نويسنده: مجيد فراهاني
در اين روزگار پاي صحبت هر كسي كه مينشينيد حرف از تعداد قسطهاي بانكي ميزند كه مجبور است براي پرداخت هر كدامشان خود را به آب و آتش بزند. تقريباً همهمان به آن دچار هستيم. اينقدر نگران قسطهاي بانكي و دريافت وامهاي جديد هستيم كه نميدانيم زندگي چگونه ميگذرد. وقتي هم كه نگاه ميكنيم اين وامها را با سودهاي فضايي صرف خريد سرويس قابلمه و مبل و تغيير دكوراسيون منزلي كرديم كه شايد اصلاً نياز نبود و فقط به خاطر اينكه چشم صغري خانم و نرگس خانوم و دختر عمه مهين را دربياوريم يك جوري بساط «كاسه چه كنم واي» را براي خودمان فراهم كرديم. بله اين حكايت همچنان باقيست. جالب است كه درس عبرت هم برايمان نميشود. بابا به خدا ميشود با خودروي ارزان و يك خانه چند متر كوچكتر هم زندگي كرد. اما خودمانيم اين حرفها ديگر به گوش ما اثر نميكند ولي بايد تلاش كنيم با درست زندگي كردن از زندگي و منافع آن بيشتر لذت ببريم. اگر كمي ساده زندگي كنيم و براي دل ديگران و چشم همسايه و فاميل زندگي نكنيم، زندگي ساده خيلي بهتر است.
زندگي در خوشي با سادهزيستي
شما را نميدانم، اما باور كنيد من هر از چند گاهي تن و بدنم به واسطه سر رسيد اقساط بانكي چنان ميلرزد كه هر كس ببيند فكر ميكند زلزله 8 ريشتري آمده است. آخر كسي هم پيدا نميشود بگويد ذليلمرده اين همه وام بانكي براي چه بود؟ قرار است با اينها چه گلي به سر خودت و خانواده بزني؟ باز من خوبم چون ديگر قصد ندارم وام بگيرم حتي اگر سودش به محال 4درصد هم باشد. اما آدم ميشناسم كه براي سفر خارجياش از الان دنبال اين است كه از كدام بانك وام نگرفته كه برود خرج سفرش را وام بگيرد. باز دم خودم گرم.
واقعاً ظواهر زندگي اينقدر ارزش دارد كه اصل زندگي را فراموش كنيم و متوجه نشويم اين چند سال عمر چطوري گذشت؟ ساليان سال است كه جامعه بد جوري غرق در تجملگرايي و زندگي مجلل گونه شده است و فقط براي آن تلاش ميكنيم و لاغير.
ساده زيستن بر خلاف آنچه مردم تصور ميكنند چيز بدي نيست و به مفهوم زندگي در فقر و نداري هم نيست. ساده زيستن استفاده از مواهب و نعمتهاي زندگي به شكل درست و پسنديده آن است. به نظر من ساده زيستن از زندگي لذت بردن است. انساني كه تمام وقتش صرف اين ميشود كه فقط پول به دست آورد چگونه از زندگي لذت ميبرد؟ جايي خواندم كه جنبش سادهزيستي در اروپا و امريكا شكل گرفتهاست و ايرانياني نيز هستند كه به اين جنبش روي آوردهاند. برخي جامعهشناسان رشد جنبش زندگي ساده در جوامع غربي را واكنشي نسبت به مصرفگرايي و تلاشي براي استقلال يافتن از فشارهاي اجتماعي فزاينده ميدانند. لازم است كه ما هم براي درك خوشي و لذت زندگي جنبش و انقلاب ساده زيستي را ايجاد كنيم. ما كه به پشتوانه آموزههاي ديني بايد جلوتر از هر جاي ديگر دنيا در اين زمينه باشيم.
