوانستند از زير سايه سنگين كشتي خارج شوند و بدتر اينكه از المپيك 1968 مكزيكوسيتي وزنهبرداري ايران عملاً غروب كرد و حتي وجود تكستارههايي چون رمضانعلي تيموري نيز نتوانست باعث اوجگيري آن شود.
سيدني؛ نقطه عطف اما در شرايطي كه به تصور همگان وزنهبرداري شانسي براي قدرتنمايي دوباره نداشت، يك برنامهريزي دقيق و ثبات مديريت از سال 1373 تا 1385 كاري كرد كه اين رشته به ناگاه از خاك بلند شد. المپيك 2000 سيدني نقطه عطف وزنهبرداري ايران شد، هر چند پيش از آن درخشش وزنهبرداران جوان ايران در رقابتهاي آسيايي و جهاني نويد حضور پرقدرت در استراليا را ميداد. در سيدني همگان مات و مبهوت قدرتنمايي وزنهبرداران ايران شدند و اين شد كه وزنهبرداري از زيرسايه سنگين كشتي خارج و يكي از اميدهاي اصلي مدالآوري ايران در المپيك شد.
شروع حاشيه اما درست بعد از المپيك سيدني در شرايطي كه همگان تصور ميكردند وزنهبرداري راه خود را پيدا كرده و ميتوان به آن اميد بست حاشيهها شروع شد. حاشيههايي كه از خود وزنهبرداري بود و كمكم به بيرون سرايت كرد؛ اختلافات عجيب و غريب وزنهبرداران با مسئولان فدراسيون در به دو دهه گذشته، بحث دوپينگ گسترده و محروميت تيمي وزنهبرداري (به جز يك نفر) در المپيك آتن و بعد دوباره افت وزنهبرداري. در تمام اين سالها حاشيه امان وزنهبرداري را بريد و دلخوشي به يك حسين رضازاده باعث شد عملاً بقيه محو شوند و وزنهبرداري ايران دوباره افت كند تا جايي كه در المپيك 2008 پكن هيچ حرفي براي گفتن نداشته باشد.
پيروزي بزرگ لندن كار وزنهبرداري وقتي سختتر شد كه مشكل داخلي به خارج سرايت كرد. اختلاف نظر دو بزرگ اين رشته مدالآور باعث شد تا عملاً ايران حتي از تصميمگيريهاي آسيايي اوت شود با اين حال مديريت خاص رضازاده بر فدراسيون با تمام مشكلاتش باعث شد تا وزنهبرداري در المپيك 2012 لندن دوباره سر بلند كند. كسب 4 مدال طلا، نقره و برنز در لندن نتيجهاي بود حتي فراتر از سيدني و اين شد كه وزنه برداري با معرفي چهرههاي جديد باز هم سر زبانها افتاد؛ جالب اينكه درست مثل سيدني 2000 در لندن 2012 هم كار قبل از المپيك و با موفقيت در ردههاي جوانان و رقابتهاي جهان شروع شد ولي وزنهبرداري باز هم درس نگرفت و درست بعد از المپيك لندن باز هم حاشيهها شروع شد، هر چند در المپيك 2016 ريو هم وزنهبرداري درخشيد اما حاشيهها امروز امان اين رشته را بريده؛ حاشيههايي خودساخته كه معلوم نيست چه زماني به پايان ميرسد.
در طول تاريخ وزنهبرداري ايران ثابت شده كه اين رشته به رغم تمامي حاشيهها هر وقت كار خود را به درستي انجام داده موفق بوده و هر وقت ورزشكاران و مسئولان اين رشته خود را اسير حاشيهها كردهاند ضربه خورده است. رشتهاي با سابقه 78 سال فدراسيونداري به طور حتم نبايد اسير اين حواشي باشد، 78 سال مديريت و 78 سال حاشيههاي خودساخته. وزنهبرداري ايران ميتواند سر بلند كند، ميتواند در دنيا حرف اول را بزند به شرط آنكه حواشي خودساخته خود را جمع كند، به شرط آنكه بخواهد بدون حاشيه باشد و در اين راه بايد مسئول، ورزشكار و مربي و علاقهمند از خود بگذرند كه همين منيتها وزنهبرداري ايران را از اسب به زمين خواهد زد.