فراموش نكنيم كه دين ما به دنبال زندگي فقيرانه نيست. فقر به معناي ناداري است كه در روايات امري نكوهيده است. پيامبر(ص)مي فرمايند: فقر از كشته شدن سختتر است. امام علي(ع) نيز در اين زمينه ميفرمايند: گور بهتر از فقر و ناداري است؛ اما در مورد سادهزيستي بايد گفت كه فرد در عين توانايي داشتن زندگي بهتر با توجه به درجه معنويت خود و تأسي از ائمه معصومين، به دنبال زندگي ساده و بيپيرايه است. بنابراين جامعه ما به خصوص در شرايط فعلي بيش از هر زمان ديگر نيازمند سبك و روش ساده زيستن است. دليلي ندارد، باور كنيد اصلاً لازم نيست براي اينكه خودمان را به كسي ثابت كنيم زير اقساط متعدد بانكي دست و پا بزنيم. مگر نه اين است كه همه ما به دنبال آرامش روح و روان هستيم. مطمئناً با اين بدو بدوهاي الكي فقط آرامش را از خودمان سلب ميكنيم و روزگارمان شده جولانگاه تنشهاي بيوقفه و تمام ناشدني زندگي مادي.
زندگي را ساده نگاه كنيم
وقت آن رسيده است كه ترمزها را بكشيم و لنگرها را بيندازيم. يك نفس عميق بكشيم و بعد با نگاهي عميق ببينيم كجاي زندگي هستيم. اصلاً با زندگي چند چند هستيم. صبحها مجبوريم بوق خروسخوان از منزل خارج شويم و تا پاسي از شب به دنبال زندگي بدويم و جالب است كه هيچ وقت هم به نزديكش هم نميرسيم چه اينكه بخواهيم از آن جلو هم بزنيم.
وقت آن رسيده كه به زندگي ساده نگاه كنيم و زندگي را ساده بگيريم. نميخواهم شعار بدهم كه بعد بگوييد طرف صدايش از جاي گرم بلند ميشود. من هم مثل شما هستم. ولي لازم است كه همه با هم سبك زندگيمان را تغيير بدهيم. بابا كلي از عمرمان گذشت هيچي نفهميديم. هيچ جاي اين زندگي حس و حال خوبي به ما نميدهد فقط به خاطر اينكه همهاش دوان دوان به دنبالش دويديم و از لذت بردن غافل مانديم. بياييد به زندگي ساده نگاه كنيم و قرار بگذاريم ساده زندگي كنيم. خيلي از روابط اجتماعي و تنشهاي زندگي به دليل نگاههاي تجملگرايانه ما مبدل به مسخرهترين رابطهها شدهاند. ديگر آن سادگي و بيآلايش بودن شده امر عجيب و غريب. يا اينقدر غرق در تجملات بيدليل شديم يا اينكه سيلي از تملق و چاپلوسي روابطمان را دربرگرفته كه يك نگاه ساده را بر نميتابيم و به هيچ ميگيريم.
نميدانم كدام عقل سليمي ميپذيرد با ساده زيستن از نعمتهاي خدا بهرهمند نشود. در يك مثال بايد گفت سادهزيستي اين نيست كه انسان از پيشرفتهاي علمي روز استفاده نكند و مثلاً رايانه نداشته باشد و از تلفن استفاده نكند و از پول و ثروت دوري كند و مانند آن. سادگي آن است كه در عين حال كه از همه امكانات استفاده ميكند، در انتخابهايش سادگي را لحاظ كند و تجملاتي و اسرافگونه عمل نكند.
فراموش نكنيم كه ساده زيستي با سرشت و طبيعت انسان همسو و هماهنگ است و ارمغان آن زیستنی راحت و گوارا شدن زندگي است. انسان ساده زيست براي احساس هويت و شخصيت نيازي به ظاهرسازي ندارد. او با داشتن توقعات كم از زندگي در درون خود احساس رضايت و شخصيت ميكند كه هرگز اين احساس شخصيت و رضايت را با ايجاد زرق و برق در زندگي نميتوان فراهم كرد. بياييم ياد بگيرييم خوشيهاي زندگي را به خاطر تجملات پيشفروش نكنيم.